کاشی ماندگار با نشان دکتر محسن هشترودی برای شناساندن خانه وی به مردم شهر و دوستدارانش از سوی سازمان میراث فرهنگی با باشندگی محمد بهشتی سرپرست پژوهشکده میراث فرهنگی، احمد محیط طباطبایی سرپرست ایکوم، فریبا هشترودی فرزند استاد، هادی سودبخش از شاگردان دکتر هشترودی و محمد تقوی از دوستداران این ریاضیدان برجسته بر سردر خانه نشانده شد.
فریبا هشترودی در این آیین که بسیار گرم پذیرای میهمانان بود از آرمانهای خود درباره پدرش سخن گفت: « نخستین کتاب من به زبان فارسی، کتاب «یادواره پدرم» خواهد بود. دوری از وطن و نگارش داستانهای بسیار به زبان فرانسوی انگیزهای برای سختنویسی به زبان فارسی شدهاست ولی با خودم، پدر و مادرم که دبیر ادبیات بود پیمان بستهام کتاب یادواره پدر را به زبان فارسی بنویسم.»
فریبا هشترودی دانشآموخته باستانشناسی از چگونگی برگزاری آیین بزرگداشت دکتر هشترودی و نشاندن کاشی ماندگار بر سر درخانه گفت: «دکتر نوبخت پافشاری میکرد که کارها هر چه زودتر انجام شود و دکتر بهشتی هم پیگیر برنامه بود؛ من بسیار خوشنود هستم که برآیند کار را میبینم.»
وی در ادامه افزود: «برآن هستم چند ماهی زمان برای نوشتن کتاب «یادواره پدر» بگذارم و امیدوارم تا یک سال دیگر به پایان برسانم بیگمان دوستانی ویراستاری آن را به گردن خواهند گرفت.»
گشایش بنیاد فراملی (:بینالمللی) دکتر محسن هشترودی
تابلوهای گوناگونی در تالار خانه دکتر هشترودی بهچشم میخورد که گمان میشد آثار برجای مانده از دکتر هشترودی باشد، از فریبا هشترودی درباره تابلوها پرسیده شد و وی پاسخ داد که از هنر خود او است و در ادامه افزود: «یکی از تابلوها اثر کاریکاتوریست یونانی است که زمانی نیز جایزه نوبل ادبیات را دریافت کرد. همه تابلوها را برای فروش به ایران آوردهام تا سود آن برای بنیاد هشترودی هزینه شود.»
وی از چگونگی گشایش بنیاد دکتر محسن هشترودی گفت: « امروز یکی از بزرگترین مشکلات ایران زیستبوم مانند آلودگی هوا، آب، خاک و… است و چنانچه به همینگونه پیش رود بیگمان ایرانی پابرجا نخواهد ماند؛ از سوی دیگر محسن هشترودی همواره خارج از حوزه دانشی خود به مسایل روز اجتماعی بسیار ریزبین بود و اگر امروز میبود بیگمان درباره زیستبوم جهتگیری میکرد. در آن زمان هم میگفت خطر بزرگی که ما با آن دستبهگریبان هستیم مساله زیستبوم کشور است.»
فریبا هشترودی از زندگی دکتر هشترودی و دلنگرانیهای وی کوتاه گفت: «در آن روزگاران دانشجویان باهوش را به خارج از ایران فرستاده میشدند تا فیزیک اتمی بخوانند. دکتر میگفت ما اکنون نیاز به فیزیک اتمی نداریم مگر آنکه خواهان پژوهش دراینباره باشیم. اگر برآن هستیم خدمتی به کشور بکنیم بایستی درسی خوانده شود که در آبادانی کشور سودمند باشد.
سپس وی میگفت «اگر من ریاضی محض خواندم چون کار دیگری از دستم برنمیآمد.» در زمان رضاشاه پدر با بورسیه برای یادگیری مهندسی به اروپا رفت تا کمکی برای کشور باشد و خود میگفت در همه درسها برتر بود ولی آزمایشگاه شیمی را منفجر کرد و میگفت اگر من مهندس بودم بیگمان جنایتکار میشدم به همین انگیزه سوی ریاضی محض رفتم.»
فریبا هشترودی از جامعه دانشی کشور و حتا سازمانهای جهانی درخواست همیاری داشت زیرا وی برآن است که بنیاد هشترودی رویکردی جهانی داشته باشد.
توانایی برقراری پیوند دکتر هشترودی با همه اندیشهها
هادی سودبخش از شاگردان دکتر هشترودی که روزگاری را با استاد گذارنده از یادوارههایش (:خاطرات) سخن گفت: «دکتر هشترودی سال 51 خورشیدی به این خانه اسبابکشی کرد که پیشتر در خیابان خانقاه، خیابان خیام زندگی میکرد و در سال 1355 نیز در همین خانه درگذشت.
به پیشنهاد دکتر در همین خانه من با همسرم پیمان زناشویی را بستیم و یکی از سه امضاکنندگان پیماننامه (:عقدنامه) پدر مینوی ما استاد هشترودی بود.»
وی در ادامه به یکی از سفرهایشان و توانایی پیوند دکتر با مردم در اندیشههای گوناگون اشاره کرد: «شهریور سال 41 در بویینزهرا زلزله آمده بود با دادن فراخوانی به دانشجویان دانشگاه علوم تا اندازهای کمک مالی گردآوری کردیم تا دبستانی در یکی از روستاهای قزوین بسازیم. این روستا با داشتن 500 خانه در بازه 80 کیلومتری قزوین به سوی همدان جای داشت. همهی خانهها ویران شده بود صنف لبنیات و فرش فروشی پیمان ساختن خانهها را دادهبودند و ما که توان مالی بالایی نداشتیم ساخت دبستان 6 کلاسه را به گردن گرفتیم.
دانشجویان در کارهای اجرایی مانند آلماتوربندی، آجرکاری، سیمانکاری و… همیاری داشتند و این یک کار مردمی از دانشکده علوم دانشگاه تهران را در آن روزگار نمایش داد. هنگامی که به زمستان نزدیک شدیم آمدوشد سخت بود و ما هم بایستی به درسهایمان رسیدگی میکردیم.
همان زمان سرپرست فرهنگ قزوین از دکتر هشترودی درخواست سخنرانی در تالار محمدرضاشاه کردهبود با تنی چند از دانشجویان و دکتر با خودرو فولکس من به قزوین رفتیم. مردم فرهنگی قزوین تا شریفآباد در بازه 20 کیلومتری از قزوین به پیشواز دکتر آمده بودند. دکتر به خانه سرپرست فرهنگ قزوین و ما هم به «گراند هتل» قزوین رفتیم.
فردای آن روز در تالار فرهنگ قزوین نامور به تالار محمدرضا شاه پیش از سخنرانی دکتر من با دادن گزارشی از ساخت دبستان، کار را به سرپرست فرهنگ قزوین سپردم سپس دکتر هشترودی به سخنرانی پرداخت. با نگاهی به باشندگان متوجه آموزگاران، دانشجویان، دانشآموزان، کارمند و رهگذر خیابانی شدم که در یک سطح دانشی نبودند. دکتر چنان مسایل ریاضی را با مردم درمیان میگذاشت که همگی توان پاسخگویی را داشتند و این نشان میداد دکتر تا چه اندازه توان بالایی در پیوند با همه مردم و ایجاد پیوند با ریاضیات داشت.
وی به ما میگفت ریاضیات درست آموزش داده نمیشود و تنها زمان دانشآموز را میگیرد و این هنر بزرگ استاد بود که چگونه اندیشه و هوش شنونده را بهکار گیرد و امروز آرزوی روشنفکران کشور ما است که بتوانند با همه مردم پیوند داشته باشند.
تاریخ و علوم اجتماعی جزیی از ریاضیات است و ریاضیات هم پایه اندیشه است.»
هشترودی پیشتر از زمان خویش
محمد تقوی دانشآموخته جغرافیای سیاسی و فلسفه هنر از دوران نوجوانی شیفته دکتر هشترودی است و در این آیین از مهر خود به استاد بسیار سخن گفت و در بخشی از سخنانش گفت: «دکتر هشترودی با اینکه درجه بالای دانشی داشت ولی برای دانشآموزان نیز سخنرانی میکرد و من همواره به پای سخنرانی وی میرفتم. دکتر همواره میگفت اگر امکانش بود سفارش میکردم پس از درگذشتم مرا در پیش سر در دانشگاه خاک میکردند تا استخوانهایم خاکنشین گامهای جوانان این مرز و بوم باشد.»
وی در ادامه افزود: «جامعه انسانی امروز با سه مشکل زیستبوم، چگونگی کردار جوانان و مواد مخدر روبهرو است. دکتر هشترودی در آن زمان از دلنگرانیهایش همین مسایل بود و به باور من وی بیش از هفتاد سال فراتر از زمان خود میاندیشید.»
زنده یاد دکتر محسن هشترودی 22 دیماه سال 1286 در تبریز چشم به جهان گشود و دوره دبیرستان را در دارالفنون گذراند و جزو نخستین دانشجویانی بود که به اروپا فرستاده شد. پس از گذراندن دوره دانشسرای عالی به فرانسه فرستاده شد و رتبه نخست در آزمایش آنالیز عالی در پاریس را داشت؛ کارشناسی دوم در رشته ریاضی از دانشگاه سوربن و دکترای دولتی (اِتا) را از دانشکده همان دانشگاه دریافت کرد.
راهنمایی «الکساندر آبیان» برای نوشتن پایاننامهاش درباره هندسه ترسیمی فضای چهار بعدی که به تایید «الی کارتان» هم میرسد، رفتن به همایش فراملی ریاضیدانان در دانشگاه هاروارد به عنوان نماینده دانشگاه تهران، سرپرستی هیات تحریریه نشریه فرهنگی، علمی، هنری «کتاب هفته» کیهان و بسیار موضوعات دیگر از کوششهای بیپایان وی در دوره زندگی درخشان وی بودهاست.
دکتر هشترودی 13 شهریور سال 55 خورشیدی در خانه بهانگیزه سکته قلبی درگذشت و در بهشتزهرا در آرامگاه ویژه خانوادگی به خاک سپرده شد.
در واپسین سرودهاش چنین گفتهاست: «
فلک بر جنگ من ، لشکر بیاراست / زمانه با من بیدل به کین خاست
گل بشکفتهام در هم فرو ریخت / چو اشک من به چنگ و خون در آمیخت
دلم از رنگ غم یکسر سیه شد / تمام حاصل عمرم تبه شد
به بستان در، به پای نو نهالی / دلی شادم بدو فرخنده حالی
کنون زنگار غم دل را بپوشید / ز دست زال دوران زهر نوشید
«فرانک» را به خاک تیره جا کرد / درون خاطرم توفان به پا کرد
دلی تاریکتر از دخمهی گور / فرو پوشیده همچون شام دیجور
نه پروایی ز شب دارد نه از روز / تمام هستیاش رنجی است پر سوز
نه دین دارد ، نه آیین دارد این دل / مرا همواره غمگین دارد این دل
ز من پرسد که چونی؟ چونم ای مرگ / جگر پر درد و دل، پر خونم ای مرگ
شنیدم طالبان را مینوازی / مگر من زان میان بیرونم ای مرگ»
طرح «کاشی ماندگار» که از 27 اردیبهشت 96 با گزینش نخست «ایران درودی» بانو نگارگر نامدار آغاز شد، با آرمان پیگیری کنوانسیون 2003 یونسکو که به پاسداری از میراث ناملموس بشری اشاره دارد در دستور کار سازمان میراثفرهنگی، صنایعدستی و گردشگری قرار گرفته است و تا کنون در چندین شهر این کار ارزشمند صورت گرفتهاست.
برپایه این کنوانسیون باید گنجینههای زنده بشری، شناسایی و شناسانده شوند؛ بههمین انگیزه در این طرح، کاشی ماندگار بر سردر خانههای نامآوران و سرافرازان که نقشی در فرهنگ و هنر کشورمان دارند و به شهرها هویت میدهند، نشانده (:نصب) میشود.
خانه دکتر محسن هشترودی
فریبا هشترودی در حال گفتوگو با محمد تقوی
فریبا هشترودی دختر زنده یاد دکتر هشترودی
احمد محیط طباطبایی، محمد بهشتی، روح اله مهدی نژاد رئیس مرکز روابطعمومی و اطلاعرسانی سازمان میراثفرهنگی
دکتر مرتضی رضوانفر سرپرست پژوهشکده میراث فرهنگی
دکتر محیط طباطبایی ، دکتر مرتضی رضوانفر، مهندس محمد بهشتی
هادی سودبخش از شاگردان استاد، فریبا هشترودی، مهندس محمد بهشتی
نگاره زنده یاد دکتر هشترودی از هنر فریبا هشترودی
فرتور از مارال آریایی است.
0114