امروز 16 اسفندماه، روز درختکاری و نخستین روز از «هفتهی منابع طبیعی» است. برپایهی سالنمای ایرانی از 15 تا 22 ماه پایانی سال، روزهایی برای پاسداشت منابع طبیعی است و به همین بهانهی آیینهایی برگزار میشود. در شماری از کشورهای جهان روز درختکاری را در زمانهای دیگری جشن میگیرند. بیشتر کشورها 10 آوریل (21 فروردین) را به این نام میشناسند؛ از آنرو که در سال 1872 میلادی در چنان روزی بود که در یکی از ایالتهای آمریکا یک میلیون درخت کاشته شد. اما کشورهایی نیز پایبند این تاریخ نیستند و روزهای دیگری را برای یادکرد از اهمیت و ارزش درختان برمیگزینند، بدان سبب که باید زمانی جشن درختکاری برگزار شود که درختان توانایی رشد افزونتری داشته باشند. بهترین زمان در سرزمین ما، ماه اسفند است. گفته شده که در روزگار باستانی ایران، در روز پانزدهم ماه پایانی سال جشنی به همین نام برگزار میشد و آنچه ما اکنون در این روز پاس میداریم، یادگاری از آن روزگاران است و آیینی که نیاکانمان برگزار میکردند. افزون بر اینکه پاسداشت درختان در چنین زمانی، گونهای به پیشواز نوروز و بهار رفتن نیز هست.
در باور ایرانی درختان و گیاهان جایگاهی بلند دارند و کاشتن و نگاهبانی از آنها کاری شایسته دانسته شده است. برای نمونه، در یسنا و فروردین یشت، درختان و گیاهان ستوده شدهاند. در نوشتههای کهن ایرانی نیز برای کسانی که درختان را قطع میکنند و به زیستبوم آسیب میرسانند، کیفرهای بسیاری آمده است. اینکه در کنار مکانهای سپند ایران همواره درختانی بلند و ریشهدار دیده میشوند یک نشانه از پاس داشت و ارزش بسیار درختان است. چرا که درخت نشانهای آشکار از نیروی افزاینده و بالندگی است؛ همان نیرویی که به آدمی توانایی میدهد تا بر دشواریهای زندگی پیروز شود.
اهمیت درختان و نگاهبانی از طبیعت برای جهان امروز
از همان سدهای که جهان ما روبه صنعتی شدن گذاشت دستدرازی به منابع طبیعی نیز فزونی گرفت؛ رفتاری که تا آن زمان در تاریخ جهان پیشینه و نمونهای نداشت. با آنکه همواره بایستگی نگاهبانی از طبیعت و کاشت درخت برای بسیاری آشکار بوده است، اما آزمندی آدمی کار را به جایی رسانده که اکنون جهان ما پیامدهای هولناک و زیانبار ویرانی زیستبوم و کاهش جنگلها و فضاهای سبز را به ناگوارترین شیوه تجربه میکند. اینکه برخورداری از هوای پاک تا چه اندازه مهم و زندگیبخش است و درختان چه نقشی در این میان دارند، چنان آشکار است که نیاز به یادآوری آن نیست. با این همه، شگفتی در این است که دهههاست که جهانیان (یا دستکم آنهایی که جهان کنونی را اداره میکنند) در این باره کار درخور و بایستهای انجام نمیدهند و خود در نابودی جنگلها و منابع طبیعی پیشگام هستند. آنچه در این سالها بر سر جنگلهای آمازون آمد، یک نمونه از رفتار سرزنشبار انسان با جهان و منابع طبیعی است.
ایران و بایستگی بازنگری در نگاهبانی از منابع طبیعی
در این سالها بسیاری از خبرهایی که از منابع طبیعی ایران، به ویژه درختان و جنگلهای کشور میشنویم نهتنها امیدوارکننده نیست، بلکه دردناک و زیانبار است. در کنار کوتاهی برخی از مسوولان، ناآگاهی شماری از ما نیز در پدیدآمدن چنین شرایطی برای درختان و فضاهای سبز کشور، اثرگذار بوده است. در میان خبرهای بسیاری که در اینباره بازتاب مییابد آنچه در بهمنماه امسال شنیده شد نمونهای از خروار خبرهایی از این دست است. خبر چنین بود که افراد ناشناسی، به انگیزهای که چندان دانسته نشد، 40 اصله از درختانی با عمر 50 و 60 ساله را در روستای خنب از توابع کاشان قطع کرده بودند (خبرگزاری مهر، 8 بهمن). روستای خنب کاشان یکی از کانونهای اصلی گردشگری و کوهنوردی مردم کاشان است. اینکه چنان رفتاری چه آسیبی به زیستبوم آن گستره میزند، ناگفته پیداست. اما آنچه فهمیدنی نیست رفتار کسانی است که با درختان دشمنی میورزند و سبزینگی و بالندگی آنها را تاب نمیآورند.
پیش از آن خبر دیگری بازتاب یافت که بهراستی حیرتآور بود. خبر چنین بود که نزدیک به 5 سال است که مردم روستای چمانی شهرستان مینودشت، در استان گلستان، گرفتار مسالهای شدهاند که سامان زندگی آنها را به هم ریخته است؛ تا بدان اندازه که دست از کاشتن درخت برداشتهاند. چون نهالهایی که این مردم در باغهای خود میکارند پس از گذشت یک یا دو سال به دست فرد یا افرادی ناشناس بریده میشوند و از میان میروند! (خبرگزاری ایسنا، 1 امرداد). گمانهزنیها البته به جایی نرسیده است و نه آن کسی که دست به چنین کاری میزنند شناخته شده بودند و نه انگیزهی آنها دانسته میشد. شگفت است که آنها حتا از نهالهای کوچک هم نمیگذشتند و آنها را هم از ریشه بیرون میکشیدند. مردم روستای چمانی بارها شکایت خود را به اداره منابع طبیعی و جهاد کشاورزی همچنین پاسگاههای منطقه برده بودند، اما «تاکنون هیچکس به آنها کمک نکرده است و این غارتگران، یا بیماران روانی، همچنان به کار خود ادامه میدهند» (ایسنا، 1 امرداد). اگر بدانیم که روستای چمانی به سبب ویژگیهای مهم زمینهای آن یکی از روستاهای مهم در طرح توسعه باغات در استان گلستان به شمار میرود، اهمیت موضوع بیشتر آشکار خواهد شد. هنگامی هم که خبرنگاران از رییس جهاد کشاورزی مینودشت پرسیده بودند که آیا جهاد کشاورزی میتواند برای امنیت باغهای این روستا کاری انجام دهد؟ او پاسخ داده بود: «ما میتوانیم بهجای مراحل کشت اولیه محصول، حصارکشی دور زمین را انجام دهیم که این حصارکشی هم بهصورت اساسی است اما با انجام این کار نیز کسانی که درختها را قطع میکنند، سیمخاردارها را هم قطع خواهند کرد»! (گزارش ایسنا، 5 امرداد). آیا شگفتآور نیست که نهادهای مسوول توانایی جلوگیری از چنین رویدادی را ندارند؟ آیا نباید به مردم روستای چمانی مینودشت حق داد که «از بیم خسارتهای بیشتر و انتقام توسط این فرد یا افراد ناشناس، همچنین عدم رسیدگی به شکایات آنها، دیگر تمایلی به کاشت نهال و درختکاری» (ایسنا، 1 امرداد) نداشته باشند؟
البته یک روز پس از آن که خبر قطع درختان روستای چمانی همه را شگفتزده کرد، فرماندهی انتظامی مینودشت خبر از «بسته شدن پرونده قطع شبانه درختان در مینودشت گلستان» داد (ایسنا، 6 امرداد). به گفتهی او: «با بررسی پروندههای موجود در این خصوص مشخص شد در دو سال گذشته دو تماس در خصوص تخریب درختان در روستای چمانی با مرکز ۱۱۰ گرفته شده است. در خصوص مورد اول با تلاشهای بیوقفه ماموران انتظامی، متهم دستگیر و پس از تشکیل پرونده برای انجام مراحل قانونی به مراجع قضایی معرفی شد. در مورد خبر دوم با موضوع تخریب باغ میوه نیز پرونده تشکیل و از شاکی درخواست شد برای ادامه روند قانونی به مراجع قضایی مراجعه کند که وی اعلام داشت قصد ادامه پیگیری ندارد و از شکایت خود صرف نظر کرده است» (ایسنا). آیا نمیتوان پرسید چرا شاکی از پیگیری شکایت خود چشمپوشی کرده است؟
خبرهای دیگر نیز از همینگونه است. در 9 مهرماه امسال، مدیر کل تعزیرات حکومتی استان گلستان از تشکیل 730 پرونده به اتهام قطع درختان جنگلی کمیاب، قاچاق چوب، هیزم و غیره از آغاز سال تا اسفندماه در استان خبرداد (خبرگزاری مهر). در 27 بهمن مدیرکل منابع طبیعی و آبخیزداری لرستان دستگیری عامل آسیب به درخت 450 سالهی «ویردار» در این استان را آگاهیرسانی کرد. این درخت بلوط معروف به «ویردار» در میانهی جاده خرمآباد-الشتر، اوایل بهمنماه برای سو استفاده، کتزنی (کندن حلقهای پوست درختان) شده بود. هر چند با پیگیریهای تشکلهای مردمی و همکاری راه و شهرسازی از بریدن آن جلوگیری شد (خبرگزاری مهر).
چندی پیش نیز اداره منابع طبیعی لرستان گزارش داده بود که روزانه چندین کامیون چوب از لرستان به روشهای گوناگون به شمال کشور حمل میشود (جوان آنلاین، 2 اسفند). برپایهی قانون برنامه ششم توسعه، برداشت و بهرهبرداری چوب جنگلهای شمال منع شده است، به همینسبب صاحبان کارخانههای شمال نیازمند چوب شدهاند و قاچاقچیان به مناطق پر تراکم زاگرس هجوم آوردهاند. قطع درختان فقط شامل درختهای جوان نمیشود و درختان چند صدساله هم در معرض خطر قرار گرفتهاند. تاکنون چندینبار تنهی درختان بالای 200 سال در بازرسی جنگلبانی کشف شده است. در همین گزارش آمده است که قاچاق چوب با خودروهای سواری به اندازهای زیاد شده است که تنها از آغاز امسال تاکنون 4 تُن زغال و 300 تُن چوب جنگلی در شهرستان بویراحمد کشف و ضبط شده است.
از این دست خبرها به فراوانی میتوان نمونه آورد. هرچند سخن از قطع درختان بدان معنا نیست که کوشش سازمانها و نهادها را برای نگاهبانی از جنگلها و درختان نادیده گرفته شود، یا قانونهای مصوب بازدارنده را در نظر نیاوریم. اما تصویب قانون بهتنهایی جلو نابودی منابع طبیعی را نمیگیرد و ابزارهای کارآمدتری برای سرمایههای طبیعی و ملی کشور نیاز هست.
به هرروی، روز درختکاری یادآور همین نکتههاست و گفتن اینکه اکنون و آیندهی کشور به نگاهبانی بسیار و دلسوزانهتر منابع طبیعی، بهویژه جنگلها و درختان نیاز دارد. میتوان با کوششی افزونتر و مدیریتی شایسته، آیندگان را از داشتن زیستبومی دلپذیر و بارآور برخوردار کرد. همه چیز امروز به پایان نمیرسد، آینده در راه است