نوشتن در سوگ دوستی عزیز کاریست بس دشوار. چرا که تا بهنگام رخت از این جهان بربست و به خیل جان باختگان راه میهن پیوست.
مهرداد فریدون آبادیان در 22 امرداد 1327 خورشیدی در کرمان، در خانوادهای زحمتکش به دنیا آمد.
تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در مدرسه ایرانشهر کرمان گذراند، سپس وارد دانشکده افسری شد. با درجه ممتاز از دانشکده افسری فارغالتحصیل شده و جهت تکمیل تخصص به انگلستان رفت و بعد از اتمام دوره به استخدام ارتش ایران درآمد.
با شروع جنگ ایران علیه عراق به عنوان متخصص و مهندس تانکهای چیفتن به جبهه اعزام گردید و در جنگ مجروح گشت. او که با درجه سرگردی بازنشسته ارتش شده بود، در سال 1382 خورشیدی به بیماری صعبالعلاجی دچار و پس 15 ماه مبارزه و مقاومت در مقابل بیماری، سرانجام در 11 آبان ماه در سن 56 سالگی به مینو پیوست.
مهرداد آبادیان با نیتی خیر، اقدام به خرید مکانی برای ایجاد یک بنیاد فرهنگی ویژه جوانان نمود، با هدف بالا بردن سطح فرهنگی و دینی جوانان زرتشتی و با امید به برجا نگه داشتن سنتها و آداب و رسوم نیاکانمان.
سلسله مقالاتی از آن زندهیاد در دوره نشریه امرداد باقی مانده، که زیر عنوان «نگاه» هر دوهفته یکبار چاپ میشد. برای آشنایی با اندیشههای او گزیدهای از این نوشتهها را میآورم:
آمارهای رسمی و غیررسمی در نشریات و از زبان محافل در مورد بیکاری، اعتیاد به مواد مخدر، انحراف اخلاقی، فرار جوانان از ازدواج و فراوانی طلاق، زنگ خطر را برای خانوادهها و سران جامعه زرتشتی به صدا درمیآورد. گرچه تربیت صحیح و آموزشهای اشوزرتشت جوانان ما را از بعضی آسیبها مصون میدارد و خوشبختانه آمار خلافها آن ناچیز است. ولی بایسته است با ایجاد بنیادهای فرهنگی و هنری، فرهنگسراها … روح و روان لطیف این جوانان را پالایش دهیم.
«… ما در طول تاریخ آموزگاران ایثارگر زیاد داشتهایم و داریم که با دستمزدی اندک، انسانسازی میکنند و چون شمع از درون میسوزند و سرانجام ایستاده و آرام، خاموش میشوند! دور از انصاف و مهرورزی است که در اینجا از بانوی پارسا، شادروان دوغدوی سلامت نام نبرم که آخرین حقوق بازنشتگیاش، چهارهزار و هفتصد تومان بود. او هیچوقت استخدام رسمی نشد و سالها به عنوان ناظم دبیرستان انوشیروان خدمت کرد و فرهنگسازی او را باید از شاگردانش بپرسید که در سوگ او گریستند. آن شادروان محتاج چنین پولی نبود، ولی استحقاق چنین بیمهری را نیز نداشت…»
زندهیاد مهرداد آبادیان خوشذوق بود و دنیا دیده. حیف که زود از دست رفت و نتوانست بنیاد فرهنگی جوانان را تاسیس کند.
3 پاسخ
روانش شاد و بهشت بهره اش باد مردی بسیار بسیار مودب باشخصیت و گشاده رو و بسیار بسیار خوش برخورد بود و همواره مشوق به کارهای نیک و خیر و جماعتی و عام المنفعه بود روانش شاد و همواره در خانه نورو سرود و روشنایی جایگاهش باد زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود صحنه پیوسته بجاست ای خوش آن نغمه که مردم بسپارند به یاد
نباشد همی نيک و بد پايدار . . . همان به که نيکی بود يادگار .
/ روانش شاد و یادش گرامی باد
روانش شاد، بهشت جایگاهش، و راهش سبز باد. مردی فرهیخته و دوستدار فرهنگ و جامعه زرتشتی بود.