شاید شگفتآور باشد که مسافری از آن سوی اقیانوسها راهی تهران شود و زمینهایی در شمال شهر را خریداری کند و محلهای بنیان گذارد که ساکنانش همه از مسیحیان اروپایی باشند. اما داستان «محلهی محمودیه» تهران همین است. با اینهمه، پیش از آن که پای آن مسافر بیگانه به محمودیه باز شود و محلهای نوساز شکل بگیرد، آنجا تاریخچهای کموبیش دور و دراز داشت که ارزش شنیدن و به یاد سپردن دارد.
محلهی محمودیه مرزهایی دارد که در بخشهایی با زعفرانیه درهم شده است. نخست بگوییم که محمودیه بخشی از شمیرانات شناخته میشود. با تجریش فاصلهای یکی دو کیلومتری دارد و دیرینگی آن همپای برخی از محلههای تاریخی تهران است. شمال محمودیه به زعفرانیه و ولنجک میرسد؛ جنوب آن راهی برای رسیدن به پارک وی است؛ خاور آن با رسیدن به خیابان ولیعصر پایان میپذیرد و باختر محله به زمینهای اوین سر میکِشد.
محمودیه پیش از آمدن پزشک اروپایی
هنوز سالهای بسیاری مانده بود که پزشکی از آن سوی جهان راهی این بخش از شمیرانات شود که میرزا آقاسی، صدراعظم محمدشاه قاجار، دست روی باغها و زمینهای این بخش دور افتاده از تهران گذاشت؛ جایی که هنوز نامی نداشت و جز همان باغ و روستاییانی که باغ را آباد و بارآور نگه میداشتند، کسی در آنجا زندگی نمیکرد. همینجا بگوییم که از آن باغِِ کران تا کران، اکنون جز بوستانی کوچک، چیزی نمانده است و همهی سرسبزی و درختکاریهایش با توسعهی شهری از میان رفت.
میرزا آقاسی در آزمندی حد و اندازهای برای خود نمیشناخت. از اینرو، نهتنها زمینهای عباسآباد را به داراییهای خود افزوده بود، بلکه زمینهای پایینتر از زعفرانیه را هم جای دلخواهی برای افزودن به اندوختههایش میدانست. نخستین کاری که او در محمودیهی کنونی کرد ساختن دژی بود که آن را قلعه عباسیه مینامیدند؛ چون نام آقاسی، عباس ایروانی بود. گرداگرد قلعه دیواری کشیده شده بود تا دستیابی به آن تنها برای خدمتکاران و کارگذاران او شدنی باشد. چندین کاریز نیز به آنجا کشیده بودند. یکی از آنها از ولنجک به قلعهی عباسیه سرازیر میشد و چند کاریز دیگر درون قلعه کنده شده بود. از اینرو زمینهای آن جا آباد و سبز بود. هر چند زمستانهای پُربرف آن گستره، بسیاری از نیازهای آبی مردمانش را برآورده میکرد.
محمدشاه در شمال زمینهای وزیرش آقاسی، کاخی برای خود ساخته بود. شاه قاجار که سرسپردهی وزیر درویش مسلکش بود، برای همدمی بیشتر با او و نزدیکی به قلعهی عباسیه، دستور ساخت کاخش را داده بود. هر چند کاخِ برآوردهی او چندان شگونی نداشت و پیش از آنکه محمدشاه در آنجا بیتوته کند، درگذشت و حسرت زندگی در کاخ را با خود بُرد.
با مرگ محمدشاه روزگار میرزا آقاسی نیز تباه شد و او پس از چند گاهی پنهان شدن از ترس انتقامجویان، برای همیشه از ایران راهی عراق عرب (کشور عراق کنونی) شد و در همانجا نیز درگذشت. اما این اندازه خوش شانس بود که پیش از مرگ شاه و افتادن از تخت وزارت، قلعه عباسیه و زمینهای پیرامونش را به یکی از شاهزادگان قاجاری به نام محمدرحیم خان علاء الدوله بفروشد. این شاهزاده را باید اندکی بیشتر شناخت.
علاءالدوله شغل نسقچیباشی داشت. نسقچی به ماموری گفته میشد که زیر نظر شاه تنبیه و کیفر گناهکاران را انجام میداد. کیفرهای نسقچیباشی از بُریدن دست و گوش و بینی و سر بود تا پاره کردن شکم و کور کردن چشم! میگویند علاءالدوله در کار نسقچیگری، بسیار سنگدل و سختکُش بود. اما شگفت است که یکی از پسران او به نام محمود خان احتشامالسلطنه، مردی آزادیخواه، روشناندیش، درسخوانده بود و نامی نیک از خود به یادگار گذاشت. او دومین رییس مجلس شورای ملی ایران بود. هر اندازه که پدر بیرحم بود احتشام السلطنه از خشونت و سختگیری دوری میکرد. تاریخ، نیک و بد آدمیان را از یاد نمیبَرد!
علاءالدوله قلعه عباسیه و زمینهای پیرامونش را به پسرش محمودخان احتشامالسلطنه واگذار کرد و از آن پس نام آنجا محمودیه شد. چندین سال پس از مرگ علاءالدوله، چون احتشامالسلطنه در پی دانشاندوزی و رفتن به اروپا بود، عباسیه را به بهای 6000 تومان به یکی از دامادهای فتحعلیشاه، به نام صاحب دیوان، فروخت و باغی را هم در نزدیکی صاحبقرانیه در ازای فروش عباسیه از صاحب دیوان گرفت.
با اینهمه، چندی پس از آن محمودیه به ارباب جمشید جمشیدیان و کسی دیگر به نام هراتی، فروخته شد. با ورشکست شدن ارباب جمشید، بسیاری از داراییهای او و نیز محمودیه به چنگ بانک استقراضی روس افتاد و آنها نیز محمودیه را به بازرگان ثروتمند آن روزگار، امینالضرب، فروختند. امینالضرب نخستین کاری که کرد ساخت کارخانه برق در محمودیه بود. با برافتادن خاندان قاجار، زمان آن رسید که پای پزشکی به نام «اشتمپ» (یا: استومپ) به محمودیه باز شود. هر چند اشتمپ پیش از پایان کار قاجاریان به ایران آمده بود. آمدن او داستان جداگانهای دارد که باید به آن اشاره کرد.
دکتر اشتمپ کیست؟
دانش دندانپزشکی در ایران قاجاری سنتی بود و با روشهای نوین اروپایی همانندی نداشت. از اینرو نیاز بود که دندانپزشکی آگاه به ایران آورده شود تا او این رشتهی پزشکی را به دانشجویان دارالفنون آموزش بدهد. برای این کار، دکتر «اتکین اشتمپ» از آمریکا به ایران فراخوانده شد. اشتمپ سوییسی بود اما در آمریکا زندگی میکرد. در زمان پادشاهی مظفرالدین شاه بود که اشتمپ به ایران آمد و نهتنها کار تدریس در دارالفنون را انجام داد، بلکه دندانپزشک خصوصی شاه نیز شد. کار او در دربار احمدشاه قاجار نیز ادامه پیدا کرد. پس از بر سر کار آمدن رضاشاه مطب دندانپزشکی خود را در نبش خیابان منوچهری و فردوسی باز کرد و روز به روز بر آوازهاش افزوده شد. در این زمان او به سبب سالها کار دندانپزشکی در دربار، به دارایی و ثروت هنگفتی رسیده بود و در نزد توانگران و مالداران مردی شناخته شده بود. بهویژه آنکه در کار خرید و فروش عتیقهجات نیز بود.
اشتمپ قصد بازگشت به کشورش را نداشت. از اینرو، درصدد برآمد که زمینهای محمودیه را خریداری کند و در آنجا محلهی کوچکی برای اروپاییان مسیحیای که در تهران زندگی میکردند، بسازد. اشتمپ بیدرنگ دست بهکار شد و در زمان رضاشاه محمودیه را خریداری کرد. او زمینها را به قطعات 5 هزار متری بخشبندی کرد و آنها را به اروپاییها فروخت. در نتیجه هیچ ایرانیای در محلهی محمودیه زندگی نمیکرد، جز خدمتکاران و نوکرانی که در خانهی اروپاییان محمودیه سرگرم کار بودند. اشتمپ در کنار همهی این کارها، در نزدیکی خانهی خود به کار پرورش خوک نیز سرگرم شد. استخری نیز در کنار قلعهی کهن عباسیه ساخت. این استخر در فصل تابستانی جایی برای آبتنی کودکان بود. تا آنکه در سال 1330 خورشیدی، در سن 83 سالگی، درگذشت و چون تنها زندگی میکرد و خانوادهای نداشت، زمینهای او در محمودیه به دو تَن به نامهای کشتکار و اصفهانی فروخته شد. در این زمان شمار ساکنان محمودیه تنها 60 تَن بوده است. از سوی دیگر، از تپههای بیپست و بلند و بدون چاله چولهی محمودیه تا آغاز امانیه (جردن) جز بیابانی گسترده چیز دیده نمیشد.
محله محمودیه کنونی
اکنون بسیاری از بخشهای کهن محمودیه، مانند توتستان آن، از دست رفته است. از یخچال طبیعی آن نیز اثری دیده نمیشود. با اینهمه، از همان زمان که اشتمپ محمودیه را به اروپاییان فروخت، این محله اعیاننشین بوده است و هنوز هم از بخشهای گرانبهای پایتخت شناخته میشود. بلندای محله بسیار است و مالامال از ویلاهای زیبا و برجهای بلند مسکونی است. ساخت و سازهای بیپایان این محله و بهای بسیار زیاد آپارتمانهای آن، دسترسی به آن را برای انگشتشماری از پایتختنشیان شدنی ساخته است. یک ویژگی دیگر محمودیه جای گرفتن آن بر روی گسلی 11 کیلومتری است که از محمودیه تا بزرگراه چمران کشیده شده است. محلهی محمودیه جایی برای سفارتخانههای کشورهای بیگانه نیز شناخته میشود.
* با بهرهجویی از: جستار «مالک زمینهای محمودیه» نوشتهی پریسا امیرقاسمخانی در روزنامهی همشهری (امرداد 1397)؛ جستار حسن موسویزاده در تارنمای «مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی»؛ تارنماهای «بهسازه» و «همشهری آنلاین».