ماه امرداد که فرا میرسد زمان دیدار پیرنارکی نزدیک میشود. زمان این دیدار، از روز مهرایزد و امرداد ماه (دوازدهم ماه امرداد امسال) تا ورهرام ایزد (شانزدهم امرداد) است. مکان پیر ناركی، در باختر مهریز، تنها پیرانگاهی است كه در سمت جنوب خاوری یزد دیده میشود. این پیر در پای کوهی، به نام کوه نارکی، در دنباله كوهستان بهوروك[1] (بوروک) قرار دارد. مهریز كه شهری است با سابقه باستانی، در حدود سی كیلومتری جنوب خاوری یزد واقع گردیده است. پیرنارکی در حال حاضر در بیست کیلومتری شمال خاوری مهریز جای گرفته است. پیش از این راهی شنی و خاکی بود که گاه دچار سیل بردگی شدید هم می شد و از این راه خاکی پیشین فاصله پیر تا مهریز به حدود بیست و هشت کیلومتر میرسید. پیدایش این پیر جدا از خواست، نیاز و دلبستگی مردم زرتشتی، به چشمهای هم بستگی داشته است که از شکاف دیواره كوه جاری بوده است و آب آن مورد استفاده قرار میگرفته است. هدف از این نوشتار، یادی دوباره از ویژگیهای این پیرانگاه سپندینه و گرامی است.
ویژگیهای زمینشناسی و جغرافیای طبیعی
مکان جای گرفتن پیر نارکی، درست در کنار رشته کوهی است که بر روی نقشه ها به نام های: بهوروک یا کوه سیاه نامیده شده است و خود کوه مشرف بر نارکی به همین اسم نامور شده است یعنی کوه نارکی. امتداد رشته کوه بهوروک از تفت تا سمت مهریز حدود 24 کیلومتر می شود. واژه بهوروک که چم (معنا) آن بنا بر آنچه در فرهنگ دهخدا و آنندراج (نسخه اصلی چاپ هند) آوردهاند احتمال دارد “روشن شدن و روشن کردن خورشید” بوده باشد، بر خلاف رشته شیرکوه که بسیار گسترده و طولانی تر و بسیار سرسبز تر است، در هیچکدام از درههایش امکان ایجاد سکونت گاه دائمی (روستا) را نداشته است و تنها سکونتگاه موقتی هم که برپای دامنهاش سبز شده همین پیرنارکی است. اگر معنای بهوروک همان روشن شدن خورشید باشد، این موضوع بیگانه ای به نظر نمیرسد چرا که در ایران مرکزی برخی از مردم دشت نشین، رشته کوهی را که نخستین دقایق روز، خورشید از آنجا طلوع می کرده است را به نامی از خورشید یا روشنی مینامیدهاند. معروف ترین نمونه آن رشته کوه خورانق (خرانق) است که در سدههای میانه خورانک یا خورانگ خوانده میشده است به چم مکان برآمدن خورشید. این نام را ساکنان دشت یزد-اردکان تا دشت عقدا، که پر جمعیت ترین پهنه زرتشتی نشین در کل ناحیه یزد قدیم بوده است به این شوند بر رشته کوه خورانق نهاده بودند که بامدادان خورشید از آنجا سر می زده است. برای دیدن زیبایی سر زدن خورشید خورانق باید بر چکاد شیرکوه صبح بسیار زود، به دیدار نشست تا بدانی خورانق یا خورانک چرا جایگاه دمیدن خورشید نامیده شده است. به دیدگاه من برای مردمان باستانی دشت مهریز یا ابراهیم آباد و طزنج (تزنگ یا نام قدیم آن تیجنگ) که با توجه به شواهد یافت شده در سایت باستانی چشمه غربال بیز مهریز، اکثراً میترائیست یا مهرگرا بوده اند، می بایست رشته کوه بهوروک به عنوان مکان روشن شدن یا برآمدن خورشید پر ارزش بوده باشد.
از دیدگاه زمینشناسی و رسوبشناسی، بهوروک، رشته کوهی است از سنگهای آهکی و دولومیتی با میان لایههایی از آهک مارنی (آهک رس دارMarl ) و شیل ((shale، وابسته به دوره کرتاسه (حدود 65 تا 145 میلیون سال پیش). لایه های آهکی و دولومیتی بسیار سخت بوده و دیواره سازند، در حالی که لایه های مارنی و شیلی سست بوده و فرورفتگی سازند. در برخی نقاط نزدیک به چشمه غربال بیز در دامنههای فرعی شیرکوه، درون لایه های مارنی زرد زیتونی رنگ، حفره هایی دیده می شود که در آنها کانی پیریت (یا پایرایت pyrite) نامور به طلای دروغین به رنگ شبه طلایی یا قهوهای سوخته (در صورت اکسید شدگی) یافت می شود. این رشته کوه، هم سوی با رشته اصلی شیرکوه و در راستای شمال باختری- جنوب خاوری جای گرفته است(نگاره یک). بنا بر نقشههای زمینشناسی یزد، این رشته دامنهای از ناودیسی است که دامنه دیگرش را رشته شیرکوه تشکیل داده است. در میان این دو دامنه ناودیسی، دشت ابراهیم آباد (یا دشت مهریز) جای گرفته است که در واقع در محل محور و گودی چین ناودیس شکل گرفته و تکامل یافته است(نگاره یک). رشته بهوروک توسط گسل های طولی (هم جهت با راستای چین) و عرضی (متقاطع با راستای چین) در جاهای گوناگون بریده شده است. یکی از این جاها درست مجاور، پیر نارکی است که به گسل نارکی یا در یک نقشه به گسل زرتشتی نامیده شده است (نقشه یک صدهزارم زمین شناسی یزد). رشته بهوروک و کوه نارکی به دلیل وجود آهک های کارستی ( karsticآهکهای پر حفره و دارای حل شدگی زیاد) در محل برخی گسل ها، امکان متمرکز ساختن آب و ظهور چشمه را فراهم ساخته است. یکی از مکانهای ویژه برای این پدیده جایی است که سنگ های تراوا (نفوذپذیر) به سنگهای ناتراوای غیرقابل نفوذ (مانند مارن و شیل) یا کمتر نفوذپذیر برخورد کرده و به توسط آنها سد میشوند. چنین حالتی درست در دو سوی پیرنارکی دیده می شود که در یک سو دیواره صخره ای آهکی گسل خورده (نگاره دو) و در سمت دیگر (به سوی دشت) لایه های مارنی(marl) و شیلی (shale)سبز و زرد در برابر هم قرار گرفته اند. این ویژگی امکان تراوایی آب را بر فراز لایه های مارنی امکانپذیر ساخته است. تاثیر گسل و لرزهها در گذشته دو پدیده مشخص واریزههای فراوان و بزرگ اندازه، و لغزشهای بزرگ را در این ناحیه و اطراف پیر به وجود آورده است.
نگاره یک: جایگاه پیر نارکی در دامنه رشته کوه بهوروک با نمایی از دشت ابراهیم آباد و شیرکوه (گوگل ارت).
نگاره دو: گسل نارکی و واریزه های تخته سنگی. محل تراوش آب درختانی کاشته یا در برخی نقاط روییده شده اند.
تاریخچه پیرانگاه نارکی
داستان روانشاد استاد رشید شهمردان از این زیارتگاه، در کتاب پرستشگاه زرتشتیان (چاپ 1346 بمبئی) که من آنرا کمی ساده گرداندهام، اینچنین است: “صاحب پیر را نام نازبانو بوده است. گویند که عروس فرمانروای پارس بوده است. پس از چیرگی تازیان بر ایران، این بانو با پیمودن راه کوه و صحرا، به دیه خراشه (خوراشاه یا فراشاه) نزدیک تفت میرسد[2]. چون دشمنان را نزدیک میبیند به طرف “دره زنجیر” (دره ای بین تفت و ده بالا) پیش رفته و بر کوههای آنجا بالا میرود. ملجاء و پناهی نمییابد و راه نجاتی فراپیش نمیآید. از سمت دره گیگون (امروزه همه این اسمها وجود دارند) پس از نفرین به کوههای بی بار و بی پناه (همواره میپرسم این توضیحات را از کجا آورده اند؟؟ مثلاً نفرینشان چگونه بوده است؟ آیا فحش هم به زمانه بی وفا می داده اند؟!) و سرانجام به کوه مقابل معروف به کوه نارکی می رسد. با نزدیک شدن دشمنان به واسطه پاکی دل و از توانایی ایزد بیچون و چند، در دل آن کوه از دیدگان ناپدید می گردد”(شهمردان، 1346، ص 163). در ادامه هم آمده که: “بعدها (هیچکس نمی داند که کی؟) در آن کوه خشک و بی آب و علف؛ آب زلال جاری می شود و اطراف آن سبز و خرم می گردد. بیابانگردی به آنجا میرسد و در کنار چشمه آب، خواب میرود. رویایی در باره ساختن زیارتگاه در محل میبیند و آن را به مورد عمل میگذارد”. آنطور که روانشاد شهمردان آورده است: ” امروز یعنی در اوایل قرن بیستم، پیرنارکی زیارتگاه معروف است. هر ساله از روز سروش ایزد و فروردینماه بی کبیسه (تقویم قدیمی که فروردین در امرداد می افتد) تا مدت پنج روز تشریفات بخصوص زیارت در آنجا برپاست. زرتشتیان از راه های دور و دراز به زیارت میشتابند و به [بازگوکردن] بندگی و شادمانی می پردازند” (شهمردان، همان، ص 164).
بد نیست توضیحی را بیاورم که از آخرین سرزمینهایی که به شوند شرایط جغرافیای طبیعی دیرتر از همه زرتشتیان خود را از دست دادند نواحی کویری و کوهستانی ایران مرکزی، کوههای یزد، کرمان و زاگرس (و کردستان و بلوچستان) بوده اند. به نوشته کتابی ترجمه شده از ذبیح الله منصوری به نام سرگذشت تیمور جهانگشا (اگر که این ترجمه ها قابل اطمینان بوده باشد) هنوز در سده های هشتم و نهم تعداد زیادی زرتشتی در کوههای زاگرس به ویژه در ناحیه بویراحمد زندگی می کردند و آتشکده های خویش را داشته اند (ر.ک. شهمردان، تاریخ زرتشتیان ایران، 1360). بسیاری از شهرهای کوچک و روستاهای نواحی مرکزی ایران حتی تا عهد صفوی هنوز زرتشتی نشین بوده اند. داستان پناه آوردن یک بانو (زن) به کوه در تاریخ ایران و زرتشتیان نوعی پناه جستن حیثیت و شرف ایرانیان است از دست حمله و غارت و تجاوز تازیان به بلندای کوهستان های ایران. گویی که ذهن و خیال پرتکاپوی ایرانی، به ناچار، شرف و ناموس خویش را در کوه ناپدید می گرداند تا به این ترتیب از شرم برباد رفتن آبرو و شرف جامعه که در جامه زن نمودار می شده است، رها گردد. در جغرافیای طبیعی مثلی داریم که بسیار نامور است و چنین است که: “برای شناخت گذشته باید حال را شناخت” (present is the key to the past) که به وسیله زمین شناس اسکاتلندی قرن نوزدهم “جیمز هاتن” مطرح شده بود. بنا بر این حکم (شناخت حال کمک به شناخت گذشت) اگر به فرار و آوارگی حدود هفتصدهزار تن از مردم کرد ایزدی در عراق به دست نیروهای اهریمنی نگاه کنیم می بینیم که چه بسیار زنان و کودکان شوربخت ایزدی (یا به اشتباه یزیدی) که از ترس تجاوز و ستم داعشیان به کوه های سنجار کردستان پناه برده بودند. شوربختانه بسیاری از آنها اسیر اهریمنان شده و در بازار بردگی نوین فروخته شده بودند و همهی کشورهای جهان (همه آنها) فقط در اخبار آوردند و فیلمها ساختند که چه بر سر این قوم نگونبخت رفته است. آیا اگر اینان مسیحی یا مسلمان بودند، باز هم اینگونه نیمه خاموش نگاه می کردند! همین سرنوشت شوم برای سده های پشت هم، بر مردان و زنان و کودکان زرتشتی در ناحیه فلات ایران و خراسان بزرگ رفته است و در هیچ کجای تاریخ و در هیچ فیلم و داستانی به خوبی نشان داده نشده است.
به این گونه، شاید بی راه نباشد که پیر نارکی هم (همانند پیران دیگر ما) یکی دیگر از یادگارهای تاریخی تلاش برای پاسداری از آبرو و حرمت ارزش انسانی به ویژه نگهداشت ارزش و آبروی مادران و زنان ایران زمین باشد. اینگونه است که این نماد نیایش ایزدبانوی آناهیتا (ایزد آب و گیاه) همچنان به شوند نیاز بنیانی به همازوری و هم سفرگی و هم بهرگی و هم نیایشی ارزش ویژه خود را هر سال باز می یابد. همازور می شویم وقتی که با هم در آنجا نیایش کرده و شادی می کنیم. هم سفره میشویم زمانی که با هم می پزیم و میخوریم و یک از راه رسیده را نیز مهمان می کنیم[3]. هم بهره میشویم وقتی که از خوردنی های خود در پای پیر برای دیگران هم پیشکش می نهیم. هم نیایش می شویم وقتی که در کنار هم برای دقایق یا ساعتی آوای اوستا را همراه می شویم و در این هم بهرگی و همراهی و هم سفرگی تنهایی را کنار گذاشته و از با هم بودن احساس نیرویی با راستی دوباره مییابیم. چه باک اگر که فیلم و کتابی از تیره بختیها و سیه روزی های اجدادمان در سرزمین خودشان بر جای نمانده است. این پیرانگاهها که ماندهاند خود یک کتاب تاریخی و شاهد تلاش و سرسختی و امید یک قوم پا به سفر گذاشته، برای گریز از دشمنان دین و رسم دیرین بوده اند و هستند. ایدون باد!
برای سپاسگزاری یادآور شوم که زیارتگاه پیر ناركی به همت بهدین بهروز جراح و به همیاری و سرپرستی انجمن زرتشتیان كوچه بیوك اداره می شود که هر ساله به یاری خیراندیشانی مراسمی فرهنگی-آموزشی در بازه زمانی دیدار پیر، برای گرامیداشت کوشش دانش آموزان زرتشتی برگزار می کنند.
*دکترای ژیومورفولوژی (علم زمین ریختشناسی) و هموند بازنشستهی گروه جغرافیای دانشگاه یزد
نگاره سه: نمایی از بلندی سمت باختری پیر نارکی. برگرفته از: gotoyazd.com
[1] کوهستان بهوروک یا بوروک (Bohourok)از شمال تا شمال باختری مهریز کشیده شده است. دو مشخصه اصلی این کوه یکی وجود سنگ های آهکی کرتاسه با پرتگاه های تند و دیگری تکه تکه شدن آن توسط چندین گسل محلی است که یکی از آن ها دقیقاً از کنار محله بغداد آباد مهریز عبور می کند و کوه را در جهت شمال- جنوب قطع می نماید (ر.ک عکس های هوایی منطقه و نقشه زمین شناسی 1:250000 یزد).
[2] شوربختانه این نام ایرانی و زیبا از حدود سال 1368 به “اسلامیه” دگرگون شد ولی برخی از جوانان و بیشتر اهل محل به نام اصلی و قدیمی وفادارند.
[3] افسوس که در فصولی غیر از زمان زیارت برخی از مردم با بساط قلیان و ….خود خیله های پیر را با قهوه خانه های شهر اشتباه می گیرند و چهره ای دیگر به این زیارت گاه می دهند. حتی در زمان رسمی زیارت نیز برخی از رفتارهای عادت شده، پسندیده و شایسته این مکان به نظر نمی رسد.
3 پاسخ
با درود به جناب آقاي دكتر مهرشاهي، مطلبي بسيار زيبا، غني و داراي نكات آموزنده فراوان بود. تا به حال چنين رويكردي نسبت به زيارتگاه هاي زرتشتي را نديده بودم. اميد كه جناب دكتر با همين رويكرد نسبت به ساير زيارتگاهها نيز مطالبي را بنگارند. سپاس.
با درود وسپاس فراوان به آقای دکتر مهرشاهی.
بنده حقیر نام خانوادگیم نارکی هست و طبق وجود سرنخ هایی شاید اجدادم زرتشتی بوده اند، که البته همچین چیزی باعث افتخار من است.البته دلیل نام خود را هنوز بطور دقیق نمیدانم.خیلی دوست دارم کمکم کنید لطفا.
سپاس…
درود آقای نارکی. شما بزرگوار پرسشی کردید که من پاسخش را نمی دانم. شاید ریشه در محل یا موضوع یا رویدادی داشته باشد. یک آبادی به نام انارک در استان اصفهان داریم که برخی از مردم آنجا پسوند فامیل انارکی داشته اند. بیشتر آگاهی ندارم. نوشته شما را امروز دیدم تاریخ 30 شهریور 97. شاد باشید