در نیمهی نخست دههی بیست خورشیدی بود که سینما «متروپُل» در خیابان لالهزار تهران گشایش یافت. متروپل زیباترین سینمای شهر بود که معماری آن چشمها را خیره میکرد. برای همین بود که تدارک ویژهای دیده بودند تا جشنی باشکوه برای روز گشایش سینما برگزار کنند. از همه مهمتر گروه بالهای بود که قرار بود پیش از نمایش نخستین فیلم سینما متروپل، برنامهای تمرین شده اجرا کند. مهمانان بلندپایهای دعوت شده بودند و برای انجام درست و بیخدشهی اجراهای آن روز، تب و تاب بسیاری در مدیران سینما دیده میشد. همه میدانستند که با باز شدن درهای این سینمای شیک و نوساز، سینماهای دیگر تهران رنگ و رویی نخواهند داشت. در آن سالها، سینما رفتن برای تهرانیها تفریحی همیشگی بود. لالهزار نیز گردشگاه دلخواه آنها بهشمار میرفت که تازگیهایش گویی پایانی نداشت. از اینرو در سرتاسر این خیابان سر در سینماهای بسیاری را میشد دید؛ از همه باشکوهتر، سینما متروپُل و تابلوی لاتینی زیبای آن بود.
سوم آذرماه 1325خورشیدی، سینما متروپُل در خیابان لالهزار نو گشایش یافت؛ در جایی که روبهروی پاساژ شعله بود. ساعت 8 پسین با آمدن شماری از دولتیان و درباریان، برنامههای تدارک دیده شده آغاز شد. مهمانان در جای خود نشستند، در حالی که پیدا بود از سازهی بسیار مدرن و تالارهای زیبای سینما غرق در شگفتی شدهاند. این سازه کار یکی از برجستهترین معماران نوگرای آن روز ایران بود.
پس از سخنرانیهای آغازین، گروه بالهی جانبازیان برنامه خود را اجرا کرد. رقص بومی اوکراینی که بسیار تماشایی بود و رقصهای کلاسیک دیگر، از برنامههای هنرجویان باله بود. همگی آنها از شاگردان سارگیس جانبازیان شمرده میشدند و خود او نیز اجرا و هماهنگی برنامهی باله را بر دوش داشت. جانبازیان را پدر رقص بالهی ایران مینامند. در دانشگاه هنر سن پترزبورگ باله آموخته بود و در سال 1317 خورشیدی، به همراه خانوادهاش به ایران کوچ کرده بود. تنها سه سال پس از آن، نخستین هنرستان بالهی را در تهران پایهگذاری کرد. او رقصنده و رقصپردازی چیرهدست بود که اجراهایش با استقبال پُرشور تهرانیها روبهرو میشد. به همینسبب بود که تا چند ماهی هر شب از ساعت 8 تا 10 پسین در تالار رقص سینما متروپُل برنامه اجرا میکرد. در این زمان بهای بلیت سینما برای دیدن بالهی جانبازیان و هنرجویانش دو برابر میشد. او بهراستی استادی کممانند بود، هر چند بسیار زود، در 49 سالگی، در آذرماه 1342 خورشیدی، چشم از جهان فروبست.
پس از برنامهی باله، نخستین فیلم سینما متروپُل نمایش داده شد؛ فیلمی آمریکایی به نام «نگهبان مبارز» دربارهی زندگی پُرماجرای لویی شانزدهم، پادشاه فرانسه. شاید این فیلم انتخاب مناسبی برای آن روز نبود، اما برنامه جانبازیان و هنرجویان او هر کاستیای را جبران میکرد. آنها در روز گشایش سینما متروپل بهراستی خوش درخشیده بودند.
طراح و سازندهی سینما متروپل، وارتان هوانسیان، استاد معماری نامآشنای آن زمان بود. او را از برجستهترین معماران دههی بیست ایران میدانند؛ با اندیشههایی بسیار نوگرا و پیشرو در طراحی. ورودی سینما بسیار چشمگیر و باشکوه ساخته شده بود. تالار انتظار نیز با پرداختی ریزبینانه و آذینهایی دل انگیز، با تالار سینماهای دیگر تهران تفاوت بسیار داشت. بهویژه آنکه در میان بخشهای گوناگون سینما، هارمونی و هماهنگی بسیاری دیده میشد.
سازهی سینما متروپل بتونی بود و ورودی آن دایرهای شکل ساخته شده بود. طراحی پلکان تالار از تازگیها و نوجوییهای معماری سازه بهشمار میرفت. فضاهایی که برای این ساختمان 6 اشکوبهای ساخته بودند، دربردارندهی بخشهای گوناگونی مانند اتاقهای گریم، مونتاژ، دوبله و هر آن چیزی میشد که به کار سینما و نمایش میآمد. تالاری نیز ویژهی برنامههای باله بود. لژ خانوادگی سینما در زیبایی بیمانند بود و بهترین و آسودهترین صندلیها در تالارهای نمایش سینما دیده میشد. به همهی اینها، پردهی نقرهای سینما را باید افزود. دیدن فیلم در چنین سینمایی، آن هم در دل لالهزار، یادهایی باشکوه و فرحبخش در ذهن سینماروهای آن سالها به یادگار گذاشته است. بیسببی نیست که هنوز هم از سینما متروپل و روزهای نمایش باله و فیلمهای جورواجور آن، با حسرت و دریغ یاد میشد؛ حسرتِ از دست رفتن آن! این سینما در 15 اسفندماه 1386 خورشیدی، برای همیشه بسته شد.
نزدیک به 900 تماشاگر ظرفیت سینما متروپل بود. هر چند در آن روزگار، در سینماهای لالهزار گاه تا صد تَن را نیز میشد دید که صندلیای پیدا نکرده بودند و نشسته و سرپا چشم به پردهی سینما میدوختند و سرگرم تماشای فیلم میشدند. سینما متروپل نیز اینگونه بود. در سال 1355 خورشیدی، فروش سینما متروپل از مرز 2 میلیون و 500 هزار تومان هم گذشت. این اندازه فروش برای تهران آن روزگار رکوردی چشمگیر به شمار میآمد. پایتختنشینها چنین شوری برای رفتن به سینما و دیدن فیلم داشتند!
دارندگان (:مالکان) سینما متروپل دو تَن به نامهای بهبهانی و اسماعیلی بودند. آنها کار خود را تا سال 1386 خورشیدی، ادامه دادند و همانگونه که پیشتر اشاره کردیم، در این سال ناچار به بستن سینمای تاریخی لالهزار، سینما متروپل، شدند. در آن زمان و پس از رویدادهای انقلاب، نام متروپل به سینما رودکی برگردانده شده بود.
اکنون سازهی سینما متروپل بدون کاربری است و از تابلوی نمایان آن که نام سینما را با حروف لاتین نشان میداد، جز واژههایی رنگ و رو رفته، چیزی نمانده و دیرگاهی است که درهای این سینما بسته شده است.
شاید ویژگی نمایان خیابان تاریخی لالهزار، سینماهای آن است. در این خیابان 18 سینما دیده میشود که شمار بسیاری از آنها بسته شدهاند و جز یادهایی دور و نزدیک یادبودی از آنها نمانده است. نخستین سینمای نوین این خیابان در سال 1306 و به نام سینما البرز گشایش یافت. آنجا را سینما ایران نیز مینامیدند.
کسانی بودند که از بامداد تا شبانگاه به سینما میرفتند. یک فیلم را بارها و بارها میدیدند و هیچگاه از دیدن چندبارهی آن خسته نمیشدند. حتا خوراکشان را آنجا میخوردند. برخی از سینماهای لالهزار دو فیلم را با یک بلیت نشان میدادند. این سینماها برای آنهایی که سینماگردهای حرفهای بودند اما پول کمتری داشتند، بهصرفه بود. سینماهایی هم بودند که میانهی (:وسط) پخش فیلم استراحت میدادند. به این روش «آنتراکت» یا همان «میانپرده» میگفتند. در این فاصله گاه رقصندهای برنامهای کوتاه اجرا میکرد و سپس دنبالهی فیلم نشان داده میشد. سینماهایی هم در لالهزار بودند که هر تماشاگری آنجا نمیرفت؛ چون جای بزنبهادرها و پُرشر و شورها بود. گاه نیز زمان نمایش برخی از فیلمها، چنان غلغلهای از تماشاگران پدید میآورد که بهسختی میشد بلیت فیلم را تهیه کرد. مانند فیلم «توفان در شهر ما» که در فروردینماه 1337 خورشیدی، در سینما ایران، در خیابان لالهزار اکران شد و مردم برای خرید بلیت آن صفهای طولانی میبستند. نمایش این فیلم پُرفروش، هنوز در یاد نسل گذشته هست.
با گشایش سینما متروپل، لالهزار جایی دلپسندتر برای دوستداران سینما شد. جایگاه و اهمیت این سینما را در فیلمی از مسعود کیمیایی میتوان بازشناخت که به نام «متروپل» در سال 1392 خورشیدی، اکران شد و ماجراهای آن در همین سینمای متروپل لالهزار روی میدهد.
*با بهرهجویی از: جستار «حفاظت و مرمت میراث شهری» نوشتهی لیلا ابراهیمی و مینا پورموسوی؛ تارنمای روزنامه «همشهری».