شاهنامهای را که هزار سال پیش فردوسی پیافکند و با رنج بسیار به پایان بُرد، ایرانیان با مِهر بیشمار و خوندلخوردنهای بیکران نگاهبانی کردند و از گزند زمانه و بدخواهان دور نگه داشتند. در این میان، شاهنامهخوانان (نقالان) باری افزونتر بردوش کشیدند و تا به امروز پاسبان شاهنامهی ورجاوند ایران بودهاند. از شمار فراوان آنان، یکی نیز جوانانی هستند که اکنون و در این روزگار که بیش از هر دوره و زمانهای نیاز به یادآوری شاهنامه است، خویشکاری خود را بازخوانی و یادکرد شاهنامه دانستهاند. سیندخت ابدالی، از آن جوانان دلباختهی شاهنامه است. او با شاهنامهخوانی آغاز کرد و اکنون سالیانی است که کوشش خود را برای آموزش شاهنامه به کودکان و نوجوانان بهکار برده است. او که با ادبیات کهن ایران آشنایی ژرف دارد، دربارهی شاهنامه آنگونه که شایسته و سزاوار آن کتاب ارجمند است، سخن میگوید. گفتوگوی ما را با او پیش رو دارید.
– با پرسشی ساده آغاز کنیم: چرا شاهنامه اهمیت دارد؟
– سخنم را با بیتهای شاهنامه آغاز میکنم: «بر آن آفرین کآفرین آفرید/ مکان و زمان و زمین آفرید؛ هم آرام ازوی است و هم کام از اوی/ هم انجام از اوی است و فرجام از اوی؛ جز او را مخوان کردگار جهان/ شناسندهی آشکار و نهان». باری، در پاسخ به پرسش شما باید بگویم که به سه دلیل شاهنامه برای ما ایرانیان ارزش بسیار دارد. نخست آنکه فردوسی با پدیدآوردن شاهنامه همبستگی میان دودمانهای ایرانی را بیشتر کرده است. به سخن دیگر، اگر فردوسی زبان فارسی را زنده نمیکرد همبستگی میان دودمانهای ایرانی به گونهای که در تاریخ ایران میبینیم، شکل نمیگرفت. دوم آنکه فردوسی با هوشمندی و هوشیاری بسیار شاهنامه را بهشعر نوشت، نه بهنثر. اگر شاهنامه بهنثر بود هرگز پایدار نمیماند و مردم به سراغش نمیرفتند. به این دلیل که شعر، هنر ملی ماست و در خون و رگ ما جاری است. به سبب همین شعر بودن شاهنامه است که حتا کسانی که سواد خواندن و نوشتن ندارند بیتهای بسیاری را از شاهنامه در یاد و حافظه دارند. سوم آنکه فردوسی سراغ تاریکترین بخشهای اساتیر ایران رفت و جهان بیمانندی آفرید که هیچ اثر ادبیای در خور سنجش با آن نیست. فردوسی از آن بخشهای دور و تاریک اساتیری آغاز کرده و تا جایی آمده که روشنی تاریخ است. این ویژگی را در هیچکدام از کتابهای ادبی و استورهای جهان سراغ نداریم.
آنچه در بالا آمده است بخشی از گفتوگوی شهداد حیدری با سیندخت ابدالی است که با عنوان «پاسخ پرسشهای ما در شاهنامه است» در تازهترین شمارهی امرداد چاپ شده است.
متن کامل این گزارش را در رویهی چهارم (شاهنامه) شمارهی 439 هفتهنامهی امرداد بخوانید.
«امرداد» شمارهی 439 از دوشنبه 20 اردیبهشتماه 1400 خورشیدی، در روزنامهفروشیها و نمایندگیهای امرداد در دسترس خوانندگان خواهد بود.
خوانندگان میتوانند برای دسترسی به هفتهنامهی امرداد افزونبر نمایندگیها و روزنامهفروشیها از راههای زیر نیز بهره ببرند.
3 پاسخ
اِرسال= فِرِست
پُست = فِرِسته
آدرِس = نِشانی
ای مِیل = رایانامه ، رایانِشانی
مُنتَشِر = فَراپَخش، پیراپَخش، پَراکَند ، پیراکَند
اِنحِصار = تَک داشتاری ، یِگانه داری
بَرخَط = بَرخَت ، بَررَژ، بُرون رَژ
ذَخیره = اَنباشت ، دَرانداخت ، پَس اَنداشت
وُرود = دَرآیی ، دَرون شُد ، دَرشُد
اِطِلاعات = وِستاک ، وِستام ، دانِستار، داناک
نَظَر = نِگَر
قَبلی = پیشین ، پیشان
بَعدی = پَسین ، پَسان
به اِشتراک گُذاری = هَم رِسانی ، به هَم رِسانی
اینتِرنِت = رایاتار ، اَندَرنید ( اَندَرتَنیده)
مُعَرِفی = آشنا سازی ، شِناسانِش
کامِل = پُره ، پُرَنده ، پُرکام ، پُرگام ، آزگار
مَتن = دیبا ، نِوِشتار
با عُنوان = با نام ، با بَرنام
بِیت = پاره ، پارَک ، پارژه ، پاریژه
دَلیل = وَهان ، وَهَند ، آوَرِش، آوَر ، آوَرد ، آبَرِش، آبَر ، آبَرد
جُز = دِگَر اَز : گَراَز < گَرَز<گَز< جَز<جُز
شِعر =چامه، چِکامه ، شِکامه ، کامه ( کام = آرِزو)
آهَنگین ( باهَنگین)
نَثر = اَفشان ، فِشان ، بی آهَنگ ( بی هَنگین)
جاری = رَوان ، شاری ( شار : آبشار)
سَبَب = شَوَند ، بَرگیزه ( بَرگیختَن: گیز = حَرکَت)
حَتی ، حَتا = هَتا ، اَتا ( اَ- تا)
سَواد = سیاد ( سَو- آد = سی- آد: نوشته ای با غَلَم سیاه رَنگ روی کاغَذ سِپید )
اُستوره = story = ایستاره : روی دادی که می ایستَد ( واقِع می شَوَد)، اَفسانه
تاریخ = سَرگُذَشت ( سَرگُزَشت)، پارگام/ پارجام
پارگام : پار- گام ( پار: پارسال؛ گام /جام : فَرجام)
اَدَب : اَ- دَب ؛دَب : دَبِستان، دَبیر ، دیبا، دیباچه
فرض کنیم با کلماتی که آقای مجید در این جا پیشنهاد کرده است، بخواهیم جمله ای بنویسیم با این مضمون: اطلاعات کاملی را که به نثر منتشر شده بود به سبب واژگان ادیبانه ی آن منتشر کردیم و فرستادیم.
نتیجه اش این خواهد بود: وستاک پراکنی را که به افشان فراپخش شده بود، به وهان دبستان واژگانی آن، آشناسازی کردیم و با فرسته فرستادیم!
خب، کلاهمان را قاضی کنیم، این زبان آدمیزاد است؟
با دُرود
می تَوان فَرازِ ( جُمله یِ ) زیر را به گونه یِ دیگَری هَم به پارسی سَره بَرگَرداند . بِکوشیم تا جایی که می شَوَد اَز واژه هایِ آشنایِ پارسی بَهره بِبَریم وَ واژه های ناآشنا را دَر گامه هایِ پَسین به کار گیریم :
نِمونه یِ فارسی :
اِطِّلاعاتِ کامِلی را که به نَثر مُنتَشِر شُده بود به سَبَبِ واژه گانِ اَدیبانه یِ آن مُنتَشِر کَردیم وَ فِرِستادیم :
نِمونه یِ پارسیِ سَره :
《دانِستَنی هایِ پُرکامی/ پُرَنده ای را که به ناچامه فَراپَخش شُده بود بَرایِ واژِگانِ فَرهیختَنی آن پَراکَندیم وَ فِرِستادیم.》
سپاسگزار اَز چالِشی که پیش آوَردید زیرا این گونه می تَوان زَبانِ پارسیِ سَره را نیرومَندتَر وَ رِساتَر ساخته وَ تَوانایی هایِ نَهُفته یِ آن را بَرکِشید.
هَرچَند این مَتَل ( مِثال) باز هَم می تَوانَد بِهتَر وَ بِهتَر شَوَد ، بایَد دَرنِگَریم ( تَوَجُّه داشته باشیم) که پارسیِ سَره نِوِیسی تازه دَر آغازِ راه اَست وَ ما سال ها وَ سَده هاست که به فارسی خو گِرِفته ایم وَ نَه به پارسی . زَبانی پویا ، زایا ، رِسا وَ خوش آوا نیازمَندِ زَمان ، باوَر ، کوشِش ، شَکیبایی ، خَستِگی ناپَزیری وَ هَمکاری وَ هَم اَندیشی وَ هَم سویی هَمه یِ ما پارسی زَبانان اَست .
باشَد که دَر این راه کام یاب شَویم.
سِپاس اَز خانِشِ نِوِشته!