از دور هم میشد بوی خوشش را شنید. فضا را پُر از بوهای کیفآور و رهگذران را گیج و هوایی میکرد. سینه را پُر از هوایش میکردند و تا میتوانستند نفس را نگه میداشتند. چه حال خوشی داشت! کوچههای شمیران قدیم آکنده از این بوی خوش بود. از کنار باغ پهناورَش که میگذشتند، پاها سست میشد. نمیدانستند چشمها را به عمارت کلاه فرنگی باغ بدوزند، یا گل و گیاهی که سرتاسر باغ را پوشانده بود. اگر چشم نگهبانها را دور میدیدند سَرَک میکشیدند و دریاچهی میانهی باغ نگاهشان را پُر میکرد و حیران آن همه زیبایی میشدند. اما آن بو، آن بوی خوش… می پرسیدند: «بوی چه گل و گیاهی است؟» نگهبانها باد به غبغب میانداختند و می گفتند: «گیاه حضرت والا امینالدوله». «گیاه امینالدوله؟ این دیگر چیست؟» نگهبانها، انگار که همین را میخواستند بشنوند، میگفتند: «پیشکش و سوغات فرنگ است. حضرت والا سفارش دادهاند». رهگذرها چشم به گیاهی میدوختند که مانند عشقه پیچوتاب خورده بود و روبه بالا داشت. میگقتند: «آها؛ پس این بوی خوش فرنگ است. برای شازدهها و از ما بهترون. نه؟». سِگرمهی نگهبان ها درهم میرفت و میگفتند: «این فضولیها به شماها نیامده! بروید رد کارِتون». اما پیچ امینالدوله کار خودش را کرده بود. مگر میشد مست بوی خوش و سُکرآورَ باغ و پارک امینالدوله نشد؟
از آن سالها بسیار گذشته است، اما هنوز هم نام گیاه تا اندازهای عجیب است: «پیچ امینالدوله»؟ چهبسا با شنیدن این نام به یاد خیابان و گذرگاهها بیافتیم. این نامگذاری از آنروست که نخستین بار علیخان امینالدوله، صدراعظم مظفرالدینشاه، بود که تهرانیها را با چنین گیاهی آشنا کرد و با خود به پایتخت آورد. سپس آن را در باغی کاشتند که به آن پارک امینالدوله میگفتند و نخستین پارک ایران شناخته میشد و ساختارش با باغ ایرانی جداییها (:تفاوت) داشت. امینالدوله دستور داده بود شاخههای گیاه را بخوابانند و با قلمهی ساقه، شمار بیشتری از آن پرورش بدهند. بدینگونه سراسر پارک آکنده شده بود از این گیاه و بوی مستآورَش. پیش از آنکه بگوییم که امینالدوله چگونه این گیاه را شناخت و با خود به تهران آورد، باید خود گیاه و ویژگیهایش را بشناسیم، تا دستِکم بتوانیم اندکی از دلانگیزی فضای شمیران قدیم را تصور کنیم!
پیچ امینالدوله
پیچ امینالدوله گونهای گیاه بوتهای و بالارونده، یا پیچکی است. بر روی دیوار، داربست، تنهی درختان و چَپَرها رشد میکند و روبه بالا میرود. این گیاه را برای پوشش آلاچیقها و نردههای قدیمی بهکار میبرند، اما پرورش آن نیاز به آب فراوان دارد. پیچ امینالدوله در سایه هم رشد و نمو میکند و همیشه سبز است. گونهی تابستانی آن گلهای کرمرنگ و صورتی دارد و بسیار خوشبو است. گونهی زمستانیاش سفید است و بویی لیمویی دارد. اینگونهاش که رشد و سر برآوردنش از فروردین تا آبان است، همان است که امینالدوله با خودش آورده بود.
پیچ امینالدوله در زمستانهای سخت هم دوام میآورَد و از میان نمیرود. اگر زمینهی برای رشد گیاه فراهم باشد و به اندازهی کافی آب به پایش بریزند، تا هشت متر رشد میکند و گرداگرد تنهی درختان می پیچد و دیوار و نردهها را میپوشاند.
پیچ امین الدوله سفید رنگ است، اما به همین گونه نمیماند و آرام آرام روبه زردی خوش آبورنگی میرود. زردیای که روشنی از آفتاب گرفته است. حتا شیرهاش هم شیرین است و مکیدنی! برگهای بیضی پیچ امینالدوله زیباست، اما نباید آن را با یاس اشتباه گرفت. پیچ امینالدوله با یاس یکی نیست. این را هم بگوییم که این گیاه را در انگلستان پرورش میدادند و در نزد مردمان خاور آسیا، ژاپن و چین و کره، نیز شناخته شده بود. پای امینالدوله به آن بخش از آسیا نرسیده بود، اما در اروپا گردشها و تماشاها کرده بود و از همانجا این گیاه را با خود آورد.
اروپاییها که به هر چیز نگاهی علمی دارند و ردهبندی کردن یافتههایشان را از یاد نمیبرند، پیچ امینالدوله را در راسته و خانوادهی گیاهان آقطیانی میگذارند و آن را به چندینگونه بخشبندی میکنند. آقطیانها یا تیره شوندها، گیاهان علفی یا درختچهای هستند. فرنگیها به پیچ امینالدوله، «کاپری فولیاسه» میگویند. نام علمی این گیاه همین است. باید به میرزا علیخان امینالدوله حق داد که نام خودش را روی این گیاه گذاشت و نخواست مردم را به دردسر گفتن نام کاپری فولیاسه بیندازد. لوطیها و داشمشدیهای شمیران و تهران قدیم و گفتن کاپری فولیاسه؟ حرفها میزنیم!
همین اندازه که دربارهی پیچ امینالدوله و راستهی گیاهان آقطیانی دانستیم، از سرمان هم زیاد است. ما که نمیخواهیم پیچ امینالدوله پرورش بدهیم. کنجکاویم بدانیم چه شد که این گیاه چشمان میرزا علیخان امینالدوله، سیاستمدار و منشی دربار قاجار را گِرد کرد و از همهی سوغات و پیشکشهای فرنگ، این گیاه را به تهران آورد؟
پارک امینالدوله و دیدنیهایش
نمیدانیم در کدام یک از سفرهای امینالدوله به فرنگستان بود که گیاه پیچ امینالدوله یا همان کاپری فولیاسه را با خودش به تهران آورد. این کار باید زمانی انجام شده باشد که او به فکر ساختن پارکی نو در تهران افتاده بود؛ یعنی سال 1309 مهی (:قمری)، در دوره پادشاهی ناصرالدینشاه.
امینالدوله منشی ناصرالدینشاه بود. خوش خط و باسواد و درسخوانده بود و زبان فرانسوی را میدانست. در هر سه سفر شاه به فرنگ، او را همراهی کرد. مردی نوگرا و آزاداندیش بود و زمانی که به صدراعظمی مظفرالدینشاه رسید، برای پیشرفت ایران و بنیانگذاری آموزشگاههای تحصیلی کوششهای بسیار کرد و مرد میهندوستی شناخته میشد. اما مانند همهی آزادیخواهان دیگر، به او فرصت چندانی ندادند و آن اندازه از او بدگویی کردند و چوب لای چرخ دولتش گذاشتند که مظفرالدینشاه برکنارش کرد و حتا از او خواست در تهران هم نماند. امینالدوله، دل آزرده و ناامید به املاکش در لشت نشا گیلان رفت و در همانجا، به سال 1322 مهی، چشم از جهان فرو بست.
امینالدوله دستور داده بود باغ خود را به شیوهای که در انگلستان شناخته شده بود، طراحی کنند و بسازند. از اینرو، باغ او ساختاری پارکگونه داشت. باید این را دانست که درک ایرانیان روزگار قاجار از مفهومی به نام «پارک» با آنچه ما امروزه از آن درمییابیم، فرق داشت. پارک در ذهن کنونی ما به جایی گفته میشود که برای سرگرمی و تفریح مردم ساخته شده باشد، اما در آن دور و زمانه پارک برای مردم نبود؛ جای زندگی اشراف و دولتمندان بود. به هر روی، نخستینباری که واژهی پارک در زبان مردم راه یافت، همزمان با ساخت همین پارک امینالدوله بوده است.
پارک امینالدوله در شمال میدان کنونی بهارستان، در گسترهی شمیران قدیم، ساخته شده بود. پارک امینالدوله که دریاچهای در میانهاش داشت و عمارتی کلاهفرنگی در آنجا برآورده بودند، اکنون سراسر از میان رفته است و تنها چیزی که از آن بهجا مانده سردَر و خانهی مسکونی امینالدوله است. بهراستی که باید افسوس خورد. چون از عکسهایی که از پارک گرفتهاند، پیداست جایی بسیار دلانگیز بوده است.
پارک امینالدوله با پیچکهای خوش بویش، جایی برای سر زدن گاه و بیگاه ناصرالدینشاه هم بود. در دریاچهاش فوارهها ساخته بودند و مرغابیها در آن شنا میکردند. گلخانه و آلاچیق پارک هم به کنار؛ دنیایی از تماشا و دیدن بوده است. پهناوری پارک به 27 هکتار میرسید و دریاچهی آن دو هزار متر مربع بود. آب مورد نیاز پارک و دریاچه از کاریزی به دست میآمد که از حصار پارک گذر میکرد و درون تاکستانها میشد و پس از پُر کردن دریاچه، از بخش باختری پارک بیرون میرفت.
میگویند میرزا علیخان امینالدوله شیفته و دلباختهی گل و گیاه بود. تا بدانجا که در وصیتنامه اش نوشته بود: «قبر من هر جا هست در زیر سقف نباشد و اگر ممکن شود در پیرامون آن درخت و گل بنشانند که بر بینندگانِ خوابگاه ابدی من زشت نباشد». از آن دلبستگیهای امینالدوله اکنون دو چیز مانده است: یکی نام نیک او، دیگری گیاهی که زینتبخش خانهها و پارکها و باغهای ماست: پیچ امینالدوله!
این نیز گفتنی است که این روزها که گرفتار بیماری کووید 19 شدهایم، پزشکان باور دارند که گیاه پیچ امینالدوله برای درمان ویروس کرونا اثرگذار است (خبرگزاری مهر، 21 امرداد 1399). این گیاه میتواند جلوی افزونی (تکثیر) ویروس را بگیرد و عصارهی آن به شکل جوشانده، روند بهبودی بیماران کرونایی را بهتر کند. (گیاه «یاس امین الدوله» در مقابله با کووید ۱۹ موثر است.)
نمیدانیم این حرف از دید پزشکی و علمی تا چهاندازه اعتبار دارد ؟ راست و ناراستش پای آنهایی که گفتهاند!
*با بهرهجویی از: تارنماهای «همشهری آنلاین»؛ «مجله قرمز»؛ خبرگزاری «مهر» و «ویکی جو»