فرفَر (=فره=خره)
طبق مندرجات زامیادیشت، فر چنین تعریف میشود: فروغی است ایزدی كه به دل هركه بتابد، از همگنان برتری یابد. از پرتو این فروغ است كه شخص به پادشاهی میرسد، شایسته تاج و تخت میشود، آسایشگستر و دادگر و همواره كامیاب و پیروزمند میشود و نیز از نیروی این نور است كه كسی در كمالات نفسانی و روحانی كامل میگردد و از سوی خداوند به پیامبری برگزیده میشود.
فرّ ایرانی = فره ایرانی
طبق معتقدات ایرانیان باستان فری است كه از چهارپایان و گله و رمه و ثروت و شكوه برخوردار و بخشندهی خرد و دانش و دولت و درهم شكننده غیر ایرانی است.
فرّ كیان = فره كیانی
فرّ كیانی به پادشاهان و سران و بزرگان كشور اختصاص دارد و موجب كامیابی و پیروزی آنان میگردد.
فرّ ایزدی = فره ایزدی
همان خره است و علی بن حسین مشهور به علاء قزوینی در مناهج الطالبین مینویسد : «پادشاهان به فر ایزدی و روشنی جان و پاكی تن و بزرگی اصل و دولت – كه در خاندان ایشان در قدیم الایام بوده باشد- پادشاهی توانند كرد.»
ایرانیان قدیم پادشاهان و پیامبران خود را صاحب “فره ایزدی” میدانستند. فره ایزدی نشان لطف خداوندی بود و شكوه پادشاهی بدون آن بر قامت كسی راست نمیشد. شاهان ایران از بركت آن فرمانروایی میكردند و اگر ناسپاس میشدند و هرمزد از آنان روی میتافت “فره” از ایشان دور میشد. چون فره از كسی دور میشد، بخت از وی برمیگشت و كارش به تباهی میكشید. فره، فروغی بود كه هرمزد به برگزیدگان خود میبخشید. آن را عموما چون پارهای از نور گمان میبردند. گاه نیز آن را به صورت كبوتری یا شاهینی یا گوسفندی تصور میكردند. دیوان اهریمنی، كه پیوسته در پی آزار آفریدگان هرمزد بودند و به زیبایی و روشنی جهان هرمزد رشك میبردند، برای ربودن فره ایزدی بسیار كوشیدند.
نخستین شاهی كه فره به وی پیوست، هوشنگ پیشدادی بود. پس از هوشنگ فره ایزدی به تهمورث دیوبند پیوست. سپس فره ایزدی به جمشید نیك چهره، كه گله فراوان داشت، پیوست. جمشید فر و شكوه بسیار یافت و بر همه آفریدگان جهان سرور شد، و دیوان و یاران اهریمن را درهم شكست. اما جمشید سرانجام ناسپاس شد و سركشی آغاز كرد آنگاه فره ایزدی از وی بگسست و به صورت مرغی جدا شد و بیرون شتافت. جمشید پریشان شد و از دشمن شكست یافت و در زمین پنهان گردید.
گویند فره سه بار از جمشید جدا شد: نخستین بار به صورت شاهینی از جمشید بگسست و بیرون پرید. این فره را «مهر» ایزدی كه هزار گوش و هزار چشم دارد و بر همه سرزمینهای هرمزد فرمانرواست، به چنگ آورد.
دومین بار فره به صورت شاهینی از جمشید جدا شد. این فره را فریدون پادشاه نامدار دریافت، و در میان مردمان پیروز شد. فریدون بر آژیدهاك (ضحاك) چیره شد و او را از میان برداشت.
سومین بار فره به صورت شاهینی از جمشید بگسست. این بار فره را گرشاسب دلاور كه زورمندترین مردمان بود، دریافت و بر اژدهای شاخ دار زهرآلودی كه اسب ها و مردمان را فرو میبرد و از بینی و گردن و شكمش زهر روان بود پیروز شد. هم چنین دیو هولناكی را، كه با پوزه گشوده برای ویران كردن این جهان برخاسته بود، كُشت.
افراسیاب تورانی نیز كه دشمن ایرانیان بود در پی گرفتن فره برآمد. پس به كنار دریای فراخكرت رفت و رخت از تن بیرون كرد و در آب جست و شناكنان به سوی فره شتافت. فره كه از آن ایرانیان بود بگریخت و از كناری به در رفت.
سپس دومین بار برهنه شد و برای گرفتن فره ایرانیان به درون دریا جَست و به سوی فره شتافت. فره باز از وی گریخت و از كناری به در رفت.
سومین بار رخت از تن بیرون كرد و در آب رفت و در پی فره شتافت. این بار نیز فره گریزان شد و از كناری به در رفت. هر بار كه فره گریخت، دریاچهای از آب فراخكرت در پی فره پدید آمد. افراسیاب امیدش سرد شد و فره همچنان برای ایرانیان محفوظ ماند. هنگامی كه شاهان كیانی چون كیقباد و كیكاووس و كیسیاوش برخاستند، فره به آنان پیوست و آنان را در پهلوانی و چالاكی و پرهیزگاری و بیباكی یاری كرد.
سپس فره به كیخسرو شاهنشاه خوب روی و دانا و دلیر پیوست. بعد از او فره به كِیگُشتاسب پیوست كه یاور و پشتیبان كیش زرتشت بود.
پیش از رستاخیز، یعنی پیش از آن كه جهان ما به پایان آید، سوشیانت فرزند زرتشت برای آباد ساختن این جهان برخواهد خاست و فره به او خواهد پیوست. راستی به دروغ چیره خواهد شد و دیو تبهكار خشم، خواهد گریخت.
برگرفته از :
داستانهای ایران باستان / نوشتهی: دكتر احسان یارشاطر
فرهنگ معین – جلد دوم
یک پاسخ
درود
درباره کیتن در ایلام باستان هم مطلب بگذارید مثل اینکه وجه اشتراک با فر دارد و از یک ریشه است.