امروز پیروز و فرخ روز فروردین ایزد، 19 خوردادماه سال 3759 زرتشتی، دوشنبه 17 خوردادماه 1400 خورشیدی، هفتم ژوئن 2021 میلادی
62 سال پیش در روز 17 خردادماه 1338 خورشیدی، از تندیس فردوسی در میدانی به همین نام در تهران پردهبرداری شد.
تندیس باشکوه فردوسی دیرزمانی است که از بلندای میدان چشم به خیابانی دوخته است که گاه در هیاهو و آمدورفت شتابان رهگذران، تاریخ خود را از یاد میبَرد! این تندیس که از کارهای ماندگار ابوالحسن صدیقی نقاش و تندیسساز نامی ایران (زادهی ۱۳۷۴- درگذشته ۱۲۷۳خورشیدی) بهشمار میآید، سومین تندیس فردوسی در ایران است.
ساخت نخستین تندیس فردوسی در فرانسه؛ نخستین تندیس از این شاعر بزرگ پارسیگوی، در سال ۱۳۱۳ و به کوشش گروهی از دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه از سوی یک استاد تندیسساز فرانسوی به نام « لرنزی» ساخته شد. در این سال قرار بود يک کنگره بينالمللی برای بزرگداشت فردوسی در تهران برگزار شود. از ماهها پیشتر شماری از دانشجويان ايرانی مقيم فرانسه به آمادهسازی کوشیدند تا در اين کنگره پررنگ شرکت کنند. با همفکری آنها قرار شد که برای ساخت و فرستادن پیکرهای از حکيم ابوالقاسم فردوسی، کمکهای مالی دانشجويان گردآوری شود.
سرانجام به کوشش ۴۱۰ دانشجوی ايرانی مقيم فرانسه ۱۵ هزار فرانک گردآوری شد که در اين ميان هر دانشجو میانگین ۲۰ تا ۱۰۰ فرانک را برای ساخت اين تندیس گردآوری کرد تا دستمزد بالای اين مجسهساز فرانسوی برآورده شود. اين تندیس در محوطه باغ موزه نگارستان در میدان بهارستان جا دارد.
ساخت دومین تندیس فردوسی بزرگ به کوشش پارسیان هند؛ دومين تندیس فردوسی که در ايران جاسازی شد، دیرینگی بيش از تندیس نخست داشت که به شوند رخداد جنگ جهانی دوم جاسازی آن با دیرکرد در سال ۱۳۲۳ خورشیدی انجام شد. در سال ۱۳۰۵ خورشیدی شماری از پارسیان هند ساخت پیکرهای از فردوسی را به یک تندیسساز هندی سفارش میدهند.
ساخت اين تندیس به وزن دو و نيم کيلوگرم و بلندای بيش از ۲ متر در سال ۱۳۱۹ به پايان میرسد. اما رویداد جنگ جهانی و صادر نشدن پروانه ترخيص آن از هند به ايران، نصب تندیس را به تأخير میاندازد. در ۱۰ بهمن ۱۳۲۲ خورشیدی کلنگ ساخت پايهی تندیس زده میشود و سرانجام با یاری انجمن روابط فرهنگی ايران و هند دومين تنديس حکيم فردوسی روز ۱۰ بهمن ۱۳۲۳ در محلی که از آن زمان نام ميدان فردوسی تهران را می گيرد، پایهگذاری میشود.
این تندیس در سال ۱۳۳۷ به دانشکده ادبيات دانشگاه تهران جابجا شد. میان این جابجایی پیکرهی هندی و ساخت تندیس جدید، پیکرهای دیگر از سراینده شاهنامه در ميدان فردوسی تهران جاسازی شد. زندهیاد«فريدون صديقی» فرزند استاد ابوالحسن صديقی دربارهی این تندیس میگويد: «دومين تندیسی که در ميدان فردوسی چند گاهی جاسازی شد، زشت و دارای نابسامانی آناتومی و ساختاری بود و اين تندیس در سال ۱۳۳۸ با جاسازی تندیسی زيبا و تاريخی از پدرم گویا به مشهد جابهجا شد و اکنون در اختيار اداره ميراث فرهنگی استان خراسان رضوی است».
فريدون صديقی که خود نیز از پیکرهتراش بهنام و توانمند کشور بهشمار میآید در این باره میگوید: «ساخت سومين تندیس ميدان فردوسي تهران سال ۱۳۳۷ از سوی انجمن آثار ملی در قراردادی به پدرم که در آن زمان در ايتاليا به سر میبرد، سپرده شد و آغاز سال ۱۳۳۸ ساخت آن به پايان رسيد. جنس اين پیکره از سنگ مرمر (کاررا) و بلندای آن بيش از ۳ متر است.
در بخش پايين اين تندیس، پيکر کودک «زال» نگاره شده و آنگونه که در شاهنامه آمده «زال» به روی کوه قاف بزرگ شده بود که بر همين پایه من که از سوی پدرم مأمور جاسازی تندیس بودم، تخته سنگی را با ۵۹ تن وزن از کوه الوند در استان همدان با کمک مسوولان جابه جا و به تهران آوردم و اين مجسمه روی اين قطعه سنگ نتراشيده جاسازی شد. جاسازی اين مجسمه خوردادماه ۱۳۳۸ به پايان رسيد و اکنون اين مجسمه با وجود ۲ بار مرمت در سالهای ۸۴ و ۸۸ با فرسايش و نابودی روبهرو است و بايد با جابهجایی اين تندیس به موزه و ساخت جایگزین آن به نجات آن اندیشید…».
نخستین ماه هر سال و نیز نوزدهمین روز هر ماه به نام فروردین (فروهر یا فروشی) است. بر گرفته از فره وهر fravahr به چم (:معنی) پیش برنده و پیش کشنده است. «فروردین» به زبان پهلوی «فرورتن»، گرفته شده از پارسی باستان؛ «افرورتینام» و به چم فروردهای پاکان و فروهرهای پارسایان است. فروردین همان فروهر است. فروهر ذرهای نوراهورایی است که در بدن هرکس نهاده شده تا روان را به راه راست راهنمایی کند. فروهر هیچ گاه آلودگی به خود نمیپذیرد. این ذره در آغاز پاک و بدون آلودگی بوده و همیشه هم پاک خواهد ماند و هرگز هیچ آلودگی و ناپاکی را به خود نخواهد گرفت. پس از مرگ بدن، فروهر راه بالا را میپیماید، به سرچشمه خود میپیوندد. چه نیکو است در این روز جامه نو پوشیدن و به یاد درگذشتگان بودن.
زرتشتیان در این روز جامه (:لباس) نو میپوشند و از درگذشتگان خود یاد میکنند. بنا بر اندیشه زرتشتیان فروهر روان مردگان و نیز روان آنانی است که هنوز زاده نشده اند.
جایگاه فروهر نزد خداست و هنگامی که کسی میمیرد. روان او به فروهر او می پیوندد و هنگامی که کسی زاده می شود نیز روان از فروهر جدا و به تن او در جهان مادی میپیوندد.
بنابر اوستا انسان دارندهی پنج نیروی است که بخشی از آنها میرا و بخشی دیگر نامیرا هستند این نیروها چنیناند:
1- نیروی اهو: در فارسی این واژه را میتوان به جان معنی کرد که نیروی پویایی، جنبش و زندگی است. این نیرو با جسم انسان پدید آمده و با مرگ تن، نابود میشود.
2- نیروی دئنا: در فارسی میتوان این واژه را به دین یا وجدان، معنی کردهاند. وارون(:برخلاف) «اهو»، این نیرو را آغاز و پایانی نیست. این نیرو با زاده شدن انسان، در او، دمیده میشود و با مرگ به جهان مینوی میرود. وجدان نهاد آگاه و خدایی انسان است و انسان را از کارهای ناروا، بازمیدارد.
3- نیروی بئوذ: نیروی ادراک، فهم و هوش است. این نیرو قوهی تشخیص نیک از بد است.
4- نیروی اورون: این نیرو در فارسی، به روان معنی شده است. بر روان است تا به یاری نیروی بئوذ، راه نیک را بپذیرد و از بدی پرهیز کند چراکه در جهان واپسین، روان است که بازخواست میشود. در پی نیکی، فرجامی نیک و در پی بدی، سرانجامی بد خواهد داشت.
گل تاج خروس نماد فروردین روز است.
سرودهی مسعود سعد سلمان، بر پایهی کتاب بندهش
فروردین است و روز فروردین
شادی و طرب را کند تلقین
ای دو لب تو چو می، مرا می ده
کان باشد رسم روز فروردین
اندرزنامه آذرباد مهراسپندان (موبد موبدان در روزگار شاپور دوم)
سوگند مخور و آن روز، یزش فروهر پارسایان کن تا خشنودتر باشد.
اندرزنامه آذرباد مهر اسپندان در سرودهی استاد ملکالشعرای بهار:
مخور هیچ سوگند در (فروردین)/ که زشت است، ویژه به روزی چنین
3 پاسخ
از ساخت دو تندیس نخست فردوسی ک نوشتید در فرانسه و در هند خبر نداشتم. همچنین از تندیس های دیگری ک در این بین ساخته شده بودند. جالب بود. سپاسگزار
امیدوارم تندیس فردوسی ساخت پارسیان هند ک نوشتید به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران جابجا شده،. هنوز پابرجا و خوب باشد
بهرروی درباره میدان فردوسی تهران نمیدانم ولی در میدان فردوسی مشهد چندسال پیش درخت های بزرگ کاشتند. جوری ک دیگر تندیس فردوسی ک در میانه میدان هست یا دیده نمیشود و یا در چرخیدن ب دور میدان، اندکی گاهی دیده میشود. تا پیش از درختکاری، آن هم در میدان!! آن هم فقط همین میدان!! حتی از دورترها میشد تندیس فردوسی بزرگ را دید.
حتی اکنون ک دارم مینویسم، دودل شدم ک تندیس هنوز هم در میدان فردوسی هست یا نه؟! بارها در هفته ها و ماه های گذشته از آنجا رد شدم ولی انبوه شاخ و برگ درختان کاشته شده در دورتادور میدان فردوسی، نمیگذارند ک براحتی دیدی داشته باشی. مگر اینکه یکبار ویژه بروم و چشم بدوزم تا ببینم خبری از تندیس هست یا نه.
چند میدان شهر را اکنون در ذهنم آوردم ولی در هیچیک درختی یا دستکم درخت تناوری نیست چه برسد ب درختان بزرگ!. عجب!
رفتم دیدم و هنوز تندیس فردوسی در میدان فردوسی مشهد هست. دستکم تا پایان خرداد 1400. البته بیشتر پنهان در لابلای درختان ولی هنوز هست.