نگاهش میکردی خندهات میگرفت، چه برسد به اینکه بخواهد با آن ادا و اطوارهای بامزهاش جلو دوربین بازی کند. فیلمهایش معرکه بود. از خنده دل میبُرد و شادی میآورد. قد کوتاهی داشت و کُتی که میپوشید به تَنش زار میزد. دکمهی کت را میبست و جوری راه میرفت که میترسیدی پایش به جایی گیر کند و با کله زمین بخورد. کلاه لبهدارَش از آن هم خندهدارتر بود. کراواتش آنقدر کوتاه و کج و کوله بود که نمیشد نخندید. پاچهی شلوارش هم به سختی به ساق پایش میرسید. با هر کاری دردسری درست میکرد که انگار تمامی نداشت. فکر میکردی دست و پاچلفتی است، اما نبود. از زرنگیاش بود و آب زیرکاهیاش. از پس ِ آدمهای ناتو و دغل نقشآفرین در فیلمهایش خوب برمیآمد و با شیرینکاری آدمها را دست میانداخت، مسخره میکرد و دسیسهی دیگران را به خودشان برمیگرداند. «نورمن ویزدوم»، هنرپیشهی انگلیسی سینمای کمدی، در چشم سینماروهای تهرانی همتا نداشت. عاشق بازیاش بودند و با هر حرف و کاری که میکرد، قهقهه سر میدادند و غش و ریسه میرفتند. صف سینماهای تهران زمانی که فیلمهای او را نشان میداد، همیشه شلوغ بود. تا اینکه یک روز از او خواستند به ایران بیاید و او آمد. هم به نورمن ویزدوم حسابی خوش گذشت، هم به مردمی که او از نزدیک را دیدند.
نخستین فیلمی از ویزدوم که بر پردهی سینماهای تهران نشان داده شد «جنجال در فرشگاه» نام داشت. فیلمی که در سال 1963 میلادی ساخته شده بود و چند سال پس از آن در تهران نمایش داده شد. سینماروهای تهرانی آنقدر با صحنههای فیلم خندیدند که نمایشش بر روی پرده ی سینماها چندین هفته به درازا کشید. دیگر سینمادارها میدانستند فروش فیلمهای نورمن ویزدوم تضمین شده است. البته راز موفقیت نمایش فیلمهای نورمن در ایران، صداپیشگی (:دوبلهی) محمدعلی زرندی بود. او با صدایی شیرین و خندهدار به جای نورمن حرف میزد و فیلم را هزاربار تماشاییتر میساخت. از آن پس صدای زرندی بخش جداییناپذیری از هنرپیشگی نورمن ویزدوم برای سینماروهای ایران شد. در فیلم «جنجال در فروشگاه» ویزدوم کارَش را در فروشگاهی بزرگ آغاز میکند و به زودی دردسرهای فراوانی برای رییس فروشگاه پدید میآورَد؛ دردسرهایی که خندهدار و دیدنی بود.
زرندی با نورمن ویزدوم آشنایی نزدیک داشت و چندینبار با او دیدار کرده بود. نخستینباری هم که صدای نورمن را شنید، از رادیو انگلیس بود؛ زمانی که زرندی در انگلستان به سر میبُرد. صداپیشگی او بر روی نقشهای ویزدوم چنان به دل مردم مینشست که هر سال برنامهی نوروزی سینماهای تهران نمایش فیلمی از نورمن ویزدوم با صداپیشگی زرندی بود. از همهی آن فیلمها هم فیلم «پرستار بچهها» بیشتر هواخواه داشت. این فیلم در تلویزیون ملی ایران پخش شد.
استقبال از نورمن ویزدوم هنگام ورود به ایران
نورمن ویزدوم در تهران
در دههی پنجاه خورشیدی عباس مسعودی سردبیر روزنامهی «اطلاعات» و پایهگذار آن بود. مسعودی که با فیلمهای نورمن ویزدوم آشنا بود، او را در تیاتری در لندن از نزدیک میبیند و نورمن را دعوت میکند که یک هفته مهمان او در تهران باشد. نورمن هم میپذیرد و چندی پس از آن، در آبانماه سال 1351 خورشیدی، به ایران میآید.
خبر آمدن کمدین انگلیسی به ایران بسیاری از دوستداران فیلمهای او را ذوقزده کرد و آنها بیصبرانه چشم به راه آمدن این کمدین انگلیسی و دیدنش بودند. بسیاری از چهرههای آشنا و سینمایی تهران به فرودگاه مهرآباد رفتند و با دسته گلهای فراوان نورمن را همراهی کردند. در میان استقبالکنندگان، رضا ارحام صدر که خود از کمدینهای بسیار نامدار ایران بود، دیده میشد. همچنین مدیران چند کافهی ی پُرآوازهی تهران.
دو سه روز نخست آمدن نورمن ویزدوم، با تهرانگردی گذشت و میزبانانش او را به تماشای جاهای دیدنی پایتخت بردند. به یکی از چلوکبابیهای تهران هم سر زدند و سنگ تمام گذاشتند تا ویزدوم با یکی از خوراکهای ملی ایرانیان آشنا شود.
روزهای دیگر با اجرای برنامه در کافههای تهران سپری شد. نورمن ویزدوم به کافه باکارا، در خیابان پهلوی (خیابان ولیعصر کنونی) رفت و به اجرای نمایش پرداخت. برنامهی دیگر او در کافه شکوفه نو، در نزدیکیهای میدان قزوین، بود. این کافه در آگهیای که در روزنامههای آن روز تهران چاپ شد، چنین خبر داد که بهای بلیت کافه و دیدن برنامهی نورمن ویزدوم را افزایش نمیدهد: «به خاطر رفاه حال مشتریان محترم و برای اینکه کلیه افراد خانواده بتوانند از این برنامهی استثنایی دیدن کنند، شکوفه نو در بهای منوی خود هیچگونه تغییری نداده است». این نیز سبب استقبال بیشتر مردم از برنامهی نورمن ویزدوم شد. رسانهها حتا بچهها را هم به دیدن برنامهی نورمن تشویق کردند. مجلهی «کیهان بچهها» در شمارهی چهار آبان 1351 عکس نورمن ویزدوم را روی جلد مجله چاپ کرد و از زبان او نوشت: «سلام به بچههای خوب، خونگرم و مهربان ایرانی. بچهها اگر میخواهید من را از نزدیک ببینید، با پدر و مادرتان میز خود را قبلا رزرو کنید. قربون بچههایی که من را دوست دارند. نورمن ویزدوم»!
در همان کافهها بود که نورمن نخستین اجرای زندهی برنامهای را به روی صحنه بُرد که اکنون به آن «استندآپ کمدی» میگویند. پیش از آن، تنها لطیفهگوها در کافههای تهران برنامه اجرا میکردند و تنها هنرشان جوک گفتن و تقلید صدای چهرههای سرشناس هنری بود.
نورمن ویزدوم دربارهی تهرانیها و سپس اصفهانیهایی که به تماشای برنامههای او آمده بودند، گفته بود: «اینجا تنها جایی است که مردم روحیه دارند. در چهرهی مردم شادی و در تئاترشان خنده میبینم». سپس رو به ارحام صدر گفته بود: «آقای ارحام صدر، وظیفهی من و تو در عالم خلقت این است که مردم را بخندانیم». راست میگفتند انگلیسیها که نورمن ویزدوم عاشق خنداندن مردم است.
در سفر ویزدوم به تهران، هنرپیشهها، خوانندگان و چهرههای سرشناس هنری بسیاری با او عکس گرفتند. آن عکسها در مجلههای آن روز ایران چاپ شده است. عکسی از ویزدوم، در کنار دو چهرهی آشنای هنرپیشهی ایرانی نیز در روی جلد مجله «جوانان امروز»، که خوانندگان بسیاری داشت، چاپ شد.
نورمن ویزدوم در خانهی ارحام صدر
ویزدوم چند روزی نیز به اصفهان رفت و مهمان ارحام صدر شد. در تئاتر اصفهان، در کنار ارحام صدر برنامه اجرا کرد و سپس به دعوت او به خانهاش رفت تا شیوهی زندگی و پذیرایی ایرانیها را ببیند. صدر میگوید که همسرش میوه و خربزه آورد و قاچ کرد و جلوی ما گذاشت. ویزدوم یک قاچ باریک از خربزه را برداشت و با حوصله و ذره ذره خورد. با همان یک قاچ باریک هم شکمش باد کرده بود، اما من نه یکی، چند قاچ خربزهی درشت خوردم و از خوردن قاچهای دیگر دست نکشیدم. ناگهان نورمن بلند شد و بنای رفتن گذاشت. پرسیدم: کجا میروی؟ گفت: میخواهم اگر شکم تو ترکید روی لباس من نریزد. همین یک کت و شلوار را با خودم آوردهام!
ناهاری که همسر صدر آماده کرده بود، کوفته برنجی، قیمه و آبگوشت بود. نورمن میپرسد: کدام را اول بخورم؟ ارحام گفته بود: هر کدام را که دوست داری. نورمن کوفته برنجی را برمیدارد و میخورد و پنج تا قیمهریزه را هم. به تقلید از ارحام صدر نان را خُرد میکند و درون کاسه آبگوشت میریزد و آن را هم سر میکشد. صدر پا میشود و ادای رفتن درمیآورد. نورمن میپرسد: کجا؟ صدر میگوید: نمیخواهم وقتی شکم تو ترکید اینجا باشم! نورمن غش غش میخندد و میگوید: شما ایرانیها چقدر بامزهاید.
نورمن یکی دو روز در اصفهان میماند و به تهران برمیگردد. در همان زمان سر زبانها میافتد که نورمن در فیلمی ایرانی بازی خواهد کرد. اما چنین فیلمی هرگز ساخته نشد.
به هر روی، نورمن با یادهایی خوش از ایران، به کشورش بازگشت. میگویند تا سالها هنگام نوروز فراموش نمیکرد که برای دوستان ایرانیاش کارت شادباش (:تبریک) بفرستد.
سرانجام نورمن ویزدوم، هنرپیشهی سینمای کمدی و کسی که فیلمهای بسیاری از او به یادگار مانده است، در سالهای پایانی زندگی حافظهی خود را از دست داد تا جاییکه حتا چهرهی خود را هم در فیلمهایش نمیشناخت. تا آنکه در اکتبر 2010 میلادی (مهرماه 1389) در آسایشگاه سالمندان چشم از جهان فروبست.
*با بهرهجویی از: تارنمای «افکار نیوز»؛ آنچه دربارهی پذیرایی ارحام صدر از نورمن ویزدوم آورده شد برگرفته از نوشتهی صدر در مجلهی «داستان همشهری» (شماره آذرماه 1395) است.