لوگو امرداد
روزی روزگاری، تهران (78)

راهی که از عطاری تا داروخانه پیمودیم

davakhane1تا صد سال پیش داروخانه نداشتیم. نه اینکه نشناسیم و ندانیم چه هست. یک دنده بودیم و به داروی فرنگی اعتنایی نداشتیم و از عطاری‌ها و جوشانده‌ها و معجون‌های گیاهی خودمان دل نمی‌کندیم. به گوشمان خوانده بودند که داروی فرنگی به مزاج ما نمی‌سازد. می‌گفتند: «دوا و درمان خودمان چه عیب و ایرادی دارد؟ کمر درد داری؟ چند مثقال پیه‌ی کف‌مال، برای استخوان درد مثل آب است روی آتش. نَزله و زکام کرده‌ای؟ گیاه سَنا را بجوشان و قاطی کن با گرده‌ی گشنیز و دَم کرده‌اش را نوش جان کن، زکام که هیچ، هفت درد و مرضِ داشته و نداشته‌ات را می‌شورد و با خودش می‌برد. دل دردت را هم با خاکشیر درمان کن. یک بار امتحان کن، ببین چه می‌کند!». مِشمِشه هم که از اسب و استر به آدم‌ها سرایت می‌کرد و زغنبود که همان جذام بود و پیسی و کچلی و بیماری‌های دیگر را هم با نگاه کردن به زیر زبان و خوراندن معجونی از گیاهان دارویی چاره می‌کردند که به آن‌ها عقاقیر می‌گفتند. اگر هم بیماری درمان نمی‌شد، می‌گفتند: «چه کنیم؟ عمرش به دنیا نبود!».

شاید از این‌رو بود که در آن زمان آمار مرگ و میر ما هرچه بالا و بالا و بالاتر می‌رفت، آمار فرنگی‌ها بیشتر و بیشتر پایین می‌آمد. جهان نو شده بود و دانش پزشکی با این نو شدن پیش می‌رفت. البته که نمی‌شود نادیده گرفت که با وجود همه‌ی پیشرفت‌های پزشکی که بایسته‌ی جهان امروز است، هنوز هم این دانش نو نتوانسته است ریشه‌ی برخی بیماری‌ها را بخشکاند. از ناتوانی دانش پزشکی که می‌گوییم راه دور نرویم همین کرونا که جهانی را برآشفته و دست‌و‌پای همه را بسته است، تا درمان درستش پیدا شود بسیاری دیگر را به کام مرگ کشانده است. این را هم از یاد نبریم که تایید دانش پزشکی امروز به معنای ادیده گرفتن طب سنتی نیست و برخی داروهای گیاهی افزون‌بر کاربرد سنتی خود، ماده‌ی اولیه‌ یا مکمل ساخت برخی داروهای شیمیایی پزشکی هستند.

خلاصه اینکه آن زمان با حسرت، دل از «دواجات» عطاری‌ها کندیم و دل بستیم به داروهای فرنگی. پشت‌بندش هم داروخانه زدیم. تا دست بجنبانیم و این کارها را بکنیم، رسیده بودیم به دهه‌ی سی خورشیدی و روزگاری که سودای نو شدن داشتیم.
مدرسه‌ی دارالفنون رشته‌ی داروسازی داشت. استادانش هم از فرنگستان آمده بودند، اما کمتر کسی گوش به حرف آن‌ها می‌داد و نسخه‌ی دارویی‌شان را به کار می بُرد. ناصرالدین‌شاه که پزشک خودش را داشت: تولوزان و فُوریه فرانسوی و یک آلمانی که داروساز او بود. آن‌ها داروهای فرنگی را ترکیب می‌کردند و می‌ساختند و به شاه و درباریانش می‌خوراندند. استاد دارالفنون هم بودند. گویا داروخانه‌ی کوچکی در دربار داشتند که برای شاه و دور و بری‌هایش بود. از کسی به نام میرزا کاظم خان محلاتی هم نام برده‌اند که درس خوانده‌ی فرنگ بود و در دارالفنون داروسازی درس می‌داد. او هم داروخانه‌ای داشت، اما مردم کوچه و خیابان از او دارو نمی‌گرفتند، جز انگشت شمار کسانی که به دانش پزشکی روز باور داشتند. تهرانی‌ها اگر گرفتار بیماری و درد می‌شدند، از عطاری‌های سبزه‌میدان داروهای گیاهی و جوشانده‌های سنتی می‌خریدند.
تا آنکه در زمان پادشاهی احمدشاه قاجار پزشکانی در تهران مطب زدند. آن‌ها داروی بیماران را از قفسه‌های پُر از شیشه‌ی مطب برمی‌داشتند و به اندازه‌ی نیاز روی کاغذ می‌ریختند و با هم درمی‌آمیختند. سپس دارو را درون کپسول یا کاسه‌ای شیشه‌ای، به دست بیمار می دادند. این مطب‌ها اتاق‌های انتظاری با صندلی‌های چوبی برای نشستن بیماران داشت. بیماران به نوبت نزد پزشک می‌رفتند و پس از معاینه، از همان داروها می‌گرفتند. یکی از این مطب‌ها که در آن روزگار آوازه‌ی بسیار داشت، از آنِ دکتر سعیدخان کردستانی، در خیابان قوام‌السلطنه (سی تیر کنونی) بود و مردم به نسخه‌ی این پزشک اعتماد بسیار داشتند. هنوز خبری از داروخانه نبود.
در دهه‌ی نخست سال 1300 خورشیدی از دو داروخانه در تهران نام برده شده است که پیشگام داروخانه‌های پایتخت بودند؛ یکی داروخانه‌ی «گارنیگ» و دیگری داروخانه‌ی «نظامیه». آنچه بیشتر گفته می‌شود این است که نظامیه را باید نخستین داروخانه‌ی تهران دانست. گارنیگ در خیابان ناصرخسرو بود و داروخانه‌ای به‌روز شناخته می‌شد، به این معنا که پزشکان آن زمان تهران داروهای ترکیبی خود را در این داروخانه به مراجعه کنندگان می‌دادند. برای نمونه، دکتر محمد قریب، پزشک کودکان، شربتی برای رشد کودکان ساخته بود، یا دکتر لطیف خان حکیم (حکیم‌السلطنه) پمادی برای درمان کچلی فرموله کرده بود. این داروها در داروخانه‌ی گارنیگ پیدا می‌شدند.

نظامیه، نخستین داروخانه‌ی تهران
در آغاز سده‌ی چهاردهم خورشیدی بنیان داروخانه‌ای در خیابان امیرکبیر (چراغ برق) تهران گذاشته شد که چون از آنِ ارتش بود، به آن داروخانه‌ی «نظامی» گفته می‌شد. بنیادگذاری این داروخانه از آنجا آغاز شد که حراجی‌ای در کشور اتریش، ابزارهای داروخانه و داروهایی را به فروش گذاشت. یکی از نظامیان ایران به نام هادی خان سرتیپ، از سوی ارتش مامور شد آن لوازم و داروها را خریداری کند. او نیز چنین کرد و همه را با کشتی به ایران آورد. ارتش نیازهای دارویی خود را از این داروخانه برآورده (:تامین) می‌کرد. داروخانه‌ی نظامی برای داروخانه‌ای همگانی هم بود.
نظم داروخانه‌ی نظامی در آن زمان زبانزد بود. آن‌ها نام مراجعه‌کنندگان را در دفتری می‌نوشتند و نام پزشک، ترکیب داروها، اندازه و بهای دارو را هم در کنار آن یادداشت می‌کردند. این دفترها هنوز هم وجود دارند و در داروخانه‌ی نظامی، که اکنون به موزه تبدیل شده است، نگهداری می‌شوند.
سی سال پس از بنیادگذاری داروخانه نظامی، هادی خان سرتیپ درگذشت و داروخانه‌ی نظامی از سوی ارتش به فرزند (یا خواهر زاده‌ی) او، دکتر عبدالحسین نظامی سپرده شد. او درس خوانده‌ی رشته‌ی داروسازی در دارالفنون بود. در این زمان ارتش توان مالی پرداخت بدهی‌های خود را نداشت. چون ارتش بدهکار داروخانه‌ی نظامی هم بود، آنجا را در ازای طلبِ عبدالحسین نظامی به او واگذار کرد.
این داروخانه‌ی دیرینه‌ی تهران تا درگذشت عبدالحسین نظامی در سال 1367 خورشیدی، به کار خود ادامه می‌داد تا آنکه بر اثر آن رویداد، داروخانه نیز بسته شد. بازماندگان عبدالحسین نظامی، در سال 1381 بر پایه‌ی عکس‌ها و ابزارهای به‌جا مانده، داروخانه را بازسازی و به موزه‌ی تاریخ علوم پزشکی ایران پیشکش کردند.

دیگر داروخانه‌های پیشگام تهران
از چندین داروخانه‌ی دیگر باید نام بُرد که همگی از نخستین داروخانه‌های پایتخت شناخته می‌شوند، هرچند تنها نامی از آن‌ها به‌جا مانده است. یکی از آن‌ها داروخانه‌ی رهنما در خیابان شاپور (وحدت اسلامی کنونی) بود؛ دیگری داروخانه‌ی جهان‌بخش نام داشت و در محله‌ی قنات‌آباد بود و نیز داروخانه‌ی عمومی در محله‌ی عباس‌آباد. از داروخانه‌های ری، سپه، شکیبی، مینو، نامی و منصوری هم نام بُرده شده است. در دهه‌ی بیست خورشیدی، در خیابان نادری داروخانه‌ای به نام نورسته وجود داشت. در کنار این داروخانه، کافه فلوریا دیده می‌شد؛ کافه‌ای که در نزد تهرانی‌ها شناخته شده بود.
از داروخانه‌های دیرینه‌ی تهران که هنوز هم به کار خود سرگرم‌اند، یکی داروخانه‌ای است که اکنون به‌نام شیرخورشیدی شناخته می‌شود و در سال 1310 بنیادگذاری شده است. این داروخانه در خیابان ولیعصر، چهارراه معزالسلطان جای دارد؛ دیگری داروخانه‌ی زهره‌ی نو، در خیابان انقلاب، روبه‌روی خیابان لاله‌زار است.
در آن سال‌های دور، هنوز داروخانه‌های شبانه‌روزی شکل نگرفته بودند. داروخانه‌های تهران به نوبت در تاریخی که وزارت بهداری مشخص کرده بود، یک شب باز می‌ماندند. نام داروخانه‌ای که شبانه باز بود، در روزنامه به آگهی مردم رسانده می‌شد. نخستین داروخانه‌ی شبانه‌روزی ایران در سال 1319 در شهر رشت و به کوشش دکتر آرسن خاچاتور میناسیان آغاز به کار کرد. میناسیان را به نام «مسیح گیلان» نیز می‌شناسند.
این نیز گفتنی است که از سال 1315 بود که داروخانه‌های تهران در کنار فروش دارو، لوازم بهداشتی و آرایشی هم به مراجعه کنندگان خود می‌فروختند.

*با بهره‌جویی از: تارنمای «دنیای اقتصاد» گفت‌و‌گو با دکتر حمیدرضا نمازی؛ و «همشهری آنلاین».

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1403-01-09