مصریان باستان به ویژه در هنرهای آرایش اندام و صورت آفرینشگر بودند. سبکها و الگوها بسیار در هم تنیده و گویای جایگاه اجتماعی بود. روغنهای بسیاری برای نگهداری دربرابر آبوهوای خشک درهی نیل کاربرد داشت. عطرها به گونهی ویژهای برای بازتابهای جسمانی بهره برده میشدند و نه برای پوشش بوی بدن، آنگونه که در اروپای قرون وسطا رایج بود.
عسل و موم زنبور نقش بسزایی در بسیاری از ضمادها داشت. به عنوان یک وسیلهی کمکیِ مُد، آنها را در مخروطهایی شکل میدادند تا زنان در مهمانیها بر سر بگذارند. کم کم و با گرمای تالار گویا موم به آرامی آب شده و بویی شگفتانگیز میپراکنده است. خاکستر به شوند(: دلیل) ویژگیهای سایاییاش در صابونها به کار گرفته میشده و خمیرهی بلغور جو نیز همانند امروز خواهان بسیاری داشته است. روغن خوشبو و با کیفیت گیاه مُر به عنوان عطر بدن برای نگهداری پوست در برابر حساسیتها به کار گرفته میشد.لازمهی زندگی و مرگ یکسان بود. هیچ بانوی ثروتمند مصری امکان نداشت سفر آخرت را بدون تدارک مجموعهی مفصلی از لوازم و آلات زیبایی و آرایش در پیش گیرد. قاشقکهای آرایش و رنگدانها، بیشتر با ریختهای زنانه، همراه با شانههای استخوانی، بانکههای آرایشی و آیینههای درخشان، ظهور پاک آنان را در برابر خدایان تضمین می کرد.
مدلهای مو، مفصل و ترکیب پیچیده و درهم بافتهای از گیسو و جواهرات و مهرههای سفالین بود؛ مدهایی که هنوز هم از میان نرفتهاند. تکههای موی مصنوعی برای آفرینش شکلهای خیالانگیز و از کلاهگیسها به گونهی معمول برای آرایش و نشانههای شان و جایگاه اجتماعی بهره برده میشد. مردان جوان آنگاه که بر سر خاندان فرمانروایی نشان تاج شاهی بود، طرههای موی بافته به کار میبردند. بسیاری از ملکههای مصر به عنوان مَثَل اعلای زیبایی، به تندیسهای نِفِرتیتی تاسی میکردند. آنها چندان که در آغاز جوانی، یک بار چهرهشان کشیده میشد برای ابد زیبا میماندند و نقششان بدون دگرگونی تا پایان عمر باقی میماند. تندیس نیمرخهای آنها و چهرههای نمایشی رنگینشان که با حنا و سرمه و ترکیبی از سنگهای ارزشمند زیباتر میشد، امروز منبع الهام شیوههای آرایشاند.