تا سالهای سال مردم دقیقه شماری میکردند ساعت پخش برنامهی رادیویی «گلهای جاویدان» برسد و هر جا که هستند رادیوی خود را روشن کنند و سراپا گوش شوند و دل و جان به صداهای شورانگیز و حنجرههای طلایی خوانندگانی بسپارند که موسیقی سنتی ایران با صدا و خواندن آنها جان دوباره و آبروی افزونتر میگرفت. صدای دلنشین ساز استادان بیهمتای موسیقی ایران، در کنار صدای رسای خوانندهها و دکلمهی غزلهایی که از ادبیات کلاسیک ایران گرفته شده بود، در ژرفای جان مردم رسوب میکرد و به شیرینی قصههای هزار و یک شب میشد. آن صداها آمیخته با زیباترین واژهها بودند و از سویدای جان خوانندگان برمیخاست و بر جان مردم مینشست. برنامهای که آرامشی دلپذیر میبخشید و یادی ماندگار و خوش در حافظهی مردم به جا گذاشت. زمانی که برنامهی گلها پس از دو دهه به پایان راه رسید، هیچ برنامهی دیگری به آن پایه از هنر و ارزش دست نیافت تا توان برابری با گلها را داشته باشد. تکرارنشدنیترین و ایرانیترین برنامه رادیو همان برنامهی گلها بود؛ گلهای جاویدان!
«گلها» را داوود پیرنیا بنیاد گذاشت. دربارهی او در ددنباله بیشتر خواهیم گفت. این برنامهی رادیویی در نوروز 1335 خورشیدی برای نخستینبار از رادیو ملی ایران پخش شد و تا سال 1357 ادامه یافت؛ هر چند پس از کنارهگیری ناخواستهی پیرنیا، تب و تاب همیشگی را نداشت. به این نکته نیز بازخواهیم گشت.
در همهی آن سالها با آن که بسیاری از برنامههای سرگرمکننده مردم را به سینماها، تئاترها، کابارهها، کافهها و جاهای دیگر میکِشاند، اما زمان پخش برنامهی گلها که میرسید گویی در برابر دلخواهی و شنیدنی بودن آن، همه چیز رنگ میباخت و درخششی نمییافت. مردم بهراستی دلبستهی این برنامه بودند. گلها آبروی موسیقی ایران بود!
در آن 23 سال، 850 برنامهی شعرخوانی و ساز و آواز سنتی ایران از برنامهی گلها پخش شد و اثری ماندگار بر پسند و آشنایی ژرفتر مردم با موسیقی سنتی ایران گذاشت. اینکه گفتهاند گلها «اصیلترین و ایرانیترین برنامهی تاریخ رادیو ملی ایران بوده است»، سخن درست و گویایی است.
داستان شکلگیری برنامهی گلها از آنجا آغاز شد که داود پیرنیا، فرزند نامدار حسن پیرنیا (مشیرالدوله)، در سال 1335 خورشیدی کار و بار سیاست را کنار گذاشت و بر آن شد که برنامهای رادیویی بسازد که در آن نامدارترین خوانندگان و استادان نوازندهی ایرانی، به خواندن و نواختن بپردازند و موسیقی ایرانی را، آنگونه که هست نه آنچه در آن سالها به نام موسیقی ایرانی نشان داده میشد، به مردم بشناساند. برای این کار، پیرنیا بایگانی ای (آرشیوی) از بهترین و ماندگارترین آثار موسیقی ایرانی را در اختیار داشت، اما این کار بهتنهایی بسنده نبود و او گامهای دیگری برداشت تا فرجام کوششهایش به مهمترین برنامهی موسیقی رادیو ملی ایران بینجامد.
پیرنیا نخست به سراغ برجستهترین آهنگسازان ایرانی رفت؛ کسانی چون علینقی وزیری، جواد بدیعزاده، روحالله خالقی، اسدالله ملک، جهانخش پازوکی، جواد معروفی و برخی دیگر. هر کدام از این نامها، چنان بزرگی و شُکوهی دارند که خود به تنهایی بسندهاند تا بدانیم از چه برنامهی یگانهای سخن میگوییم.
پیرنیا سپس از نوازندگان و استادان موسیقی سنتی ایران دعوت به همکاری کرد. در آن سالها استادان چیرهدستی با برنامهی گلها همکاری کردند که حتا نام بردن از آنها بهراستی آفاقی از هنر ایرانی را به روی ما میگشاید. کسانی چون: ابوالحسن صبا، مرتضی محجوبی، علی تجویدی، مهدی خالدی، احمد عبادی، حسین تهرانی و شماری دیگر که هستهی نخست برنامهی گلها را شکل دادند. سپس پرویز خالقی، حسن کسایی، جلیل شهناز، فرهنگ شریف، حبیبالله بدیعی، علیاصغر بهاری و بسیاری دیگر به آنها پیوستند و با رهبری روحالله خالقی جاودانترین برنامهی موسیقی ایرانی را ساختند و به گوش مردم رساندند.
اما دلپسندی و گیرایی شگفتآور و ماندگاری برنامهی گلها را زمانی بهتر میتوانیم دریابیم که از خوانندگان استادی نام ببریم که در همهی آن سالها گلها را همراهی کردند. نام بردن از همه ی آن ها آسان نیست، تنها باید به چند نام از نام های ارجمند و والای آنها بسنده کرد: حسین قوامی، غلامحسین بنان، تاج اصفهانی، محمدرضا شجریان، عبدالوهاب شهیدی، سیمین غانم، پوران، ادیب خوانساری، ملوک ضرابی، نادر گلچین، کورس سرهنگزاده، ایرج خواجهامیری، سیما بینا، هنگامه اخوان و بسیاری دیگر که از نامآورانترین استادان آواز ایران بودند.
آن استادان آوازخوان، در کنار شعرهای کلاسیک ایران که با باریکبینی و دقت بسیار از سوی استادان ادبیات برگزیده میشدند، ترانههایی از عماد خراسانی، معینی کرمانشاهی، رهی معیری، تورج نگهبان، شهریار، سیمین بهبهانی، بیژن ترقی، هوشنگ ابتهاج و دیگران میخواندند و شوری بیمانند در جان مردم میافکندند. استادان بزرگ ادبیات ایران که با برنامهی گلها همکاری میکردند و گزینش غزل سرایندگان کهن ایران را انجام میدادند، بزرگان و استادان نامداری چون جلال همایی، سعید نفیسی، بدیعالزمان فروزانفر، لطفعلی صورتگر، رضازاده شفق و دیگران بودند. همه این بزرگان، از آهنگسازان و نوازندگان تا خوانندگان و استادان ادبیات، با کوشش بیگسست داوود پیرنیا کنار هم گِرد آمده بودند و دعوت به همکاری شده بودند.
غزلها و شعرهای ادبیات کلاسیک ایران که خوانندگان برنامهی گلها میخواندند، همانگونه که اشاره کردیم، با باریکبینی بسیار برگزیده شده بودند. آن سرودهها از میان صدها دیوان شعر گلچین شده بودند تا مناسبترین و بامعناترین و خوشآهنگترین شعرها باشند و به جان شنونده بنشینند. بهراستی برنامهی گلها جان تازهای به ادبیات کلاسیک ایران بخشید. در آغاز برنامه نیز گویندگانی خوشصدا که با فن دکلمه آشنا بودند، آن غزلها را میخواندند؛ گویندگانی مانند: فخری نیکزاد، آذر پژوهش، روشنک (صدیقه رسولی)، فروزنده اربابی و شماری دیگر. اینکه میگویند برنامهی گلها «دانشنامهی موسیقی ایران» بود، سخن گزافی نیست و بهراستی هم اینگونه است.
پیرنیا و ماندگاری نام او در کنار برنامهی گلها
گفتیم که برنامهی رادیویی گلها از نوروز 1335 آغاز شد. داوود پیرنیا یازده سال این برنامه را اداره کرد. او در این کار چنان دقت و تلاشی میکرد که شگفتانگیز بود. پیرنیا به هیچ کار دیگر، جز ضبط و اجرای درست برنامهی گلها، نمیپرداخت و همهی توان خود را به کار برده بود تا برنامهای ممتاز و بسیار هنرمندانه بسازد و به مردم ایران پیشکش کند. برای این کار حقوق و مزدی دریافت نکرد. میگویند او با وسواس و باریکبینی موشکافانهای برنامهها را بررسی و ضبط میکرد و بارها و بارها تا سپیدهی صبح در کنار همکارانش بیدار میماند تا آنچه به گوش مردم میرسد، والاترین برنامهی موسیقی ایرانی باشد. اما مانند هر کار موفق دیگری، حسادتها و کینهجوییها از راه رسیدند و آنهایی که بیسبب چشم دیدن و شنیدن برنامهی گلها و استقبال بیمانند مردم از این برنامه را نداشتند، هر کاری کردند تا جلو پیرنیا را بگیرند!
نخست در سال 1345 دو تَن از خوانندگان آن زمان نامهای نوشتند و اتهامهایی ناروا به پیرنیا نسبت دادند، در حالی که همگان میدانستند که آنچه آنها میگویند یکسره ناراست (:دروغین) و بیپایه است. سپس از سوی یکی از وزارتخانههای آن زمان بازرسانی به رادیو رفتند و با گوش کردن به یکی دو برنامهی گلها ایراد گرفتند که: «چرا در میان ارکستر، تنبک وجود ندارد»! به آنها پاسخ داده شد که مدتهاست در ارکسترهای بزرگ، تنبک استفاده نمیشود، اما آنها که به دنبال بهانهگیری بودند، یکی دو ایراد ناروای دیگر گرفتند و با این کار سبب آزردگی بیاندازهی پیرنیا شدند. او که میدانست چشم و همچشمیها و تنگنظریها سدی در برابرش شده است، بیدرنگ استعفای خود را نوشت و برای همیشه رادیو و برنامهی گلها را که با آن همه خون دل و سختی ساخته بود، تَرک کرد و با آنکه همکارانش پافشاری بسیاری برای بازگشت او کردند، هرگز بازنگشت. در آن سالها که سرپرستی و ادارهی برنامهی گلها با پیرنیا بود، 405 برنامه پخش شد. در آن یازده سال کارِ پیرنیا، پنج برنامهی گلها با نامهای گوناگون به گوش مردم رسید: گلهای جاویدان، گلهای رنگارنگ، برگ سبز، یک شاخه گل و گلهای صحرایی.
داوود پیرنیا سرانجام در 11 آبانماه 1350، در 71 سالگی زندگیاش، چشم از جهان فروبست.
برنامهی گلها، پس از پیرنیا
پس از درگذشت پیرنیا، برنامهی رادیویی گلها دچار گسست شد، اما چون مردم خواهان پخش آن بودند، برنامهریزی و سرپرستی برنامه را به رهی معیری، استاد غزل و ترانهسرای نامدار آن زمان، سپردند. در این کار محمد میرنقیبی، آهنگساز و نوازندهی ویولون، معیری را همراهی میکرد. با درگذشت رهی معیری در آبان 1347، برنامهی گلها به پژمان بختیاری، شاعر بزرگ ایران، سپرده شد. تا آنکه سال 1351 رسید و سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران برنامهی گلها را به هوشنگ ابتهاج (سایه) واگذار کرد. ابتهاج شکل و پخش برنامه را تا اندازهای دگرگون کرد. این کار به پسند برخی از استادان خوش نیامد و سبب خُردهگیریهایی از او شد. با آغاز رویدادهای سال 1357 و دگرگونی در مدیریت رادیو، برنامهی گلها در همان سال برای همیشه به کار خود پایان داد.
استادان موسیقی سنتی، برنامهی رادیویی گلها را «دگرگونی پایهای در موسیقی ایران» میدانند و بهدرستی میگویند این برنامه مردم را به شنیدن شعر و موسیقی درست و هنرمندانه عادت داد. افزونبر این که خوانندگان را که مردم تا پیش از برنامهی گلها همانند مطربان خیابانی میدانستند و ارزش چندانی برای هنر آنها نمیشناختند، به جایگاه بلندی رساند که سزاوار آنان بود. بهویژه خوانندگان زن که با صدای خود هنر بانوان ایرانی را در موسیقی سنتی ما نشان دادند.
گلها که هنوز هم برنامههای ضبط شدهی آن برای دوستداران و شیفتگان موسیقی سنتی ایران بیجایگزین است، کوششی پایدار و ماندگار بود که با داوود پیرنیا آغاز شد و با همراهی استادان موسیقی و شعر ایران ادامه یافت. بیگمان از دلانگیزترین یادبودهای نسل گذشته ایران، به زمانی بازمیگردد که آنها پیچ رادیو را باز میکردند و با شوقی بیمانند، برنامهی گلها را میشنیدند!
*با بهرهجویی از: تارنمای «وب سایت گلها»؛ خبرگزاری «ایسنا»؛ و «ویکی پدیا».
3 پاسخ
این مطالب بسیار جالب هستند. خیلی متشکر و سپاس فراوان از شما
باطلاع نویسنده عزیز برسانم که خوانندگان برنامه گلهای جاویدان محدود بودند و مرحوم داوود پیرنیا مستقیما روی برنامه گلهای جاویدان نظارت داشتند
عمده خوانندگان عبارت بودند از استاد ادیب خوانساری استاد تاج استاد گلپایگانی استاد بنان استاد عبدالوهاب شهیدی استاد قوامی و خوانندگان زن هم بانو استاد پروین و مرضیه
ولی اساتید اواز در بخش های دیگر از جمله یک شاخه گل برگ سبز گلهای رنگارنگ و گلهای صحرایی فعالیت داشتند
اما برنامه گلهای جاویدان برای موسیقی دانان و مرحوم داوود پیرنیا اهمیت بیشتری داشت کسانی که در برنامه گلهای جاویدان فعالیت داشتند می بایست بسیار به ردیف و گوشه ها مسلط باشند که همینطور هم بود
عجيب است كه نام استاد علي داور( درويش) يكي از خوانندگان گلهاي جاويدان كه از سال ١٣٣٥ تا ١٣٤٠ در اين برنامه بصورت هفتگي و با اجراي مثنوي خاني حضور داشته و به پدر مثنوي خواني ايران معروف ميباشند در خيلي از نوشتارها پيرامون برنامه گلهاي جاويدان حذف شده است، چنين بنظر ميرسد بدليل تخلص “درويش” براي وي اين اتفاق روي داده باشد.