زبان یکی از ویژگیهای ارزشمند و از پایههای بنیادین هر فرهنگی است. ساختار زبان سببشده که گفتار، سپس ادبیات و نوشتار و پس از آن سروده و آهنگ پدید آید. پس میتوان زبان را مادرِ فرهنگ هر سرزمینی دانست. بهسخنی دیگر باید گفت که دبیره (الفبا)، نوشتن، سروده، ترانه، آهنگ، پدید آمدن نسک (کتاب) و دیوان همه زیرگروه ساختار زبان هستند.
تاریخ ایران پر از کشمکشها، درگیریها و جنگهای کوچک و بزرگ با دیگر مردم انیرانی (ناایرانی) مانند اسکندر، تازیان، مغولان و ترکان بوده است که آسیبهای مرگباری بر پیکرهی فرهنگی، تاریخی، دین و آیین ایرانیان زده است اما درونمایه و پایهی بنیادین فرهنگ ایرانی بهویژه زبان ایرانی و گویش قومهای ایرانی کمتر دچار دگرگونی و آسیب شده است.
امروزه بسیاری از ایرانپژوهان و اندیشمندان علوم انسانی و ایرانشناسی، زبان ایرانی را به نام زبان فارسی میخوانند و میدانند! این دیدگاه، رای و نامگذاری دربارهی زبان ایرانی به نام زبان فارسی که یکی از گویشهای زبان ایرانی است، بسیار نادرست و نابهجاست.
میدانیم که پارس (فارس) استانی در جنوب ایران است. البته که استان پارس به اندازهی امروز نبوده بلکه بخشهای بیشتری را دربر داشته است و دامنهی این استان تا کرانهی خلیج پارس و بخشهایی از کهگیلویهوبویراحمد و چهارمحالوبختیاری و کرمان را نیز دربر میگرفته است که در ایران باستان به خشترهپاون پارس نامور بوده است.
در روزگار ماد و هخامنشی بخش اباختر(شمال)، خاور و تا مرکز ایران دربرگیرندهی: سپاهان، آتروپاتن (آذربایجان)، راگا (ری) تا هیرکانی و خراسان به نام ماد و بخش جنوبی دربرگیرندهی، پارس، انشان، بخشی از اووج (عیلام)، کرمان تا استان نیمروز، بوشهر و هرمزگان به نام پارس و یا بهتر است بگوییم زیر فرمان پارسها بوده است. حتا پس از فروپاشی هخامنشیان تا پایان روزگار پارتها (اشکانیان) فرمانروایی پارسها بهگونهی فرمانروای محلی و استانی همچنان در آن بخشها (استانها) استوار بود تا اینکه ساسانیان که آنها نیز بازمانده تیرهی پارس بودند، به شاهنشاهی رسیدند. پس از روزگار ساسانی نام بخش جنوبی ایران تا خلیج پارس همچنان پارس نامیده میشد تا اینکه در بخشبندیهای روزگار کنونی به ویژه در روزگار قاجار و پهلوی استان پارس (فارس) امروزی شکل گرفت.
آنچه در بالا آمده است بخشی از نوشتاریست با عنوان«سرزمین و زبان ایرانی، والاتر از از سرزمین و زبان پارسی»، به قلم احمد نوری (آریاچهر) که در تازهترین شمارهی امرداد چاپ شده است.
متن کامل این نوشتار را در رویهی پنجم (اندیشه) شمارهی ۴۴۴ هفتهنامهی امرداد بخوانید.
«امرداد» شمارهی ۴۴۴ از دوشنبه هشتم شهریورماه ۱۴۰۰ خورشیدی، در روزنامهفروشیها و نمایندگیهای امرداد در دسترس خوانندگان خواهد بود.
خوانندگان میتوانند برای دسترسی به هفتهنامهی امرداد افزونبر نمایندگیها و روزنامهفروشیها از راههای زیر نیز بهره ببرند.
فروش اینترنتی هفتهنامه امرداد شمارهی ۴۴۴
4 پاسخ
با نِگَرِ هیرمَن اَهومَد آریاچِهر هَم سو هَستم .
نِگَرِشی بیافزایَم : ایر به مینه یِ : آتَش ، آذَر ، آتور < آنور < نور ، هیر ، آر ، اَر ، آل ، اَل اَست وَ مَردُمانِ این پَهنه به آتَش دَرون : اَندیشه ، اِشغ ، مَنِش ، مِهر وَ آتَش بُرون : خورشید ، گَرما ، آتَش به دَست آمَده اَز سوختَنی ها ، آتَشِ تَن : آنَری یا نیر(اِنِرژی) ، کولور ( کالُری؛ کولور نامِ دِهِستانی دَر اُستانِ اَردِبیل به مینه یِ آتَش و هَم ریشه با clear , وَ کالُری اُروپایی اَست.)باوَر داشتَند وَ خود را ایری یا هیری می نامیدَند، نام هایِ دیگَر سِپَستَر پَدید آمَد، نام هایِ کُهَن کِشوَرهایِ نافِ جَهان که ایران باشَد این گونه اَست :
اَفغانِستان : هِرات/ اِرات / اِر = ایر
جُمهوریِ آذَربایِجان : اَران/ اَر = ایر
عِراق: اِراک/ اِر= ایر
مِصر : مِهر ( نامِ دیگَری بَرایِ خورشید)
تُرکیه : آتور ( تور= تاریکی،تیرِگی< آتور= روشنایی)
پاکِستان : سَرزَمینِ پاک ، پاک یا پاد یِکی اَز زاب هایِ آتَش اَست.
بِهتَر می بود هَمه مَردُمان این پَهنه خود را با دانِستَن مینه یِ ایر که دَر بالا نِوِشته شُد خود را ایری می نامیدَند.
آریا : آر- یا به مینه یِ نِژاد نیست بَلکه به مینه یِ باوَر به آتَشِ دَرون وَ بیرون اَست.
نامِ اُستان فارس به نِگَرِ مَن شایِسته اَست که بَنشان نامیده شَوَد :
بَن یا بُن : دانه هایِ خوراکی مانَند : گَندُم ، جو ، چاودار ،بُنژه ، مَرگُمَک…
شان یا شَن : پَسوَندِ جا
بَنشان یا اَنشان سَرزَمینِ کاشتِ دانه هایِ خوراکی که می دانیم این اُستان اَز سَرشار وَ پُربارتَرین اُستان فَرآورده خیزِ کِشاوَرزیِ ایران بوده و هَست.
رویِ هَم رَفته نامِ اُستان ها بِهتَر اَست نام ویژِگی هایِ پَرهامی ( طَبیعی) آن جا باشَد ، مانَندِ نامِ خوراکی ها که پَس اَز هَوا ، آب وَ روشَنی مَهَندتَرین نیاز آدَمی بَرایِ زِنده ماندَن اَست که بَر روی اُستان ها گُداشته ( گُذاشته) شَوَد ، نامِ پوشِش سَرزَمینی آنجا هَم می تَواند شایِسته باشَد
مازَندَران : ماز- اَندَر- آن = سَرزَمینی که دَرون اَش هِزار تو و پیچ وُ خَم دارَد نِماره ( اِشاره) به جَنگَل هایِ آن جا
گیلان = سَرزمین پوشیده اَز اَبر ( گیل = cloud)
خُراسان = سَرزَمینِ بَرآمَدَنِ آفتاب
کِرمانشان: سَرزَمینِ مَردَمِ کوه نِشین
کِرمان : سَرزَمین مَردُمانِ کوهی ( کِر = کوه ؛ مان = مَردُمان )
سِمنان : سِمِن = زَمین ؛ -آن = پَسوَند
خوزِستان = سَرزَمینِ کِشتِ نِیشِکَر : خوز= نِیشِکَر
ایلام = ایرام : ایل = ایر = آتَش
اِصفِهان : سِپاه – ان < سِپاه < سِپاس
سِپاس : سِ – پاس : سَرزَمینِ خوب پاسیده وَ نِگَه بانی شُده که اَز ویژگی های سَگ اَست.
چَند نامِ دیگَر دَر پِیوَند با نِوِشتارِ پیشین :
گُرگان < هیرکان : هیر- کان :هیر/ ایر – گان: پَسوَندِ مَگان
خوارَزم : خوار- اَزم : خوار<خور<هور<هیر<ایر
اَزم < زَم< زَمین 《خوارَزم = ایرزَمین یا سَرزَمینِ خورشید یا آفتاب》
بَلوچِستان : بَل – اوچ – اِستان
بَل = بَراز ، بُروز(پارسی اَست بُ- روز)، هَم ریشه با واژه هایِ اُروپاییِ : blaze , flash , plasma
Blitz( =آذَرَخش به آلمانی)،،،هَمه به مینه یِ شید ، روشَنایی ، آذَر وَ آتَش اَند ، اَز این روی به تاج/تاگِ خُروس هَم بَلوچ می گویند چون هَمانَندِ خورشید اَست؛ اوچ یا اوز یا اوج یا اوگ یا دَر اُروپایی august ( بُرز/بُرج/ ماهِ آگوست ) به مینه یِ زور ، نیرو وَ گِرِفت ( craft) اَند وَ اِستان پَسوَندِ جا وُ گان یا کان( مَکان) اَست.
آتورپاتگان( سَرزَمینِ نِگَهبانِ آتَش)
اورامان نامِ کُهَنِ کُردِستان/ گُردِستان
اور- آ – مان : اور < ایر 《سَرزَمینِ آتَش》
اورمَگان نامِ کُهَنِ آذَربایِجانِ باختَری(اورمیه)
اور – مَگان : اور = ایر ؛ مَگان= مَکان
اَردِبیل/ اَردِستان/ اَردِکان/ اَردیان/اَربیل
اَرد یا اَر = آر ، ایر = هیر ، آتَش
بیل( ویلا)، کان ، یان ، اِستان = پَسوَندِ مَگان
چه اندازه زیبا و دلنشین می نویسی جناب هومد .
درود و آفرين بر شما که گنجينه واژه های ايرانی اَستی .
من هر بار که می نویسی نوشتارهایت را می خوانم . و خدا را سپاس که هنوز هستند کسانی که واژه های قند پارسی را به درستی می دانند و می شناسند و امیدوارم و از خدا می خواهم یک زمانی از شما و همانندهای جنابتان ازبرای پالایش زبان شیرین پارسی کمک گرفته شود . زنده و پاينده باشی .
با دانگ/ داناگ اَز هیرمَن مِهرزاد♡♤
دانگ / داناگ از دانِستَن = سِپاس ، هَم ریشه با :
اِنگِلیسی= thank , آلمانی = Dank
هیرمَن = پَردی ( فَردی) که دَر دَرون خود آتَش وَ شید دارَد.
چَند واژه یِ دیگَر دَر پِی وَند با نَهاده یِ ( موضوعِ) پیش تَر :
ایروان پایِتَختِ کِشوَرِ اَرمَنِستان :
ایروان = ایر-وان < ایر= آتَش ؛ وان = پَسوَندِ مَگان
حوری (باشَندِگانِ زَنانه یِ بِهِشتی/ پَردیسی = هوری : هور – ای نامیده به شید ، روز ، آتَش
حَرکَت < هَرکَت /هِرکَت/ هیرکَت/ هورکَت/ ایرکَت/ اَرکَت : اَر/ ایر = آتَش ، شید: پُرشِتاب تَرین آخشیگ دَر میان ماته ها ( مَواد)؛ می تَوان به پارسی/ ایری اَرکِش گُفت هَرچَند پَسوَندِ -اَت وام وَند دَر اَرَبی بوده وَ ریشه یِ ایری دارَد.
حَرارَت < هَرارَت < هَرآراَت: هَر- آر- اَت
هَر وَ آر هَر رو به مینِشِ شید وَ گَرما هَستَند ، می تَوان هورِش ، هیرِش ، هَرِش ، یا مانَند آن نامید.
غار حِرا/ حَرا که به مَه مَد( مُحَمَّد) وَی/ وای/ وایو ( وَحی= ایزَدِ باد دَر ایرانِ پیشاباستان) فُروفِرِستاده شُد :
حِرا/ حَرا < هِرا / هَرا = هور، هیر ، ایر ، اور
خولِ = سوراخ ، سولاخ ، سول ، غار
اَرمَنِستان : اَر – مَن – اِستان
اَر = آر ، ایر ؛ مَن = آدَم ، مَشی/ مَنِشی، مَنوچ ، اِستان پَسوَندِ مَگان
به گُمان بالا هَمان گونه که گُرگان = هیرگان/ هیرکان اَست ، گُرجِستان یا گُرگِستان هَم هورِستان یا ایرِستان خاهَد ( خواهَد) بود ، هَتا/ اَتا پایِتَخت آن تِفلیس : تِف – لیس اَز تِف یا تَف یا تاف دَر تافتَن وُ تابیدَن با آنور/ آتور یا شید دَر پِی وَند اَست وَ لیس هَم پَسوَندِ مَگان اَست که به خانه هَم گُفته می شَوَد :
لیس < لیک < لاک = لاک پُشت که پوشِشی هَمانَندِ خانه بَر پُشتِ خود دارَد یا :
لاکِ ناخُن : پوشِشی بَرای ناخَن
لاک هَم ریشه با واژه هایِ اُروپاییِ local , loge, logistic دَر هَمِگی به مینه یِ دویوم آن که مَگان وُ جای باشَد اَست.