لوگو امرداد

آیا هفت‌بزم انوشیروان گونه‌ای دیگر از هفت‌خوان است؟

bozorgmehrدو هفت‌خوان در شاهنامه می‌شناسیم: نخست هفت‌خوان رستم است و دیگری هفت‌خوان اسفندیار. هر دوِ آن‌ها گذر از راه‌های بسیار دشوار و ستیز و آویزهای مردافکنی است که با رویدادهای شگفت و نبردهای خونین همراه است. می‌توان گمان بُرد که هفت‌خوان‌های رستم و اسفندیار گونه‌ای آزمون برای سنجیدن شایستگی آن دو اَبَرپهلوان است. آن‌ها باید از راه‌های سخت بگذرند تا به جایی که می‌خواهند برسند. اگر این برداشت درست باشد، آیا می‌توان هفت‌بزم انوشیروان دادگر را نیز گونه‌ای هفت‌خوان برای شناخت و سنجش دانش و خِرد بزرگمهر دانست؟ به این پرسش بازمی‌گردیم.
در شاهنامه، در آغاز «هفت‌بزم انوشیروان با دانایان» چنین آورده شده است که انوشیروان همواره جویای دانش و خواهان آموختن بود. در دربار هفت مرد دانشور بودند و هنگامی که شاه از کار کشورداری آسوده می‌شد، به نزد او فراخوانده می‌شدند و سخنان حکیمانه‌ای بر زبان می‌راندند. بدین‌گونه انوشیروان «دلش را به دانش بیاراستی». در شاهنامه از شش تَن از آن دانشوران نام بُرده شده است: موبدموبدان اردشیر، یزدگرد دبیر، شاپور، بهمن، ساوه و بزرگمهر که بسیار جوان بود و به‌تازگی به دربار شاه راه یافته بود.
سه بزم نخست
روزی انوشیروان به آن هفت تَن می‌گوید آن چه از سخنان دانشورانه می‌دانند، بر زبان بیاورند. هر کدام سخنی می‌گویند تا زمان گفتن بزرگمهر فرامی‌رسد. او پس از ستایش خداوند و درود گفتن به انوشیروان، می‌گوید: زیبنده‌ی آدمی چنین است که کم‌گوی باشد، چرا که مغز پُرسخن از خِرد تهی است. فزون‌خواه نیز نباشد. برترین ویژگی آدمی جوانمردی و مردم‌داری است و نیز راست‌گویی: «ز نیرو بُوَد مرد را راستی/ ز سستی دروغ آید و کاستی». خِرد نیز مایه‌ی سربلندی انسان است و همانند افسری بر سر اوست؛ و نیز سخنان پُرمغز دیگر. شاه او را می‌ستاید و دستور می‌دهد که نام بزرگمهر را در دفتر دربار، بالاتر از نام دیگران بنویسند.
بزم دوم یک هفته پس از آن برگزار می‌شود. بزرگمهر که اکنون به دانایی شناخته شده است، پرسش‌ها را پاسخ می‌گوید و چنین سخنانی بر زبان می‌آورد که: بهترینِ مردم کسی است که به شایستگان یاری رساند و اندوه چیزی را که از دست رفته است، نخورد: «همیشه بُود شاد و خرّم روان/ بی‌اندوه باشد ز گشت زمان». بدترین بدی‌ها نیز آزمندی است. در بزم سوم باز بزرگمهر لب به سخن می‌گشاید. از شمار پند و اندرزهایش یکی آن است که شهریاران باید گشاده دست باشند. یک نشانه‌ی نادانی آدمی گشودن درِ گنج بر ناسزایان است. فروغ دل و جان آدمی نیز در دانش‌اندوزی است.
بزم‌های چهارم تا هفتم
دو هفته پس از پایان بزم سوم، دانایان دربار بار دیگر نزد انوشیروان می‌روند. پاسخ دانشوران در نگاه شاه چندان خوش‌آیند نیست. پس رو به بزرگمهر می‌کند و از او پاسخ می‌خواهد. بزرگمهر به شایستگی پاسخ می‌دهد و چنین می‌گوید که نادانان نباید نزد شاهان راهی داشته باشند و در آیین کشورداری چاره خواستن از مردم کم خِرد، زیان‌بار است.
در بزم پنجم انوشیروان می‌پرسد چه کسی می‌تواند هم دین را نیرومند سازد و هم تخت شاهی را نگاهبان باشد؟ موبدموبدان پاسخ می‌دهد که: دادگری شاه. یزدگرد دبیر می‌گوید: خویشتنداری شاه و دوری از سبکسری، اما بزرگمهر خِردورزی را زیبنده‌ی شاه و استواری دین می‌داند.
در بزم ششم دانایان از بزرگمهر پرسش می‌کنند و او به هر پرسش پاسخی درخور و خردورزانه می‌دهد. در بزم هفتم انوشیروان از بزرگمهر می‌پرسد که مردمان چه‌گونه باید جایگاه شاه را پاس بدارند و پیمان دار او باشند؟ بزرگمهر پاسخ می‌دهد: بخت و اقبال شاهان پروراننده‌ی نیکویی‌هاست. کسی که با آنان دشمنی ورزد روان‌اش گرفتار اهریمن خواهد شد و خوار کردن فرمان شاه نارواست. شاهان نیز خویشکاریی دارند چون: یاد کردن از جهان‌آفرین و هدر ندادن زمان و میانه‌گزینی و گرایش به نیکی و دادگری.
در پایان بزم هفتم، شاه که از خِرد و سخنان بلند بزرگمهر خرسند شده است، او را گرامی‌تر می‌دارد و دستور می‌دهد که زر بسیار به بزرگمهر ببخشند.
بزم‌های انوشیروان، هفت‌خوان بزرگمهر است
از آن بزم‌های هفتگانه و پرسش شاه و دانایان و پاسخ‌های بزرگمهر چنین می‌توان دریافت که هفت‌بزم انوشیروان گونه‌ای آزمایش برای آزمودن و دریافتن شایستگی بزرگمهر است. با این جدایی (:تفاوت) که هفت‌خوان بزرگمهر نه با ستیز و نبرد که با پرسش و سنجشِ دانایی و خِرد او همراه است. در پایان بزم‌ها، بزرگمهر سربلند از آزمون بیرون می‌آید به جایگاهی برتر و بلند در نزد خسرو انوشیروان دست می‌یابد. او در برابر پرسش‌های تاب سوز، با پاسخ‌هایی درخور و شایسته که گواه دانش و درک باریک‌بینانه‌ی او از زندگی و هستی آدمی است، کاردانی و شایستگی خود را برای جای گرفتن در پایگاه رایزنی و وزیری شهریار بزرگی چون انوشیروان نشان می‌دهد. او اکنون هفت‌بزم (هفت‌خوان) را پیروز و سرفراز پشت سر گذاشته و انوشیروان و دیگران دریافته‌اند که او گوهری گرانبها از خِرد و دانایی است.

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1403-01-09