آرمان آرین نویسندهی جوان ایرانی، دانشآموختهی کارشناسی کارگردانی و کارشناسی ارشد سینما از دانشکدهی هنر تهران است. او در زمینهی داستانهای کهن و استورهای ایرانی کارهای ارزشمندی را به بازار کتاب روانه کرده است. رمان پنج جلدی «پتشخوارگر» تازهترین کار این نویسنده است که جلد نخست و دوم آن از سوی نشر افق به چاپ رسیده است و جلد سوم آن نیز در مرحلهی بازخوانی پایانی است.
به بهانهی انتشار جلد دوم این مجموعه با آرمان آرین گفتگویی داشتهایم که در زیر میخوانید
دربارهی «پتشخوارگر» آگاهی کوتاهی به خوانندگان بدهید
در توضیح واژهی «پتشخوارگر» باید گفت «پتشخوارگر» نام سرزمینی در شمال ایران و استان مازندران کنونی است که امروزه سوادکوه نام دارد. نام سرزمین پتشخوارگر در کتاب بندهش و کتیبهی بیستون داریوش بزرگ هخامنشی آمده است و به مرور به واژگان «تشخوارگر»، «فرشوادگر» و«سوادگر» دیگرگون شده است. برخی این گمانه را داده اند که چم(:معنای) احتمالی این واژه « سرزمین دارای دشت و کوه و دریا» باشد. اما رمان پتشخوارگر یک رمان پنججلدی است که به تعبیری میتوان نام نخستین رمان اوستا در جهان را بر آن گذاشت. پتشخوارگر، پنجگانهای اسطورهای و حماسی است که شخصیت اصلی آن ابرمردی ویژهکار و نیرومند به نام «پتشخوارگر» است، او از «دژ چَرات» در کوهساران سوادکوه، بر فراز البرز برمیخیزد و همراه با یاران فَره، دربرابر تاریکیهای فراگیری که هفت کشوران را در بر گرفتهاند میستیزد. این که نام نخستین رمان اوستا را میتوان بر آن نهاد از اینرو است که پیشتر برخی داستانهای اوستا، خداینامگ، بندهش و دیگر داستانهای ایران کهن در کتابهایی چون شاهنامه، گرشاسبنامه و دیگر کارهایی از این دست به گونهی داستانهای زمان خودشان بازآفرینی شدهاند. و در روزگار امروز هم جسته و گریخته این رخداد بیشتر در زمینهی ادبیات کودک و نوجوان برای برخی داستانهای کهن افتاده است. اما این کارها بیشتر دربارهی داستانهای شاهنامه به ویژه داستانهای شناخته شدهای همچون رستم و سهراب یا رستم و اسفندیار بوده است.
در تاریخ ادبیات ایران چه اندازه به ادبیات استورهای پرداخته شده است؟
امروزه تمام کشورهای دنیا به گونهی جدی روی استورههای خود کار میکنند. از هالیوود در آمریکا گرفته تا فرهنگ روم و یونان در اروپا، از چین و سلسلههای تاریخیاش تا هندوستان و حتا ترکیه با وجود تاریخ کوتاه خود، فیلمها و سریالها دربارهی تاریخ خود ساختهاند، اما ما بهگونهای در بیخبری به سر میبریم و دچار یک فرهنگ تاخیری و واکنشی شدهایم. و تنها در زمان جعل نامهای ملی و اهانت به تاریخ و فرهنگ خود، رفتار واکنشی از خود نشان میدهیم. در روایتهای امروز هالیوود یا رمانهای تازهای که در این دهه، در غرب نوشته میشود برای نمونه دربارهی داستان ایلیاد و ادیسهی هومر، میبینیم در سیری بی وقفه، دهها رمان و صدها پژوهش، تابلو و مجسمه ساخته میشود تا گام به گام به نسلهای بعد سپرده شود. اما ما در پرداختن به پیشینهی پربار فرهنگ باستانی و تاریخی خود کمکاری میکنیم. در درازای زمان و در فرهنگ ما هم خوشبختانه به ادبیات کهن، پرداخته شده است اگرچه این روند با توجه به ویژگیهای جغرافیایی، اقلیمی و تازش و یورشهای تاریخی، با فراز و فرودهایی همراه بوده است. بر کسی پوشیده نیست که یورشهای یونانیان، تازیان، مغولها، عثمانیها و حتا در زمان امروز تازشهای فرهنگی و سیاسی کشورهای باختری و خاوری در گذران این مسیر مارا دچار ایستایی(:وقفه) کرده است اما فرهنگ ایرانی در پارههایی با جان سختی گذر کرده است. داستانهای حماسی و استورهای ما بخشی از پیکرهی این فرهنگ هستند که با گذر از این فراز و نشیبها به نسل امروز ما سپرده شده است و باید به آیندگان سپرده شود. نوشتن رمان پتشخوارگر، کوششی است در این زمینه، با این آرمان که دستی باشد در میان دستهایی که چیزی را از پیش از خود بگیرد و به پس از خود بسپارد و در این ر استا پتشخوارگر دست بلندی دارد چون داستانهای اوستا و فضای آن بسیار کم به کار برده شده است اگرچه پیش تر به صورت پارهپاره، از این داستانها استفادههایی شده است. جهان اوستا در بسیاری از مسایل با جهان شاهنامه دیگرگونیهایی دارد. یادآور میشوم اوستا یک کتاب داستان نیست. اوستا اگرچه در نگاه نخست یک کتاب دینی سپند(:مقدس) به نظر میآید، اما دانشنامهای، بسیار فراتر از یک کتاب مذهبی است و از دید پژوهشی بسیاری از بنمایههای کهن ایران از خاور تا باختر و از شمال تا جنوب و در همهی گسترهها را در خود نگاهداشته است.
در نگارش رمان پتشخوارگر تا چه اندازه از تخیل نویسنده استفاده شده است؟
اگر قرار باشد که چیزی به داستانهای کهن افزوده یا کاسته نشود دیگر نیازی به نوآوری و بازنویسی نیست چون اصل نوشتهی کهن در دسترس است و این بهگونهای گسترش انجماد بهشمار میآید. اما نویسنده باید به درونمایهی داستان وفادار باشد. برای نمونه در داستان سیاوش بنمایهی داستان پاکی و پاکدامنی سیاوش است. این بنمایه بایسته است که نگاهداشته شود اما به زبان زمان خود بازگویی شود تا نسل نوین را به ریسمان فرهنگ پیشین پیوند دهد. در داستان پتشخوارگر هم بنمایهها، اصل داستان را در بر میگیرند اما چون به برخی مسایل جسته و گریخته اشاره شده است، بنابراین پای خیالپردازی نویسنده، به میان آمده است. اما این خیالپردازی برپایهی یک تخیل سازنده و مثبت که بتواند کاستیهای داستان را پر کند، به کار برده شده است. به گونهای که این خیالپردازی بدون آسیب رساندن به بنمایهها و بدون ایجاد کجی و ناراستی در داستان، توانسته است با گمانهزنی، بخشهای فروریختهی داستان را کامل کرده و جان تازهای به داستان ببخشد. در اینجا نویسنده همچون یک باستانشناس یا خط شناس، که تلاش میکند حفرههای ایجاد شده در اثر یا سنگ نوشتهی به دستآمده را پر کند تا برای نسل امروز دریافتنی باشد، به پرکردن کاستیها میپردازد. شاید بعدها نسخهی کاملتری از اثر به دستآمده پیدا بشود اما نمیتوانیم از کنار آنچه امروز در دست داریم با سستی(:رخوت) و خموشی بگذریم. بلکه بایسته است که با تکیه بر داشتههای اثر، هویتی که امروز به آن نیازمندیم را باز آفرینی کنیم.
پژوهش و مطالعات شما به عنوان یک نویسندهی حوزهی استوره، در چه زمینههایی است؟
من استوره شناس نیستم و به اندازهی نیاز خودم خوشهچینی میکنم. در این راستا از کتابهای موجود و در درجهی نخست از استورههای ایرانی، آریایی و استورههای کهن دیگر فرهنگهای پیرامون ایرانزمین که بر یکدیگر کنش و واکنش داشتهاند مانند اساتیر سامی، هندی، و چینی بهره میبرم. افزونبر این دیدار از مناطق و فضاهای باستانی و کهن و قرارگرفتن در فضای آن، پیمودن مناطق ایران برای بوییدن، لمس کردن، دیدن و شنیدن به اندازهی کتاب و کتابخانه برای من ارزشمند بوده است. و البته رویا و جوشش شهودی، که همواره در نوشتن به آن متکی بودهام و هستم. به باور من میان داشتههای هویتی و کهن یک ملت که شالودهها و هویت آن قوم را میسازند، با مردمان آن سرزمین که نسل به نسل میگذرند، واسطههایی هست که در درجهی نخست شرح دهندگان، دانشمندان و هنرمندان هستند. یعنی کسانی که داستانهای کهن را که دربردارندهی فرهنگ یک ملت هستند، از خود عبور میدهند. از آن میکاهند و به آن میافزایند و به فراخور زمان در میآورند تا در میان نسلها جابه جا شود. از اینرو کار یک هنرمند کمتر از کار یک دانشمند یا باستانشناس نیست حتا میتوان گفت، هنرمند در این میان گاهی پیشی میگیرد و پیش قراول شناخت هویتی یک نسل میشود.