شمارهی 447 هفتهنامهی امرداد با عنوان «بارگهِ داد، یا سرنوشت ستمکاران!؟» در پاسخ به گفتههای چند هفتهی گذشتهی مسوولان کشور پیرامون تخت جمشید، همراه با نوشتارهای تاریخی و فرهنگی و گزارشها و خبرهایی از گوشهوکنار ایران در هشت رویه منتشر شد.
سخن نخست چهارصد و چهلوهفتمین شمارهی امرداد با عنوان «پرسشی دارم …» به خامهی بابک سلامتی، مدیرمسوول و سردبیر هفتهنامهی امرداد به دور شدن تدریجی نوجوانان و جوانان از فرهنگ خودی و افتادن به دامان فرهنگ بیگانه و ناتوانی آموزش و پرورش، صدا و سیما و دیگر دستگاههای فرهنگی در مبارزه با فرهنگ بیگانه میپردازد.
در چهارصد و چهلوهفتمین شمارهی امرداد نوشتارهای زیر آمده است:
عنوان نوشتارهای رویه دوم (رویداد):
– باری گران بر شانهی سازههای آبی شوشتر
– رویدادهای کوتاه
عنوان نوشتارهای رویهی سوم (مردم):
– تمدن و فرهنگ ایرانزمین زمینهساز تمدن ژاپن شد
– نگاه مردم
– پیچازه (ویژهی کرمانشاه)
عنوان نوشتارهای رویهی چهارم (شاهنامه):
– شاهنامه و هویت یگانهی ایران، افغانستان و تاجیکستان
– پیکرگردانی فریدون
در رویهی پنجم (اندیشه) این نوشتارها آمده است:
– گاتاها، کهنپیامی برای زمین سبز
– جام جهانبین و دیدن خود راستین
– مهارتهای زندگی در گاتاها (بخش نوزدهم)
عنوانهای رویهی ششم (تاریخ و باستانشناسی):
– بارگهِ داد، یا سرنوشت ستمکاران؟!
– جانیان که بودند؟ (بخشی دیگر از سلسله نوشتارهای شهریاران گمنام
– سرگذشت ایران (شورش قبرس)
– کتابشناخت (باستانشناسی افغانستان، ناشناخته و فراموششده
عنوانهای رویهی هفتم (زرتشتیان):
– هنرمند زندگی میآفریند
– نخستین جشنوارهی گردشگری در روستای زرتشتینشین زارچ
– نیکاندیشی برای شادی و تندرستی
عنوانهای رویهی هشتم (هشتی):
– بندر کُنگ؛ شهر جاشوهاو لنجها
«امرداد» شمارهی 447 از دوشنبه 17 آبانماه 1400 خورشیدی، در روزنامهفروشیها و نمایندگیهای امرداد در دسترس خوانندگان خواهد بود.
خوانندگان میتوانند برای دسترسی به هفتهنامهی امرداد افزونبر نمایندگیها و روزنامهفروشیها از راههای زیر نیز بهره ببرند.
2 پاسخ
درود و خسته نباشید. نوشته بارگه داد آقای اردلان کوزهگران (؟) ، بسیار جالب بود. بخش نخست آن با خاقانی شروانی ک داد میزند ک ایرانی است، آغاز شد ک خواندنی بود.
سخن نخست، پرسشی دارم… نوشته آقای سلامتی هم خواندنی بود و شوربختانه درست. کودک و نوجوان و جوان امروز ک جشن های ایرانی را نمیداند ک هیچ ک کودک و جوان دیروز هم نمیدانست البته بجز زرتشتیان. تنها ما آن زمان هالوین و ولنتاین نمیدانستیم چیست و تنها کریسمس را شنیده بودیم و در برنامه های اندک تلویزیون میدیدیم. نه تنها اکنون ک در رژیم گذشته نمیدانم آیا در برنامه های تلوزیون و رادیو و فیلم های سینمایی ک فیلمسازها ساختند، اشاره ای شده بود؟ منکه یادم نمیاد در فیلم های آن زمان ک پدرم دارد، دیده باشم سخنی و صحنه ای باشد! فرصت طلایی بود ک از دست رفت. نمایش ها را نمیدانم چون پدر و مادرم اهل تاتر رفتن نبودند. البته در شهرهای کوچکی زندگی میکردند ک شاید نمايش خانه نبود.
پس از انقلاب ک هیچ ولی پس از جنگ تا چند سالی ب گمانم فرصت خوبی بود ک روی این آیین ها و جشن ها کار شود انگار در نمایش کار شده بود جایی خواندم ک در سالهایی نمایش هایی برگرفته از شاهنامه اوج گرفت. درباره جشن های ایرانی را نمیدانم ولی فیلمی را نمیشناسم و ب یاد نمیآورم ک درباره جشن های ایرانی بجز نوروز البته ساخته شده باشد. آن هم شاید فرصت طلایی بود ک از دست رفت. بهرروی سالهاست ک تنها ادعای و سروصدای مبارزه با فرهنگ غربی بیگانه و رواج فرهنگ ایرانی و خودی هست. باز هم خوبه کتاب هایی هست ک میتوانیم بخوانیم و آشنا شویم باز هم خوبه در دوره کرونا اینستاگرامی بود ک زمینه دیدن و آشنایی با جشن های ایرانی فراهم بشه ( شاید تنها خوبی خانه نشینی کرونایی و کاربرد بیشتر شبکه های اجتماعی مجازی)
نوشته بانو پژوهشگر ژاپنی هم جالب و خواندنی بود و همچنین اندیشه برانگیز
به دیدگاه پیشین ام باید بیفزایم ک خوب شد امردادی بود و هست ک جشن ها را یادآوری کند و درباره جشن ها بنویسد. بیشترین آشنایی من با جشن ها از راه خواندن تارنمای امرداد بود. سپاسگزار.