تناسخ باوری است که در بسیاری از فرهنگها و دینها دیده میشود. ریشههای باور به تناسخ، نخستینبار در اوپانیشادها به چشم میخورد. شاید این باور برآمده از اندیشههای دراویدیها یعنی بومیان باستان و مردمان اصلی هندوستان باشد و نزد هندوان دگرگونی یافته باشد. به باور هندوان روان آدمی یک رشته (:سلسله) زاده شدن و زندگی دوباره را میگذراند و پیاپی از كالبدی به كالبد دیگر درمیآید. برای نمونه گاهی روان از كالبد آدمی بیرون میرود و در كالبد درختی درمیآید یا از كالبد جانوری بیرون میرود و به كالبد انسانی برهمن پوشیده میشود.
هر کس هزاران بار پیش از زندگی كنونیاش بوده است و پس از این زندگی هم زندگیهای بسیاری خواهد داشت؛ ولی در هر گامه (:مرحله) در كالبدی نمودار میشود. پس روان در یك «سرگردانی پیوسته» است و این چم «سمساره» (تولد ادواری) است. از سوی دیگر تنها عامل روشنكننده برای جابهجایی روان، رفتار و كردار است.
از دیدگاه آیین بودا انسان مىتواند به پنج عنصر یا رشتهی سازنده تجزیه شود كه پیدرپی دگرگون میشود و پیوسته با کردارهای پیشین این دگرگونی روشن میشود. پس، انسانها هرگز از لحظهاى به لحظهاى دیگر ثابت نیستند و بنابراین به هیچ روی تصویرى از یك خود ثابت نیستند. از این رو یكى از آموزههای اصلى بودا این بود كه «هیچ چیز تناسخ نمىیابد، ولى درعین حال باززایش وجود دارد.»
آنچه در بالا آمده است بخشی از نوشتاری است با عنوان «سرگردانی پیوستهی روان در تناسخ بودایی» به قلم علی دلشاد نداف که در تازهترین شمارهی امرداد آمده است. متن کامل این نوشتار را در رویهی پنجم (اندیشه) امرداد 392 بخوانید.
لینک خرید اینترنتی شمارهی 392 امرداد:
لینک اشتراک ایمیلی هفتهنامهی امرداد: