گرامیداشت حماسه چالدران باهمیاری نشریه وطن یولی، بنیاد فردوسی توسی، موسسه دیار کهن، مجمع خوییهای استان تهران و نگارستان اندیشه باشندگی استادان، دوستداران تاریخ و هویت ملی ایران در تالار فردوسی خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.
داود دشتبانی دبیر این همایش پس از خوشآمدگویی به باشندگان گفت: «ملت ایران از دیرباز برای پاسداری از هویت تاریخی، سیاسی و فرهنگی خود کوششهای بسسیاری کرده و یادگارهایی برای آیندگان برجای گذاشته که باید ارج نهاده شود. جنگ چالدران یکی از حماسههایی است که در آغاز شکلگیری دولت صفوی برای استواری مرزهای ایران انجام شد. جنگ چالدران، جنگی سرنوشتساز و حساس در تاریخ ما که انگیزهای برای استواری، خودمختاری و یکپارچگی ایران به عنوان یک کشور باستانی بود.»
محمدامین ریاحی خویی، انگیزهی پدید آمدن جنگ چالدارن را بررسی کرد و سپس داریوش رحمانیان فرنشین پیشین گروه تاریخ دانشگاه تبریز و استاد تاریخ دانشگاه تهران با بیان چندین پرسش به جایگاه صفویان در تاریخ ایران پرداخت: «دربارهی جایگاه صفویه در تاریخ ما چندین مناقشه وجود دارد و بنا به دیدگاه برخی پژوهشگران آیا درست است صفویه را آغازگر تاریخ جدید ایران بشناسیم؟ بهویژه از دیدگاه ملت، ملیت و جایگاهی که صفویه در پیدایش و جا افتادن مفهومی بهنام ایران به عنوان یک واحد سیاسی در جغرافیای سیاسی منطقه دارد؟ بهگمانی سرچشمهی این مناقشهها از پراکنش(:انتشار) کتابی نوشتهی ایرانشناس نامدار آلمانی بهنام «والتر هینس» در سال 1936 میلادی بود که روانشاد کیکاوس جهانداری آن را به فارسی برگردان کردهاست. از زمانی که کتاب «پیدایش دولت ملی در ایران» پراکنش یافت در بین اندیشمندان و پژوهشگران این گمان پدید آمد که مگر میشود دولت صفویه را دولت ملی عنوان کرد؟ و گفتهاند که والتر هینس دچار زمانپریشی شده و مفهومی را که وابسته به شکلگیری اروپای جدید است را وارد تاریخ ایران کرده که امکان پدید آمدن ملت و ملیت را ندارد.»
داریوش رحمانیان، استاد تاریخ دانشگاه تهران
وی در ادامه نام ایران را نماینده یک حوزه تمدنی و فرهنگی ویژه دانست و افزود: «ما گمان میکنیم ایران نام یک واحد سیاسی است که امروز به مانند گربه در جغرافیای سیاسی جهان شناسانده میشود درحالیکه نام ایران یک حوزه تمدنی و فرهنگی ویژه را نمایندگی میکند و برخی بهنام ایرانزمین یا ایران فرهنگی مینامند. امروز ما در شناساندن این حوزه فرهنگی بسیار کوتاهی کردهایم و البته هزینه گزافی را روی دست ما گذاشتهاست.»
او افزود: «با ریزبینی به جغرافیای سیاسی منطقه، در بینکشورها هیچ نامی نیست که دیرینگیاش به عنوان یک کشور یا سرزمین بیش از صد و اندی سال باشد و تنها کشور ایران دارای یک نام کهن با دیرینگی بیش از چند هزار سال است و این در تاریخ مشکل بسیاری پدید آوردهاست، زیرا تاریخ میراثی است که بر سرش جنگ میشود؛ تاریخی که در جغرافیای فرهنگی، تمدنی و سیاسی بهنام ایران و ایران زمین شکل گرفته، امروز هر کسی برآن است گوشهای از آن را به سوی خود بکشاند؛ یکی نام دریای پارس را برمیدارد، شوربختانه ما خود نیز نام تاریخی دریای قزوین، ماندران یا تبرستان را ناآگاهانه، دریای خزر مینامیم. برخی بر سر کدام تبار بودن نویسندگان، اندیشمندان، دانشمندان و فیلسوفان مانند پورسینا، مولانا و نظامی دیدگاههای گوناگونی دارند و به تازگی پرسمانی بر سر تار هم پدید آمدهاست.
فلان چیز را چه کسی نوآوری کرده و از آنِ کدام ملیت است و ماجراهایی که از دیدگاه حقوق تاریخی در یونسکو آورده شدهاست. گمان نکنیم با برگزاری چند نشست حق ایران را بهجا آوردهایم. آیا ملت، سرزمین، کشوری و مردم با چنین تاریخ گرانمایه، باید این گونه با تاریخش برخورد کند؟»
این استاد تاریخ در بخشی از سخنانش واژه «ممالک محروسه» را بررسی کرد: «بسیاری گمان میکنند ممالک محروسه وابسته به دوران قاجار است و برخی ژرفتر وابسته صفویه میدانند؛ چنین نیست! شواهد استواری داریم که آن را به خانهای مغول میرساند. برای آگاهی بیشتر کتابهای «نزهه القلوب» حمداله مستوفی و «جوامع التاریخ» الرشیدی را با این رویکرد بخوانید.»
رحمانیان افزود: «برخی باور دارند ایرانیان پیشتر سنی بوده و شاه اسماعیل پس از گشودن (فتح) ایران، مردم را وادار به شیعه کرده و ایرانیان نیز بدون درنگ شیعه را نیز پذیرفتند، که سخن نادرستی است. این دیگرگونی داستان پیچیدهای است و نباید ساده به آن نگریست. به دید من بالندگی تشیع در ایران، اهورایی بوده و این سرزمین را بیمه کردهاست زیرا پس از چند صد سال به یکپارچگی سیاسی و قلمرویی ایران انجامید.
برخی هم یکسویه به داوری رفته و از تندرویهای شاه اسماعیل می گویند، اگرچه وی خونریزی کرده ولی در برابر کردارهای عثمانیان، سنگینیاش بسیار بسیار کمتر است. شاه سلطان سلیم برای کشتار همگانی شیعیان، فتوا گرفت و کاش میکشت؛ بر پیشانی شیعیان داغ گذاشته و سپس روانه سرزمین اروپا و عثمانی میکرد. این تندرویها تا روزگار شاهعباس ادامه داشت.
عثمانیان در تبریز چنان بیدادی کردهبودند که پس از گشودن تبریز به دست شاهعباس، بانویی که از سرباز عثمانی دارای فرزندی بود، به لشکر شاهعباس سپرد تا او را بکشند! چرا باید چنین کینهای بهوجود آمدهباشد؟ پس نباید یک سویه به داوری پرداخت و باید ریزبین باشیم شرایط در آن روزگار چگونه بوده که چنین تندرویها شدهاست.»
وی از کوتاهی دیگر در شناخت درست تاریخ را بیان کرد: «آرمان ما از بیان «ملت» چیست! چه ویژگیهایی شامل ملت میشود؟ زبان، فرهنگ، سرزمین یا تاریخ را شناساندهاند ولی به دید من تاریخ اساسیترین ویژگی یک ملت است. برخی کشورها با اینکه زبان یکسانی دارند ولی با هم بیگانه هستند زیرا تاریخ سرزمینشان دیگرگونه است. ایران گرانبار که دارایی(:ثروت) بزرگی در دست ما است دارای زبانهای گوناگون است.
تاریخ آنچیزی است که ملتها را به هم پیوند میدهد و مردم را در یک سرزمین جای میدهد وحتا اگر سرزمین از هم بپاشد، ولی تاریخ درست شناسانده شود، برجای میماند.»
استاد دانشگاه تهران از فردوسی و پاسداری وی از تاریخ ایران گفت: «من شاهنامه را «نو نویسی» میخوانم و فردوسی در شاهنامه میگوید باید نامه کهن را نو کرد، بهچَم (:یعنی) این است که روایت کهن تاریخ باید از نو بازگو شود و همین ایران را نجات داد و پایههای ایران را استوارتر کرد؛ ما نیز باید این میراث را پاسداری کنیم.»
رحمانیان از توجه صفویان به شاهنامه گفت که شاهاسماعیل به پاسداری و پایداری ایران و میراث گذشتگانش باور داشت و میگفت پادشاهیش را از کیخسرو و کیکاوس به ارث بردهاست و بایستی آن را پایید. نام فرزندانش تهماسب، ارجاسب، فرنگیس و … بود و بایستی روایت شاهنامه در دوره صفویه را به درستی شناخت زیرا شاهنامه تهماسبی از روی سرگرمی پدید نیامدهاست.
وی اشاره به نامههایی از روزگار صفوی تا قاجار کرد. برخی از نامههای شاهاسماعیل به سلطان سلیم نامه زبان ترکی است ولی نامههای شاه سلیم به زبان فارسی هستند. نوشتن نامه در سرزمین ترکزبان بسیار جالب است. و شگفتانگیزتر سلطان سلیم خود را میراثدار کیخسرو میداند و سلطان محمد فاتح به زبان فارسی چکامه میسرودهاست.
رحمانیان در پایان سخنانش گفت که جنگ چالدران هنگامی رخ میدهد که ار دیدگاه سیاست خارجی و منطقهای، حکومت عثمانی خود را متولی همه جهان اسلام میخواند، سهسال پس از آن سلطان سلیم مصر را میگشاید. پادشاهی ایران که شیعه شده با حکومت سنی ترک با ریشه عربی وارد یک چالش نیرومندی شد، پس باید داستان را درست بازگو کرد.
یاسر موحد فرد، فرنشین بنیاد فردوسی
در ادامه همایش گرامیداشت جنگ چالدران، آیین رونمایی آثار اسفندیار ایمانزاده که تندیس و سردیسهایی از نامداران ایرانی را ساخته، با باشندگی دکتر منوچهر صدوقی سوها، استاد حکمت و فلسفه و دکتر مرقاتی خویی فرنشین هیات امنای انجمن خوییهای ساکن تهران، یاسر موحد فرد فرنشین بنیاد فردوسی و داود دشتبانی برگزار شد.
یاسر موحدفرد دربارهی ساخت سردیسها و تندیسها گفت: «شرکت تندیس و پیکره شهریار نزدیک به 500 تن از نامداران ایران مانند پادشاهان پیشدادی، کیانی، کورش بزرگ، پورسینا، فردوسی و… را ساخته که یک طرح ملی بهشمار میآید. این تندیسها میتواند به عنوان گنجخانه در دانشگاهها، دبستانها و خانهها برای آشنایی فرزندانمان بایسته است و بیگانگان بدانند تاریخ با ساخت فیلمی چون «سیصد» دیگرگون نمیشود.»
دکتر مرقاتی خویی، فرنشین هیات امنای خوییهای ساکن استان تهران
دکتر مرقاتی خویی در سخنان کوتاهی از پاسداری فرهنگ پربار ایران گفت: «من نزدیک به 17 سال نایب(:معاون) پژوهشی سازمان کتابهای درسی بودم و نیک است یادی کنم از دکتر احمد احمدی هموند شورای عالی انقلاب فرهنگی که تصویب دوره کامل شاهنامه به گزارش و ویرایش دکتر کزازی برنامه کارمان قرار گرفت و دیدمان این بود شاهنامه همیشه در ایران استوار و زنده بماند زیرا هم تاریخ ما است و هم زبان ما را زنده نگهداشته است.»
در دنبالهی این گردهمایی حسین جوادی از جوانترین نقالان، بخشی از داستان شاهنامه با نام «رزم رستم و اشکبوس» را نقالی کرد و کوتاه گفت: «اوج هنر نقالی در دوره صفویه بود. همه قهوهخانهدارها خویشکار بودند یک نقال در قهوهخانه خود داشتهباشند.»
حمید احمدی، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران
سپاسمندی از فیروز منصوری از دیگر برنامههای همایش بود. فیروز منصوری، پژوهشگر فرهنگ و زبان آذربایجان که برآیندش سالها کوشش وی کتابهایی مانند مطالعات تاریخ، زبان و فرهنگ آذربایجان ـ فرهنگ و واژههای آذری است.
حمید احمدی، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران درباره کوششهای فیروز منصوری و پژوهشهای او گفت: «استاد منصوری ادامه دهنده بسیاری از پژوهشگران آذربایجانی در تاریخ معاصر است که انگیزهی اصلیشان دفاع از فرهنگ، هویت و یکپارچگی سرزمین ایران است. کسانی چون احمدی کسروی، سیدحسن نقیزاده، یحیا ذکا، محمدتقی امین ریاحی و… که چهره تابناک در این زمینه هستند.
استادانی که پیشتر نام بردهشد همگی دانشگاهی بودند ولی منصوری موقعیت دانشگاهی نداشتهاست و خارج از حوزه دانشگاهی اندک کسانی هستند که پژوهشهایشان در دانشگاه مورد بهرهبرداری قرار گیرد؛ استاد فیروز منصوری یکی از آنها است.
منصوری پیش از انقلاب مقالههای بسیاری را در نشریات گوناگون بهچاپ رساند. پس از انقلاب مفهوم هویت ایرانی به حاشیه رفت و چالشهای بسیاری را پدید آورد. پس از فروپاشی اتحادیه جماهیر شوروی، جهان دوقطبی، پایان جنگ سرد و خودمختاری برخی کشورها، چالشهای دیگری را بهویژه در آذربایجان بهمیان آورد و کوشش شد از آذربایجان هویتی را ارایه دهند که بیرون از سرزمین ایران قرار بگیرد و همچنان نیز ادامه دارد. منصوری پس از انقلاب در زمینهی دفاع از هویت ایرانی در آذربایجان بسیار کوشش کرد و کتاب نامدار وی به نام «مطالعاتی در زبان و فرهنگ و تاریخ آذربایجان» به چاپ چهاردهم رسید.»
فیروز منصوری، پژوهشگر و نویسنده
فیروز منصوری پس از دریافت تندیس فردوسی به باشندگان گفت: «سالهای گذشته یادداشتی درباره شاهنامه داشتم که کوتاه بگویم زمانی عثمانیان برای تشویق سربازان خود به دفاع از میهن خود، بر روی باروهای سنگی قونیه سرودهها و نگارههای شاهنامه را کشیده و تندیسهایی از سرداران شاهنامه ساخته بودند. هماکنون بخشی از آنها که در جنگ ار بین نرفته، در گنجخانه استانبول در بازار «کاپالی چارشی» نگهداری میشود. در سال 1910 پروفسور زارع نیز از آنها عکسبرداری کرد.»
در دنبالهی این برنامه کاپیتان محمود ضرابی در بزرگداشت شهید سرلشکر خلبان غفور جدی اردبیلی یادوارهای از دلاوریهای وی دروان جنگ هشتساله بیان کرد و سپس از برداران و همسر شهید غفور جدی سپاسمندی شد.
پایان بخش این گردهمایی با نوازندگی گروه خنیاگری بود.
داود دشتبانی، دبیر همایش
رونمایی از تندیس و سردیس بزرگان تاریخ و فرهنگ ایران
سپاسمندی از استاد فیروز منصوری با باشندگی دکتر حمید احمدی، دکتر عطاا.. عبدی، رحیم نیکبخت، مسعود عرفانیان و داود دشتبانی
سپاسمندی از فیروز منصوری با پیشکش تندیس فردوسی
حسین جوادی
سخنرانی کاپیتان محمود ضرابی در آیین سپاسمندی شهید سرلشکر خلبان غفور جدی اردبیلی
برادر شهید غفور جدی
کاپیتان محمود ضرابی
برادران شهید سرلشکر خلبان غفور جدی و همرزم شهید و همسر شهید
همسر شهید غفور جدی در کنار نگاره همسرش
فرتورها از مارال آریایی است.
6744