لوگو امرداد
به مناسبت بیستم مهرماه روزجهانی حافظ

آتشی كه نمیرد همیشه در دل ماست

آتشی كه نمیرد همیشه در دل ماست

خیال خال تو با خود به خاک خواهم برد                تا ز خال تو خاکم شود عبیرآمیز

حافظ مرد تنهایی، یار سکوت، و همره شب‌های آرام و دل‌های نا آرام است. شبی با سکوتی وهم‌آمیز و خیالی امیدبخش. «خیال خال تو» و آینده‌ای مبهم وخاکی که باید با خال تو عبیرآمیز شود.

حافظ کیست؟ حافظ یک ایرانی‌ست. یک ایرانی آگاه به ایرانی بودن. یک ایرانی خردمند وبا ذوق. و شعر او زاییده هر دو است. خرد وذوق. خرد درونمایه می سازد و ذوق،ظاهر وشکل را. وآنگاه …و آنگاه خیالی به وجود می‌آید که هر کس را با خود می‌برد. هر کس را. هیچ کس از سایه شعر حافظ دور نمی ماند. او همه را با خود همراه می کند. ولی همه تا نهایت با او نمی روند. داستان سی مرغ عطار است. هر کس به اندازه بضاعتش می تواند همسفر حافظ شود.

ظاهر شعر حافظ همان «آن» است. او درونمایه را با صدا و نوا ارایه می دهد. شعر او یک «مانتره» راستین است. شما حتا اگر مفهوم یک غزل را نفهمید، آهنگ حروف کلمات، شما را به هدف نهایی می رساند.  هنگامی که می گوید:”ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم.”، شما تا ته غزل را می خوانید. درونمایه غزل حافظ، محدود و منفرد نیست. بلکه ظاهر شعر او در هر غزل یک درونمایه کلی را نشان می دهد.

شعر حافظ ممکن است کلمات تازی زیادی داشته باشد و شاید گاه کلمات و جملات عربی مستقیمی داشته باشد، ولی او برای آن‌ها دلیلی داشته و درک آن‌ها هم مثل بخش‌های فارسی یك بیت است. و داستان، همان داستان همراهی در سفر حقیقت است. طول ابیات غزل‌های حافظ، کوتاه و بلند می‌شود. گاه سریع می‌خوانی و می‌گذری و گاه هر بیت یک غزل آنقدر کلمه دارد که برای حفظ آن خیلی کار خواهی داشت. کلمات حافظ، کلماتی هستند که می‌توانی آن‌ها را دسته‌بندی کنی، ولی فقط در ذهنت. چون هنگامی که آن‌ها را روی کاغذ می‌آوری، می‌بینی خیلی با هم تفاوت دارند. می، ساغر، جام، پیاله، صراحی از لوازم شرب، میکده، محفل راز، خلوت، خرابات، از مکان‌های معنوی حافظ، گل، شمشاد، ارغوان، سرو، مرید، عاشق، بلبل از شخصیت‌های مثبت، محتسب، مفتی، مدعی، درویش از شخصیت‌های منفی شعر حافظ هستند و ما همه آن‌ها را برای خویش ودر ذهن وتخیل‌مان با  یک نگاره  تصویر می‌کنیم. مثلا عاشق را جوانی آشفته ولی برومند، یا محتسب را مردی خشم آلود وعصبی یا میکده را جایی قدیمی با کوزه‌های شراب تصور می‌کنیم. ولی آن‌ها تصویرسازی‌های ذهنی ما بر اساس برداشت و دید خویش است. اما در پشت تک‌تک این کلمات و تک‌تک این ابیات چیزی وجود دارد که پیدا کردنش کمی سخت است وآن رازی است که حافظ آن را در شعرش نهان و پایدار ساخته است. نهان، چون هر کسی نمی‌تواند کلید رمز را بگشاید و پایدار چون هیچ‌گاه شعر حافظ از میان نخواهد رفت.

شعر حافظ بر پایه همان راز بنا شده است و او همیشه خود را میان دو اضطراب می‌بیند. از طرفی مبادا نااهلان و نابكاران جامعه، به راز اهل خلوت پی برده و آن‌را نابود کنند. از طرف دیگر مبادا آن‌قدر در پرده و پوشیده باشد که هیچ‌کس آن را نفهمد. امروز به این اضطراب، احساس مسوولیت گفته می‌شود.

دین در شعر حافظ، معنای دقیقی نمی‌یابد. او حرف از مظاهر، و مسلک دین نمی‌زند. آنچه روح اندیشه حافظ را به نمایش می‌گذارد، یک اندیشه ویک خط فکری حاکم برشعر اوست.

من همیشه گفته‌ام که گاتها یک جهان‌بینی است و ایدیولوژی کمی در خویش دارد. در اندیشه گاهانی انسان خود باید ایدئولوژی زندگی را بر اساس جهان بینی گاهانی پی‌ریزی کند. ادبیات فارسی تجلی گاه ایدیولوژی زرتشتی است. مفاهیم شعر در دوره‌های بعد از اسلام از جمله حافظ ،همه دگردیسی از فلسفه گاهان هستند.

جهان‌بینی حافظ با اندیشه‌ای گاهانی ولی از پس سال‌ها با ما صحبت می‌کند. او جهانی را می‌بیند که خوب و بد در کنار هم هستند وآنچه به دست انسان است گزینش است. ولی آزادی انسان تا مرز قوانین هستی و واقعیت‌های جهان پیش می‌رود.

آن زمان هست که دست روزگار تعیین کننده است در اندیشه حافظ، بهشت و جهنم، مکان آزمایش و سنجش دیگری به شمار می‌روند واز این جهان فاصله زیادی ندارند. او انسان‌ها را به مناعت طبع و بلندنظری دعوت می‌کند واز آن‌ها می‌خواهد به سخن دل خویش گوش فرادهند. طرب یا شادی و می از نعمت‌هایی است که حافظ برای انسان آگاه تصویر می‌کند. او پیروزی نهایی را از آن راستان می‌داند ویقین دارد که روزی پرچم راستی بر فراز جهان به اهتزاز در خواهد آمد. در شعرحا فظ برای سخن، جایگاه والایی در نظر گرفته شده وانسان آگاه کسی‌ست که سخن دل‌نشین سنجیده و”تر” به زبان می‌آورد.

ز شعر دلکش حافظ کسی بود آگاه     که لطف طبع وسخن گفتن دری داند

اما جایگاه حافظ کجاست؟ واو چه تاثیری بر اندیشه ما داشته است؟

حافظ یک نقطه عطف ویک برگ برنده برای ادبیات فارسی به شمار می‌رود. شعر او از لحاظ سبک و قالب، ازنظر تاریخ وثبت آثار اجتماعی برای ادبیات فارسی بسیار پراهمیت است. او به عنوان یک شاعر سده هشتم توانست پایه‌های شعر فارسی وغزل را در ادب فارسی محکم و استوار نماید. اگر شروع رسمی ادبیات فارسی‌عروضی را سده چهارم بدانیم، پس از چهار سده حافظ به خوبی توانست یک نقطه آغاز برای غزل فارسی ایجاد کند. نکته بسیار مهم موجود در شعر حافظ این است که همه قالب‌هایی که استفاده می‌کند، صورتی ایرانی دارند. غزل که عمده فعالیت شعری اوست و قسمت عمده دیوان او را شامل می‌شود، صورتی ایرانی از قالب قصیده است. قصیده قالبی است با مبدا تازی، که به قسمت ابتدایی آن تغزل یا تشبیب می‌گویند.غزل، با صورت ظاهری قصیده با تعداد ابیات کمتر و درونمایه‌ای کاملا متفاوت است که توسط ایرانیان ایجاد شد. چون در زبان تازی واژگان هم وزن زیادی وجود دارد، برای قصیده با کمبود قافیه مواجه نمی‌شوند. ولی زبان فارسی متفاوت بود وغزل، قالبی مناسب برای حل این مشکل شد. از دیگر اجزای دیوان حافظ رباعیات اوست. ترانه یا رباعی نه تنها ریشه‌های ایرانی بلکه ریشه‌های باستانی دارد و به سرودهای آیینی و دینی ایران باستان بر‌می‌گردد. او ساقی نامه‌ای هم که در قالب مثنوی‌ست که آن هم یک قالب اصیل ایرانی است.

از لحاظ تاریخی و اجتماعی نیز می‌توان از شعر حافظ ‌نکات بسیاری را فهمید. دوران تاریخی فارس در آن زمان دوران بده‌بستان ودست‌به‌دست شدن توسط حاکمان تازه به دوران رسیده بوده است. اما آیینه شعر حافظ، مسایل جامعه‌شناسی دقیق‌تری را ارایه می‌دهد. جایگاه طبقات دینی و سیاسی حاکم بر جامعه، توده‌های مردم و جریان‌های اجتماعی خاص از این دسته هستند.

اما حافظ علاوه بر‌همه این‌ها دارای تاثیری غیر قابل انکار در فرهنگ و ادب عامه دارد. شعر حافظ به صورتی خاص توانسته است وارد اندیشه توده مردم ایران شود. شما در خانه هر ایرانی در کنار کتاب آسمانی و شاهنامه، دیوان حافظ را می‌بینید. اینگونه محبوبیت، جاودانی شعر حافظ و شعر فارسی را تضمین می‌کند. چون توده‌های مردم هر چرا که به آن اعتقاد پیدا کردند، بدون تحریف و دربسته، سینه‌به‌سینه منتقل می‌کنند.

تاثیر دیگر شعر حافظ در نزد عامه، باز کردن یک کرسی همیشگی در اندیشه مردم برای ادبیات فارسی است. به عبارتی شعر حافظ، فرجه ای جاودانی برای شعر فارسی در ذهن ایرانی باز کرد. و دیگر نکته بسیار مهم در شعر حافظ که به آن توجه نمی‌شود، مقابله و رقابت”فال حافظ” با دیگر فال‌هاست. ما در بخش ناآگاه، احساساتی و زودباور جامعه خود می‌بینیم که مردم تحت فشار، به سرعت به فال و کف بینی و از این دست فعالیت‌های دروغین روی می‌آورند و سفره سودجویان را پر پول می‌کنند. اما در فرهنگ عامه مردم ایران فال حافظ یک نقطه امید به شمار می رود. به عبارتی فال حافظ  نیازهای روحی فرد تحت فشار را برآورده کرده و دست فریبکاران وفال‌بین‌های قهوه، نخود و آیینه را از اندیشه مردم کوتاه می‌کند. در ضمن اینکه فال حافظ، به گسترش دایره واژگان عامه کمک می کند و به مردم دید ادبی می‌دهد، و با لطایف ادبی آشنا می‌سازد.

 

20 مهر، روز بزرگداشت حافظ 

در ایران با تصویب مجلس، روزهای خاصی از سال به عنوان روز بزرگداشت یک شاعر یا دانشمند نام‌گزاری می‌شود و20مهر بیستمین روز از ماه دانش و مهرورزی، روز بزرگداشت حافظ است. هر ساله در این روز ادب دوستان و حافظ پژوهان سراسر جهان، یاد و خاطره این بزرگ مرد ایرانی را پاس می‌دارند امسال نیز مراسمی با عناوین گوناگون در سراسر جهان در روزهای 19 تا 21 مهر ماه برگزارشد که ما در اینجا گزارشی کلی از آنها را ارایه می‌دهیم:

در آستانه روز ملی حافظ، 4000 نفر در آرامگاه حافظ گرد آمدند. شاعران آبادانی هم در این روز در ستایش اندیشه حافظ شب شعری بر پا داشتند. در روز 20مهر، آرامگاه حافظ گل باران شد. در دانشگاه خاورشناسی و خاورمیانه‌ای تاشکند هم مراسم بزرگداشت حافظ بر پا شد. در تالار حافظ شیرازی در شیراز هم مترجمان کشورهای مختلف در همایشی برای بررسی اشعار ترجمه حافظ به زبان‌های دیگر وتطبیق آنها گردآمدند. همچنین از انجوی شیرازی یکی از بزرگترین حافظ شناسان جهان تجلیل شد وهمین طور در کاخ ورسای فرانسه با حضور جمع زیادی از ادیبان سراسر جهان خاطره حافظ گرامی داشته ‌شد. در نهایت در صدوسومین نشست ماهنامه فرهنگ و هنر كه در خانه کتاب در 15 مهر برگزار شد ، دکتر محمد علی اسلامی ندوشن در سخنرانی با عنوان “معمای حافظ “به بیان نکات مهمی پرداخت که ما چکیده‌ای از آن را ارایه می‌دهیم: دکتر اسلامی استاد دانشگاه و نویسنده معاصر، شعر حافظ را از ترجمه‌ناپذیرترین اشعار جهان دانست و گفت: کسی که بخواهد حافظ بخواند باید تاریخ و فرهنگ ایران یعنی ریشه‌های شعر حافظ را بداند. او در مود فال گرفتن با دیوان حافظ گفت: در شعر حافظ چیزی وجود دارد که انسان را تا حدی قانع می‌کند که مطابق نیتش حرکت کرده است. دید حافظ به زندگی به خاطر فلسفی و پایه ای بودن به‌گونه‌ای‌ ست که شما وجوهی از ذهنیت خود را در آن می‌بینید. درنتیجه هیج کس از فال گرفتن با دیوان او دلگیر نمی‌شود. دکتر اسلامی دیوان حافظ را از کم‌حجم‌ترین و فشرده‌ترین کتاب‌های دنیا دانست وگفت می‌توان دیوان حافظ را در 150 غزل چکیده کرد. که این فشردگی بی‌نظیر است.

دکتر اسلامی خاطرنشان ساخت: حافظ مانند بزرگان و روشنفکران ادب فارسی، از آن دسته افرادی است که با دو نگاه متضاد به او نگاه می‌شود. عده‌ای او را تا آن حد مقدس می‌دانند که دیوانش را بالای سر مریض می‌گذارند و به دیوان حافظ به یک کتاب نیمه‌آسمانی نگاه می‌کنند. از طرف دیگر متعصبان و کج اندیشان که عناصر تازه‌ای را در شعرش می‌دیدند، به او تهمت تکراری ومسخره سست دینی را می‌زنند. واین تضاد از فردوسی گرفته تا مولوی وجود داشته است. اسلامی ندوشن گفت: شعر حافظ با عناصر زمینی به آسمان می‌رود. ما هر چه در شعر حافظ می‌بینیم، عادی است.ولی هنگامی که آن‌ها کنار هم گذاشته می‌شوند، بوی آخرت، غیب وفرا زمینی می‌دهند. او به نقل از یک شاعر استرالیالی گفت: “هیچ کس تاکنون از عرش پا به زمین نگذاشته تا مانند حافظ شعر بگوید.”دکتر اسلامی افزود: شعر حافظ مانند یک ساختمان سه طبقه است که طبقه اول معبد آناهیتا، دوم مسجد یا خانقاه، و سوم طرب‌خانه.

استاد همچنین در مورد پیر مغان گفت: “پیر مغان نماینده کل فرزانگی ایران کهنسال است. که از آغاز آنچه ما درباره اندیشه ایرانی می‌دانیم پیش آمده و در فردی فرضی تجسم پیدا کرده است. پیر بودن یعنی تمام تجربیات جهانی را در خود جمع کرده و دیگر آن‌که وابسته به مغان است. حافظ می‌خواهد بگوید که کل این دانستگی‌ها را مدیون فردی هستم که تمام تجربه عمر دراز ایران را در خود جمع کرده است.

وی در پایان گفت: “جنبه اجتماعی حافظ که شهرت او کمک کرده و به کارش نظم بخشیده، مبارزه با ریاست. او دست بر درد اصلی جامعه ایرانی نهاده که اسیر ریاست. جامعه ایرانی نمی‌خواسته تا این حد ریا کار باشد. اما ناگزیر بوده در برابر دشمن یک زره رنگ  بر تن خود کند تا از تعارضات بیرونی در امان بماند.”

 

ما و حافظ

اما چیستی دیگری هم وجود دارد که ما به عنوان یک نشریه شایسته است آن‌را بررسی نماییم و آن برخورد ایرانیان و زرتشتیان با حافظ  و کل ادبیات فارسی پس از ساسانیان است. روز بزرگداشت حافظ بهانه‌ای‌ست برای تحلیل و بررسی این نگرش. اندیشه ایران باستان مانند روحی در کالبد ادبیات فارسی عروضی دیده می‌شود. وبسیار کوشیدیم تا حافظ و شاعران عروضی را همیاران وهمدوشان اندیشه ایران باستان معرفی نماییم.

اما گاهی کم توجهی‌هایی از طرف جامعه زرتشتی نسبت به ادب فار سی وجود دارد که بررسی و رفع آن‌ها موجب باز شدن راه پژوهش‌های ادبی در جامعه زرتشتی می‌شود .

اولین برداشت اشتباه بر می‌گردد به استفاده حافظ از لغات و واژگان تازی که موجب می‌شود عده ای حافظ را متهم به عرب زدگی کنند. در پاسخ باید گفت استفاده حافظ از این واژگان برای مانور مفهومی و انتقال بهتراست. ازطرف دیگرواژگان و جملات مستقیم عربی در مراحل ترجمه به حافظ کمک می کنند، تا مفاهیم و مضامین بسیار دقیقی را در آن‌ها قرار دهد.علاوه بر این روش که جز فنون شعری او به شمار می‌رود، او بعضا با این روش توجه ثروتمندان عرب را در بغداد و شام برای رونویسی وتکثیر دیوان خویش جلب می کرده است.

مورد دیگر اینکه در شعر حافظ کلمات “می، شراب،….”بسیار به کار رفته است.این مضامین که دارای پیش زمینه های فلسفی، استوره‌ای، تاریخی و علمی هستند، گاه با میخوارگی و فساد اشتباه گرفته می‌شوند. این برداشت‌ها، سطحی نگرانه و احساساتی هستند. چون جامعه یا به تجربه  یا تحت آموزش‌های دینی، رویکرد خوشی به پدیده شراب ندارد، دچار شتاب‌زدگی و احساسی عمل کردن می‌شود. در حالی‌که با تفکر در خود دیوان حافظ و برگشت به دیگر اجزای ادبیات فارسی و ایران باستان، فلسفه و ماهیت حقیقی شراب توضیح داده می‌شود:

روز در کسب هنر کوش که می خوردن روز       دل چون آینه در زنگ ظلام اندازد

اشتباه دیگری که معمولا از سوی جامعه زرتشتی انجام می‌شود، بر می گردد به حافظه تاریخی ما و برخورد تلخی که با اعراب داشته‌ایم و این موجب بعضی موضع‌گیری‌های احساسی و در نتیجه کم توجهی به ادبیات عروضی می‌شود. و هیچگاه ما به دنبال پیوندی ژرف و تخصصی با ادب فارسی نبوده‌ایم.

و این‌ها موجب می‌شود تا ما خلا ادب اصیل فارسی را با چیز‌های دیگر پر کنیم. پرداختن صرف به ادبیات پهلوی، رفتن به دنبال شاعران زرتشتی زاده و بستن تمام درهای ادبیات جهان به روی خود از جمله آنهاست.

اما در انتها بهتر است سخن از حافظ را با دوست حافظ به پایان برسانم. بله، یوهان ولفگانگ گوته، کسی که حافظ را استاد خویش در فنون شعری و واژه‌گزینی معرفی می‌کند و خود را همراه حافظ می‌داند. و این دو بسی مهم‌اند: توان ادبی یک شاعر باید خیلی باشد تا در زبان دیگری هم خود را بروز دهد. و از طرفی اندیشه یک انسان باید بسیار والا باشد تا کسی‌ با زبانی دیگر تحت تاثیر قرار گیرد. اگر حافظ و گوته را دو دوست بدانیم، پیوند آن‌ها کاملا منطقی است. اما چه چیزی پس از سال‌ها، و در این فاصله مکانی این دو را به هم رسانیده است. آیا زمان آن چیزی است كه ما با ساعت‌های خویش می‌بینیم و آیا فاصله آن چیزی است که ما با پاهای خود می‌پیماییم؟ نه، آن چه این دو را هم نزدیک می کند، ورای اینهاست.

 

 

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

2 پاسخ

  1. روانشاد استاد رشید شهمردان در توصیف احوال دینشاه ایرانی نقل میکند که وی با ترجمه دیوان حافظ به زبان های انگلیسی و گجراتی، کوشید تا هرچه بیشتر کلام حافظ را به مردم شبهه قاره هند بشناساند. در سفری هم که در سال 1311 همراه تاگور به ایران داشت، بر سر مزار حافظ در شیراز حاضر شد و سخنان درخوری بیان داشت که در مطبوعات سراسری آن زمان انعکاس یافت… عبدالحسین خان سپنتا که پیوند نزدیکی با پارسیان هند داشت، نقل میکند که در میان کتب موجود در منزل آنها، دیوان حافظ هم همیشه یافت میشود.
    اما چرا عوام زرتشتی در ایران نسبت به سخنورانی چون حافظ بی اعتنا هستند، به گمان من این به بافت فرهنگی تا حدودی بسته هموطنان زرتشتی در ایران بازمیگردد. پارسیان هند بازرگانان و صنعتگرانی جهانگرد و تحصیلکرده و بسیار کوشا در زمینه ارتباطات فرهنگی و تجاری بودن، در حالی که همان زمان در ایران تا همین یک سده پیش شاهد انزوا و محصور بودن زرتشتیان ایرانی در یک بافت روستایی کویری بسته آمیخته با فقر فرهنگی و فشار متعصبین مذهبیاز بیرون هستیم. فشاری که حتی مجالی برای سوادآموزی به اکثریت آنها نمیداد. وقتی توان خوانش نباشد، پیوندی هم با درونمایه یک فرهنگ مکتوب پدید نمی آید…

  2. روانشاد استاد رشید شهمردان در توصیف احوال دینشاه ایرانی نقل میکند که وی با ترجمه دیوان حافظ به زبان های انگلیسی و گجراتی، کوشید تا هرچه بیشتر کلام حافظ را به مردم شبهه قاره هند بشناساند. در سفری هم که در سال 1311 همراه تاگور به ایران داشت، بر سر مزار حافظ در شیراز حاضر شد و سخنان درخوری بیان داشت که در مطبوعات سراسری آن زمان انعکاس یافت… عبدالحسین خان سپنتا که پیوند نزدیکی با پارسیان هند داشت، نقل میکند که در میان کتب موجود در منزل آنها، دیوان حافظ هم همیشه یافت میشود.
    اما چرا عوام زرتشتی در ایران نسبت به سخنورانی چون حافظ بی اعتنا هستند، به گمان من این به بافت فرهنگی تا حدودی بسته هموطنان زرتشتی در ایران بازمیگردد. پارسیان هند بازرگانان و صنعتگرانی جهانگرد و تحصیلکرده و بسیار کوشا در زمینه ارتباطات فرهنگی و تجاری بودن، در حالی که همان زمان در ایران تا همین یک سده پیش شاهد انزوا و محصور بودن زرتشتیان ایرانی در یک بافت روستایی کویری بسته آمیخته با فقر فرهنگی و فشار متعصبین مذهبیاز بیرون هستیم. فشاری که حتی مجالی برای سوادآموزی به اکثریت آنها نمیداد. وقتی توان خوانش نباشد، پیوندی هم با درونمایه یک فرهنگ مکتوب پدید نمی آید…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1403-01-28