ایرانیان همواره از اصیلترین و مهماننوازترین مردمان جهان به شمار میروند، و افغانستانیها نیز بخشی از ایران شرقی و از همزبانان ما هستند. لیک، مهاجرت میلیونها تن از هر کشوری که باشند به هر کشوری که بروند، مشکلهای بیشماری برای کشور میزبان پیش خواهند آورد، به ویژه اگر کشور میزبان برنامه و رویهم رفته شرایط مهاجرپذیری را نداشته باشد.
با هزار افسوس همزمان، ما از یک سو با تبلیغ و تشویق برای گسیل نیرو و سرمایه قشر متوسط و حتی بالای جامعه ایرانی به کشوری با سیاستی نهچندان دوستانه به نام ترکیه، روبهرو هستیم و از سوی دیگر با این گسیل میلیونی مهاجر به ایران از قشر پایین و شوربختانه کمسواد و جویای کار.
روشن است که در این شرایط، تفاوت فرهنگ اجتماعی ایران و افغانستان، شوک و تکان فرهنگی بزرگی را پدید خواهد آورد که برای حل آن، به گونهای کمتر خشن، نیاز به هم برنامه و هم هزینه بالای زمانی و البته سرمایه داریم. آنهم در وضعیتی که ایران خودش در جنگ اقتصادی به سر میبرد و در تحریمهایی ست که به «بمبهای اتم اقتصادی» نامدار هستند.
افزودهبر اینها، بحران آب و فرسایش خاک در ایران خطری ست جدی.
برای کاهش ناامنی اجتماعی و ناهنجاری فرهنگی، راهکاری که میتواند به سود همگان باشد، از گفتوگوی سیاسی با دولت افغانستان میگذرد.
ایران باید بکوشد زمینهای روستاها و شهرهای افغانستان که هم مرز با ایران هستند را برای کشت فرآوردههای نیاز بهویژه به آب بالا (که سرچشمهها در دسترس ایران نیست) در دست گیرد، و اینگونه برای میلیونها تن مهاجر افغانستانی بیکار در ایران کار فراهم آورد، و بار را هم مشترک به نام ایران و افغانستان راهی بازارهای کشور و فراکشوری کند.
ایران باید اداره این روستاها و شهرهای مرزی افغانستان با ایران را به دست گیرد و به کمک مهاجران، زیرساختهای این جاهای هممرز با ایران را ایرانی کند، با ساخت مدرسهها و از این دست.
در پایان، ایران، نمیتواند تنها هزینهگر این شمار بالای مهاجران باشد، چه از دید فرهنگی و اجتماعی، چه از دید اقتصادی و نیاز به همکاری دولت افغانستان دارد.