لوگو امرداد

هر روز، روز زایش زرتشت

هر روز، روز زایش زرتشت هرگاه به خورشید فكر می‌كنم و نور و حرارتش را می‌بینم و حس می‌كنم – و تو بگو كدامین روز است كه به خورشید فكر نكنك و از نور و گرمایش، بهره نبرم – « زرتشت » جلوه‌گری می‌كند، مقابل چشمانم ظاهر می‌شود و تمامی دلم را لبریز از خود اهورایی‌اش می‌كند. و این گفته‌اش را بارها زمزمه می‌كنم كه:

ــ خورشید باش كه اگر خواستی بر كسی نتابی، نتوانی،

*

از دیرباز است كه با نام زرتشت آشنایی دارم. شاید بتوان گفت ده ساله بودم كه اسم گوشنواز زرتشت به گوش جانم خورد و بدین گونه با نام آن پیامبر بزرگ مانوس گردیدم.

« پندار نیك، گفتار نیك، كردار نیك » را از همان اوان كودكی به گوش منٍ مسلمانٍ شیعه مذهب كه این سفارش زرتشت پیامبر است. و چه به دلم نشست …

*

 وقتی برای نخستین بار عكس خیالی زرتشت پیامبر را – تصویر سیاه و سفید او را – با ریشی انبوه و یكدست سیاه، با آن دایره‌ی سفید و روشن كه پشت سرش به عنوان خورشید جلوه‌گری می‌كرد دیدم، دلم غنج می‌رفت و حسی گنگ به من نوجوان فهماند و تلنگر زد كه می‌توانم با پیامبری باشم كه گفته است:

ــ سپند تو را شناختم ای اهورمزد،

آنگاه كه در زایش زندگی تو را نخست دیدم،

آنگاه كه كردارها و گفتارها پاداش ساختی،

بد برای بدی، سرانجام نیك برای خوبان …

*

 با « اوستا » بیگانه نیستم، بدان ارج می‌نهم و آن را سخت پاس می‌دارم.

آموختخ‌ام كتاب را گرامی بدارم و بدان به عنوان یك كالا و شیء نگاه نكنم، و چنانچه آن كتاب «اوستا» باشد كه دیگر حسابش جداست و در تخم چشم من جای دارد.

به راستی در كدامین رساله و كتاب می‌توان یافت و خواند كه:

ــ هر كس در این جهان،

كردارش می‌باید بر پایه‌ی راستی باشد،

كه آیین بنیادین زندگی است،

راهبر می‌باید،

با دروندان و راستان،

و همچنین با آنان كه كردار نیك و بدشان

به هم آمیخته است،

با درست‌ترین كردارها رفتار كند.

*

« چنین گفت زرتشت » را تنها و تنها به خاطر و به عشق پیامبر هموطنم خریداری كردم، و نه «نیچه».

ــ دوست می‌دارم آن را كه آزاده جان است و آزاده دل،

دوست می‌دارم آنان را همه كه چون قطره‌های گرانند و یكایك از ابر تیره‌ی آویخته بر فراز بشر فرو می‌افتند: اینان بشارتگران آذرخشند.

هان! منم یك بشارتگر آذرخش و قطره‌ای گران از ابر.

*

و « شهر روشن زرتشت » را همراه و همسفر خود كردم و با خویش به تهران و سمنان و شاهرود و بسطام بردم تا خواندنش را تمام كنم، و در این گذر، از آن خوشه‌ها چیدم، در واقع از زرتشت پیامبر:

ــ ای مزدا !

ای كه این زمین و آب و گیاه را آفریدی !

با پاكترین خرد خود،

رسایی و جاودانگی را به من ببخشای،

و در پرتو اندیشه‌ی نیك،

توش و توان تنی و روانی و پایداری

و زندگی تازه را به من ارزانی دار،

و از آموزش های خود برخوردار كن.

*

زرتشت پیامبر، نه در یك روز زاده شد، كه آن روز را گرامی بداریم و جشن بگیریم و شور وشادی سر دهیم، بلكه هر روز، روز، روز زایش اوست، او كه پیامبر سرمدی و جاودانی ما ایرانیان است.

ــ با ستایش‌ها و نیایش‌هایم،

روی به مزدا اهورا می‌آورم،

و با دیده‌ی دل او را می‌بینم،

و با اندیشه و گفتار و كردار نیك،

و در پرتو راستی،

او را هستی. بخش دانای بزرگ می‌شناسم،

و نیایش‌هایم را به او و به سرای سرود او،

نیاز می‌كنم،   

         

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1403-01-30