زرتشت پیامبر، مردی سترگ و یگانهای بیمانند در تاریخ ادیان گیتی و راستگویی والاتبار و بینظیری از دیدگاه فریدریش ویلهلم نیچه، فیلسوف شهیر آلمان است. نیچهای كه در جوانی تحت آراء شو پنهاور، نیهیلیسم را تبیین تعریف تولد بشری میدانست و مقبول قبول داشت كه زندگی بشر مشغلهای بیمعناست سرشار از رنج و متنازع به آن نظر كه این جهان فقط بخشی و بخشی بیاهمیت از كل واقعیت است به گاه اینكه نیچه با گفتارِنیك زرتشت پیامبر در اوستا آشنا شد دیگر، زندگی را اصلیت زنده میدانست و این را كل واقعیت، آنگاه بود كه طغیان علیه نیهیلیسم را سرآغازیدن كرد و مومن به اعتقاد زندگی، كه باید به تمامی در آن زندگی و هر چه میتوان از آن بر گفت و این كار را باید بهترین نحو مكرر، تكرار كرد چرا كه از دیدگاه اشوزرتشت پیامبر زندگی مبارزهای دایم و تردید ناپذیر میان خیر و شر است و تا بدانجا انسان نیك میجنگد كه باید زندگی بجنگد و تا آنجا میزید تا به والای همای ابرمرد برسد و بخواند آنكه را خواندنی است و باید آنچه بایستنی را.
از دیدگاه نیچه زرتشت پرومتئوسی جدید است در تاریكی و سقوط ذهن بشریت رفته به قهقراء ارتجاع مدرنیته او اندیشهای در گفتار زرتشت میبیند كه جهش خِرد تا به آستان زمین است اندیشهای كه نه تنها نظارهگر به سوی خیالات آسمانی و اثیری نیست بلكه با اصالت خاك و زندگی آدمها در غالب آن معبود بشر را میبیند و حكومت را نه برازنده حاكمیت كه در قامت مرد آسای سو شیانت در عبارت ابر مردی جدید كه همانا حكومت آن خون سرخ رنگ حكومت ملت است بر مردم كه بادا ملت سروری ظهور ابر مرد مقتدر و راستگو را.
نیچه منقلب شده از راست گفتار خورشید خاور زمین به نگارش زرینترین و ژرفترین شاهكارش دست میزند و نام آن كتاب را «چنین گفت زرتشت» میگذارد و خود میگوید: «من جهان را آفریدم» در این كتاب زرتشت شخصیت فرزانه و به یكم كلام دهایی آتشین و تفكر نورانی است كه با زبانی شاعرانه همانگونه كه در اوستا است حكمت حكیمانه و خِرد پیامبرانه را در باب معنا و ماهیت هستی و بنیاد هستیشناسی بیان میكند. نیچه از دیدگاه زرتشت با كاویدن معنای نسبت خدا و انسان و دین و اخلاق و فلسفه و علم و معانی وجه معنوی انسان موثر در اثر زندگی میبیند.
نیچه در این فلسفه از نمادهای عمیق و پیچیدهای برای بیان پایه هستیشناسی كه همان خواست قدرت است بهره میبرد، خواستن و قدرت دو عنصر جداییناپذیر بشری است در قالب خواستِ قدرت كه در تمامی هستی حضور دارد و در ساحتی به صورت نیروی نامیرای زندگی پدیدار میشود و در ساختار روانی به صورت نیروی روان كه نتیجتاً فرابردن نیكبختی بشر در تمسك به خاك كه خاك سر رشته هدف برین كه رسیدن وجودی به اهورا مزدا است میشود. نوزایش هستی در حیطه تجسم تفكر و جرم جسم بشر تا به درجات بالا رفته در عالم ماده كه از آن زمان به بازگشت جاودانه به مكان اهورایی در هر دو غالب روان و جسم است چرا كه بر خلاف آن فكر كُشان دیگر كه تفكر را تیشهای بر ریشه خرافه خود میدانند و هر گونه فكر در حیطه مذهب را ممنوع ورود میدانند، زرتشت پیامبر انسان فكور را زرتشتیای با خلوص روان میداند و تفكر را مساوی پیشرفت و پیشرفت را لازمه ملت و ملت را جزو وجود اهورامزدا میداند.
چنین گفت زرتشت نیچه بر گرفته از خرد شش سپنتا: اردیبهشت، خرداد، امرداد، شهریور، بهمن، اسفندارمزد است و تكوین و تبیین این خرد مبنایی از شش فرشته اهوایی ایرانی زرتشتی: (میترا فرشته خورشید، تشتر فرشته آبها، زامیاد فرشته زمین، آناهید فرشته باران و مادر میترا، سروش فرشته عدالت روز رستاخیز، ورهران فرشته جنگ و جنگاوری و پهلوان منشی)
علت تامه تقدیس جنگاوری در آراء نیچه برمیگردد به نیروی اهورایی ورهران. ورهران در زبان پهلوی ریشه در وِرِترغن اوستایی دارد كه امروز به لفظ بهرام استعمال میشود. تكان دهندهترین و قویترین بخش در چنین گفت زرتشت درباره جنگ و جنگاوران است. آنجا كه زرتشت میگوید: «سرباز چه بسیار میبینم اما كجایند مردان جنگی بسیار… دشمنتان را بجویید و جنگتان را بر پا كنید جنگی در راه اندیشههاتان و اگر اندیشههاتان از پای درآمد، باز راست كرداری شما میباید غریو پیروزی بردارد! صلح را همچون افراز جنگهای تازه دوست بدارید و صلح كوتاه را از صلح دراز بیش نگوییم كه كار كنید، كه جنگ اورید نگوییم كه صلح كنید، كه پیروز شوید! كارتان، جنگ باد، صلحتان پیروزی … میپرسید خوب كدام است؟ پهلوانی خوب است. این سخن دختر كان را باد كه بگویند «خوبی یعنی زیبایی و دلربایی» آدمی تنها آنگاه خاموش میماند و فارغ مینشیند كه تیر و كمانیش هست وَرنه هرزه میدراید و میستیز، صلحتان پیروزی باد. میگویید انگیزه نیك جنگ را نیز مقدس میكند؟ اما من به شما میگویم: جنگ نیك است كه هر انگیزهای را مقدس میكند. از جنگ و دلیری بیش از همسایه دوستی كارهای سترگ بر آمده ست. شما را تنها دشمنانی باید كه از یادشان بیزار باشید، نه دشمنانی كه خوارشان شمارید جنگاور خوب را پژواك تو باید خوشتر است از من میخواهم و آنچه را كه نزدتان گرامی ست نخست باید فرمان یابید طغیان شرف برده است اما شرف شما در فرمانبری باد فرماندهی تان همانا فرما نبری چنین به سر برید زندگی فرمانبری و جنگ آوری خویش را از زندگی دراز چه سود؟ كو این جنگاور میخواهد با او مدارا كنند؟ با شما مدارا نمیكنم، به جان و دل دوستتان دارم، برادران جنگیام».
تا به آخر زندگانی پراثر و با ثمر ینچه متاثر از شش فرشته اهورایی ایران بود كه با الهام از هر یك دهها صفحه و نظریه بر دامان فلسفی جهانی در وانفسای نیست انگاری پست مدرن میافزاید و مزین میكند تاریخ اندیشه و كلام را به استورهها راستگوییها از شكوه اهورایی، اما شاه بیت سخن نیچه برمیگردد به وجود عظمت و حقانیت بیبدیل ابرمرد چه در غالب هوشیدر و هوشیدر ماه چه در غالب واپسین موعود ظهور سوشیانت مصلح، نیچه میداند او میآید برای امید رفتگان بشری میآید. اما آیا ابرمرد وجه تمایزی با بشر دارد؟ بله نیچه چنین میگوید: «بوزینه در برابر انسان چیست؟ چیزی خنده آوریا چیزی مایهی شرم دردناك انسان در برابر ابرمرد همینگونه خواهد بود، چیزی خندهآور یا چیزی مایه شرم دردناك».
سوشیانت به معنی نجات دهنده است و همینطور پیشوای دین. اسامی سوشیانت در بندهای 128و129 فروردین یشت چنین آمده است: «به فروهر اوخشیت مقدس درود میفرستم. به فروهر اوخشیت نمنگه درود میفرستم به فروهر استوفارته درود میفرستم به آن كس كه به سوشیانت پیروزگر موسوم خواهد شد و به استوت ارته موسوم خواهدشد او را از اینرو استوت ارته گویند آنچه در جهان دارای جسم و جانی است از پرتو او به یك زندگانی فنا ناپذیر رسد تا آنكه جنس دو پا ضد دروغ مقاومت تواند و تا آنكه كه پاكدینان درستیزه ضد دشمنان ایستادگی توانند كرد او خشیب ارته لفظ یعنی كسی كه قانون مقدس را میپروراند امروزه این مراسم را هوشیدر گویند و نام دومین موعود هوشیدر ماه است. دربندهای 88 تا 96 زامیاد یشت آمده: «پس از ظهور سوشیانت گیتی پر ازعدل و حكمت گردد، سعادت رو میآورد، اندیشه و گفتار و كردارنیك ظفر یابد، جهان از دروغ پاك شود، خشم نابود گردد، راست به دروغ چیره آید، منش ناپاك از منش پاك شكست ببیند، امشاسپندان خورداد و امرداد دیوهای گرسنگی و تشنگی را براندازند، اهریمن بگریزد». نیچه با برگفتن حقانیت سوشیانت ابرمرد را پیریزی میكند كه اوست ابرمرد، اوست آن آذرخش اوست كه مایهی شیدای زمین است. روزی جای ابرمرد خواهد بود «ای تنهایان امروز، شما خروج كردگان خود روزی قوی خواهید شد و از میان شما كه خود را برگزیدهاید قومی دیگر خواهد خواست و از آن میان ابرمرد براستی زمین شفاخانهای خواهد شد.» حال بنگریم تشابه دینی – فلسفی را پرفسور دارمستتر در كتاب خود با ترجمه جانباخته در راه میهن محسن جهانسوز 1317 چنین گفته «سوشیانت پس از هزاران سال كه بر عمر زمین خواهد گذشت خروج خواهد كرد. روز رستاخیز مردگان بپا خواهند خواست و زندگی از سر خواهد گرفت. در این موقع سوشیانت تنها نخواهد بود، زیرا در زمره این مردگان فناناپذیر دلیران دیگر هستند كه شربت مرگ نچشیده در نواحی دوردست یا در غیبت انتظار میكشد اشخاص مذكور در آخرالزمان در پیرامون سوشیانت كه پسر تولد نایافته زرتشت است، جملگی در ركاب او خواهند بود در چنین گفت زرتشت از زبان نیچه نیز این بشارت داده میشود كه: «تمام خدایان مردهاند، اكنون در انتظاریم كه ابر مرد بیاید …. من آنهایی را دوست میدارم كه درآن سوی ستارگان دلیلی برای فدای خویشتن نمیبینند، بلكه خود را فدای زمین میكند، زیرا زمین روزی جای ابرمرد خواهد بود.»
خصلت ابر مرد در سه خصوصیت خلاصه میشود: الف) روزی مردی خروج خواهد كرد ب) شریران را منقطع خواهد نمود ج) وارث زمین خواهد گشت.
نیچه زرتشتیگری را رسیدن به ماهیت حقیقت كاینات میگوید و پیشرفت خرد شناسی را منوط به پاسخ گفتن به پرسشهای بنیان برافكن جوانی میداند نیچه علیه كسانی راه خرد را سخت و خارآگین میكنند و باعث میشوند رهروان معرفتشناسی و خرد ورزی از هر گونه حركت باز به ایستند و این حصول هر گونه معرفت برای بشر را ناممكن خواهد كرد چرا كه ادراك معرفت ریشه در ادراك حقیقت دارد و حقیقت بیان صریع و رسای موضوع ابژه در ذهن و سوژه در روان است و شرح بسط آن نه در تناقص كه در یگانگی شكل تشكیل میگیرد. نیچه سعی دارد به مردمان دگر بفهماند كه حكمت خود نه در دكترینهای غربی بلكه در فلسفه اشراقی و حكمت فهلویون ایران است حال كه خود بیگانهایم با داشتههامان و گاه در ستیز با اندوختههای نیاكانی.
ایدون باد، پیشرفت خرد در ایران زمین ایدون باد، پیشبرد انوار نیاكان ایدون باد.
یک پاسخ
من در سالها پیش چنین گفت زرتشت نیچه را مطالعه کردم وقتی آخر نوجوانی بودم و از قبل از آن به فلسفه زرتشت علاقه مند بودم و پیوسته سعی در گرد آوری اطلاعات در باره زرتشت و آیینش بودم .اوستایی که دارم مربوط به بیش از چهل سال گذشته است .