در «یادی از فیروزبهرام (1)»؛ بخشی از خاطراتم را در دوره دانشآموزی در این مدرسه نوشتم. در دنباله میپردازم به دوران آموزگاریام در فیروزبهرام:
طبق سندهایی که در آموزشوپرورش موجود است، در مهرماه سال ۱۳۶۵ ـ درست هنگامی که 31 سال و 4 ماه و 3 روز داشتم ـ به عنوان معلم حقالتدریس وارد دبیرستان فیروزبهرام شدم. البته پیش از آن هم، در سال تحصیلی ۱۳۵۶ ـ ۱۳۵۷، در زمان مدیریت آقای خداداد شهریارزاده ناصری، هنگامی که دانشجو بودم به مدت یک سال در فیروزبهرام درس دادم. به طور جداگانه سرگذشت آقای شهریارزاده را خواهم نوشت و خواهم گفت ایشان چه زحمات و سختیهایی برای نگهداری فیروزبهرام کشیدند؛ بهویژه اینکه ایشان در سالهای آغازین انقلاب مدیریت مدرسه را به عهده داشتند. نوه ایشان هماکنون دانشآموز فیروزبهرام است.
در سال ۶۵ مدیر مدرسه آقای محسن افشار و معاون ایشان آقای حسین خزائلی بود. آقای افشار در آن زمان هم مدیر فیروزبهرام بود و هم مدیر مدرسه همسایه، دبیرستان فیضیه (آذر قدیم). من یادم نمیآید هیچگاه ایشان را در فیروزبهرام دیده باشم. مدرسه را آقای خزائلی میچرخاند. تعداد دانشآموزان زرتشتی قابلتوجه بود. مدرسه در این سال ۱۴۵ دانشآموز داشت که ۱۳۸ نفر از آنها زرتشتی بودند. یادم هست که دبیرستان ۴ ساله بود. سال اول عمومی و از سال دوم به بعد به دو رشته ریاضی و تجربی تقسیم میشد. سال اول دو کلاس بود، هر کلاس حدود ۲۰ نفر که بیش از ۹5 درصدشان زرتشتی بودند. آن سال در فیروزبهرام معلم ریاضی شدم. مثلثات سال دوم و سوم رشته ریاضی درس دادم.
میدانیم هماکنون فیروزبهرام دبیرستان و هنرستان دوره دوم، دولتی و خاص است. این حکم از مهرماه سال 1364 به اجرا گذاشته شده است. پیش از این تاریخ، همه دانشآموزان از هر دینی میتوانستد با هم در فیروزبهرام به تحصیل بپردازند و هیچ منع شرعی و فقهی هم در این مورد وجود نداشت. یعنی یک سال پیش از اینکه من به فیروزبهرام بیایم (یعنی از سال تحصیلی 64 ـ 65)، فیروزبهرام خاص و ویژه اقلیتهای مذهبی شده بود. دبیرستانی که به نامگانه فیروز پسر بهرام کشته شده در جنگ جهانی اول و در سال ۱۳۱۱ خورشیدی با سرمایه پدرش بهرام بیکاجی و به کوشش ارباب کیخسرو شاهرخ روی زمین انجمن زرتشتیان تهران، برای تحصیل همه فرزندان ایران ساخته شده است اکنون دولتی و خاص است. خاصبودن به این معنیست که دانشآموزان این مدرسه فقط میتوانند از اقلیتهای مذهبی باشند. ثبتنام از دانشآموز مسلمان در این مدرسه ممنوع است. فریدون مجلسی از دیپلماتهای سابق و صاحبنظران فرهنگی ـ سیاسی که خود دانشآموز فیروزبهرام بوده بر خاص بودن این آموزشگاه نقدی نوشته است که در نوشتارهای آینده آن را خواهم آورد.
داستان خاصشدن فیروزبهرام را بهدرستی نمیدانم. روایتها گوناگون است. چرا و چگونه شد که فیروزبهرام و به دنبال آن رستمآبادیان و جمشیدجم مدارس خاص شدند؟ کسی به درستی نمیداند و جایی هم نوشته نشده است. در پرسوجو از آقای حسین خزائلی که آن سالها معاون مدرسه بود، مساله را جویا شدم. ایشان گفت: «محسن افشار (مدیر وقت فیروزبهرام) دنبال تغییر ماهیت مدرسه بود. خزائلی میگوید: من همیشه میگفتم اگر خاص شویم مثل مدرسه یهودیها کمشمار و تعطیل خواهیم شد. در همان سالها اگر دقت کنید تعداد مسیحیها و اقلیتهای دیگر را سعی کردیم در مدرسه زیاد کنم و نسبتا موفق بودیم، چون در آن دوره محسن افشار مدیریت مدرسه فیضیه را هم گرفته بود، مُهر مدرسه دست من بود و مدیریت میکردم. در همان زمان نام مدرسه را عوض کردند و مُهر جدیدی دادند به نام «دبیرستان جمهوری اسلامی». چون معاون مالی وزیر وقت شوهر دختر دایی من بود، رفتم پهلویش تا توانستم جلوی تغییر نام مدرسه را بگیرم.»
در نیتنامه سازندگان و بانیان خیر مدرسهساز آمده که فیروزبهرام، رستمآبادیان و جمشیدجم برای تحصیل فرزندان ایرانزمین ساخته شده و هیچ تبعیض دینی و برای هیچکس گذاشته نشده است، تا جایی که رضاشاه فرزند خود را در دبیرستان فیروزبهرام ثبتنام کرده بود.
تا پیش از سال ۱۳۵۰ که فرمان آموزش رایگان توسط محمدرضاشاه پهلوی صادر شد، فیروزبهرام مدرسه ملی (غیردولتی) بود و زیرنظر و سرپرستی انجمن زرتشتیان اداره میشد. درواقع انجمن مدرسهداری میکرد. اسناد آن زمان نشان میدهد که انجمن با درصد قابلقبول و خوبی از عهده این کار برمیآمده است. از ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ با اینکه مدرسهها دولتی میشوند، انجمن کماکان نظارت خود را بر مدارس ـ تا حد ممکن ـ حفظ میکند.
اکنون بخش دبیرستان دارای دو رشته ریاضی و تجربی و بخش هنرستان شامل دو رشته کامپیوتر و حسابداری است. این مدرسه جزو مدارس ماندگار ایران به ثبت رسیده است. یعنی باید همیشه مدرسه بماند و نمیتوان کاربریاش را تغییر داد. ساختمان مدرسه متعلق به انجمن زرتشتیان تهران و از سوی میراث فرهنگی به ثبت ملی رسیده است. از اینرو هرگونه تغییر و تعمیر در آن باید زیر نظر میراث فرهنگی صورت گیرد.
مطابق با قرارداد ـ معروف به قرارداد سه درصد ـ که میان انجمن و آموزشوپرورش بسته شده، این مدرسه پیش از انقلاب و از سال 1357، به اجاره آموزشوپرورش درآمده است. هزینه نگهداری مدرسه بر عهده مالک ـ انجمن زرتشتیان تهران ـ است.
من را آقای کورش سپهری دبیر شیمی که بیرون از فیروزبهرام با هم در آموزشگاهها و موسسات خصوصی همکار بودیم، برای معلمی در درسهای ریاضی به مدرسه معرفی کرده بود. آن زمان خود آقای سپهری هم معلم حقالتدریس در فیروزبهرام بود. سال بعد، ۱۳۶۶ – ۶۷ به علت انتقال آقای شاکر ـ معلم فیزیک مدرسه ـ به شرکت نفت، من معلم فیزیک کل کلاسهای مدرسه شدم. مدرسه آن موقع ۸ کلاس داشت.
آقای شاهرخ کشاورزی دبیر زیستشناسی کل کلاسهای تجربی، من دبیر فیزیک کل کلاسها، آقایان پرویز شهریاری، ابراهیم عادل، مهدی قمصری، عزیزالله حاجمنیری، دبیران ریاضی و آقایان سپهری و سحاب دبیر شیمی مدرسه بودند. در آن سال از کلاس چهارم تجربی با بیست و چند نفر دانشآموز که ۹۰ درصدشان زرتشتی بودند، به جز یکیدو نفر همگی پزشکی قبول شدند. و از چهارم ریاضی تقریبا همه در دانشگاههای شریف، تهران، امیرکبیر و … پذیرفته شدند. الان که فکر میکنم علت قبولیشان در دانشگاههای درجه اول کشور، انگیزه بسیار قویشان در درسخواندن بود. اراده کرده بودند که بهترین باشند. البته معلمها هم تاثیر داشتند ولی نه زیاد. دانشآموزان نیروی محرکه معلمها بودند. واقعا معلمها را به دنبال خودشان میکشیدند. یادم میآید هر بار که سر کلاسها میرفتم چندین صفحه پلیکپی میبردم و در جلسه بعد، بچهها همه را حل کرده بودند و پلیکپیهای جدید میخواستند.
از مهرماه ۱۳۶۶ تا مهرماه ۱۳۷۱ آقای سیدمحمد سیاهپوش مدیر مدرسه شد. تقریبا کادر مدرسه تغییری نکرد، اما قبولی در دانشگاههای سراسری کمتر شد. علت این بود که دانشگاه آزاد که به تازگی آمده بود، در حال گسترش واحدهایش بود. انگیزهها کم شد. بچهها دیدند که راحتتر، با رقابتی آسانتر و با کمتر درس خواندن هم میشود دکتر و مهندس شد. علت دیگر کم شدن قبولیهای سراسری در این دوره ـ شاید ـ پایان جنگ تحمیلی در سال 1367 بود، چراکه پیش از آن پسرها همه تلاششان را میکردند تا در دانشگاه قبول شوند و به سربازی و جنگ نروند.
از مهر ۷۱ تا امرداد ۷۶ محمود حائری مدیر بود. کادر خودش را آورد. حسین خزائلی، معاون مدرسه که با بچهها خیلی جور بود، عوض شد. به جایش آقای پورصبری آمد. برای فیزیک و مکانیک سال چهارم پسر عمویش را آورد. یادم هست که دو تا کلاس چهارم ریاضی داشتیم. معلم یکی از کلاسها من بودم و معلم کلاس دیگر پسر عموی حائری. بچهها از آن کلاس فرار میکردند و میآمدند سر کلاس من. به جای آقای سپهری معلم شیمی دیگری آورد. به جای آقای کشاورزی برادر حائری شد معلم زیستشناسی. خلاصه مدرسه بههم ریخت. به تدریج تعداد دانشآموزان زرتشتی کاهش یافت و سیر کاهش قبولی در کنکور و دانشگاههای سراسری بیشتر شد.
پس از حائری، آقای پرویز شهبازیان مدیر شد. دو سال مدیر بود. در این دو سال او هم کادر خودش را که خیلی هم عجیبغریب بودند بر مدرسه غالب کرد. در این دوره تدریس به دلم خیلی نچسبید.
پس از او، از تیر ۱۳۷۸ تا مهر ۱۳۸۱ پرویز قاضی مدیر بود. مدرسه تقریبا آرامش قبلی خود را بازیافت. فیروزبهرام در این سالها حدود ۴۰۰ دانشآموز داشت که ۲۸۰ نفر زرتشتی بودند. در این مدت آقای علیرضا رمضاننسب معاون مدرسه شد. کادر دبیران به نسبت قبل خیلی بهتر شد. من و آقای زریر نجمی معلم فیزیک بودیم. آقای منوچهر جاوید معلم ریاضی و آقایان فرامرزی و هوشنگ رشیدی معلم شیمی بودند. در این دوره آقای کورش سپهری دیگر معلم شیمی نبود. در این سالها پسر بزرگم دانشآموز فیروزبهرام بود و من برای یکیدو سال رییس انجمن اولیا شده بودم.
پس از سالهای جنجالی شهبازیان، زمان مدیریت قاضی کموبیش دورانی آرام بود. آقای قاضی پس از ۳ سال مدیریت، با زندهیاد دکتر خسرو دبستانی که آن موقع نماینده زرتشتیان در مجلس بودند، اختلاف پیدا کرد. از روزی که من به فیروزبهرام آمدم تا پایان مدیریت آقای قاضی هیچ خبری از انجمن زرتشتیان در مدرسه نبود. سال ۱۳۸۰، آقای دکتر دبستانی مصمم شد تا پرویز قاضی را از فیروزبهرام بردارد و یک مدیر زرتشتی جایگزین ایشان کند. آقای راسخی برای مدیریت فیروزبهرام انتخاب شده بود. من در آن سال رییس انجمن اولیا و مربیان بودم. آقای کورش سپهری عضو انجمن زرتشتیان تهران و رییس کمیسیون آموزشی انجمن بود.
در سال ۱۳۸۰، برای تغییر مدیر فیروزبهرام جلسهای در اتاق مدیریت منطقه ۱۲ آموزشوپرورش تشکیل شد. رییس و معاونان اداره، دکتر خسرو دبستانی نماینده زرتشتیان در مجلس، کورش سپهری رییس کمیسیون آموزشی انجمن، پرویز قاضی مدیر وقت فیروزبهرام، آقای خداداد راسخی که قرار بود به جای آقای قاضی مدیر شود و من به عنوان رییس انجمن اولیا و مربیان فیروزبهرام در این جلسه شرکت داشتیم. با بحثهایی طولانی، حاصل این جلسه این شد که اداره منطقه ۱۲ با مدیر شدن آقای راسخی مخالفت کرد و ایشان آن سال مدیر نشد.
در سال ۱۳۸۱ با بازنشستگی آقای قاضی، آقای خداداد راسخی خرمی، مدیر فیروزبهرام شد. ایشان پیش از اینکه مدیر فیروزبهرام شوند در استخدام دانشگاه فرهنگیان بودند. آقای کورش سپهری به عنوان دبیر شیمی دوباره به مدرسه بازگشت. یکیدوتا معلم فیزیک و مکانیک به جای من آوردند. من هم با اینکه پسر کوچکم در هنرستان فیروزبهرام هنرجو بود، دیگر عضو انجمن اولیا نشدم. با تلاش آقای راسخی که در آن هنگام عضو انجمن زرتشتیان بود، من با حقوق پایه به استخدام انجمن درآمدم تا در فیروزبهرام باشم. یک سال گذشت. معلم فیزیکی که به جای من آمده بود کلاهبردار از کار درآمد و پولی را که از بچههای پیشدانشگاهی گرفته بود به جیب زد و فراری شد. من دوباره به مدرسه برگشتم و به تدریس فیزیک ادامه دادم.
یک رویداد تاریخی و مهم در این دوره؛ استخدام تعدادی از زرتشتیان به عنوان دبیر و هنرآموز در آموزشوپرورش بود. خوشبختانه حدود ده نفر زرتشتی به کوشش دکتر خسرو دبستانی نماینده وقت زرتشتیان در مجلس، در سال ۱۳۸۴ به استخدام درآمدند که سرمایه و پشتوانه خوبی شد برای آینده مدارسهای ما. البته من جزو این کسان نبودم. در سال ۱۳۸۵، با فرمان رییسجمهوری وقت، دکتر احمدینژاد همه معلمهای حقالتدریس استخدام شدند و من هم جزو آنها بودم.
آقای راسخی بنیانگذار هنرستان در فیروزبهرام بودند. در سال تحصیلی ۱۳۸۲ ـ ۸۳ هنرستان فیروزبهرام با دو رشته حسابداری و کامپیوتر آغاز به کار کرد و هنرجو گرفت. به تدریج تعداد هنرجویان هنرستان فیروزبهرام افزایش یافت به طوری که در سالهای بعد همین امر از بسته شدن فیروزبهرام به دلیل کمی دانشآموز جلوگیری کرد. در این سالها حدود ۵۰ درصد دانشآموزان فیروزبهرام، زرتشتی بودند. مثلا در سال تحصیلی ۸۲ ـ ۸۳، از ۲۷۵ دانشآموز فیروزبهرام ۱۳۹ نفر زرتشتی بودند.
آقای راسخی تا خرداد سال ۱۳۸۸ مدیر فیروزبهرام بودند. پس از بازنشستگی ایشان، آقای منوچهر جاوید یزدی که دبیر ریاضی دبیرستان بود، از سال تحصیلی ۸۸ ـ ۸۹ تا خرداد ۱۳۹۴ مدیر دبیرستان شدند.
این دوره برابر بود با تغییرات و تشنجهای سیاسی در کشور. به تبع آن مهاجرت زرتشتیان شتاب گرفت و بسیاری مهاجرت کردند. از طرفی زادوولد بین زرتشتیان به شدت کاهش یافته بود. اینها و دلایل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بسیار دیگری سبب شد تا تعداد کل دانشآموزان کشور به شدت کاهش یابد و طبیعیست که فیروزبهرام هم از این فرآیند بینصیب نماند و آسیب فراوان دید. به طوری که اگر هنرستان در کنار دبیرستان نبود قطعا به دلیل کمتر از حدنصاب بودن تعداد دانشآموز، فیروزبهرام طبق قانون از مدار آموزشی خارج و منحل میشد. مثلا در سال تحصیلی ۹۷ ـ ۹۸ از ۱۴۶ دانشآموز مدرسه، ۸۱ نفر هنرستانی بودند که اگر اینها نبودند فیروزبهرام حتما منحل شده بود. البته این نکته را هم باید گفت که تعداد بچههای زرتشتی در رشتههای هنرستانی کمتر از تعداد زرتشتیهای دبیرستانی بود، ولی ـ از طرف دیگر ـ موفقیت هنرستانیها پس از فارغالتحصیلی بیشتر از دبیرستانیها بود؛ هم در پیدا کردن کار و هم در سرگردان نبودن برای زندگی آیندهشان. این را حتی پذیرفتهشدگان رشتههای خوب دانشگاههای سراسری در مقایسه خودشان با هنرستانیها بارها به من گفتهاند.
سرانجام با مهاجرت آقای جاوید به آمریکا، از خرداد ۱۳۹۴ من مدیر فیروزبهرام شدم. جایگاهی که تا چند ماه پیش از آن اصلا تصورش را هم نمیکردم. امیدوارم در نوشتاری جداگانه عملکردهای خود را در 7 سال مدیریت فیروزبهرام به تفصیل و جزءبهجزء بنویسم.
از بخت خوبی که داشتم سه سال پیش اعلام کردند که سالهای حقالتدریسمان را طبق محاسباتی خاص به سابقهمان اضافه خواهند کرد. گفتند طبق این سوابقی که تو داری، از آن ۲۰ سال حقالتدریسی که داشتی، طبق محاسبات، ما میتوانیم حدود ۱۰ سال بیمه برایت حساب کنیم.
از سال 1365 تا کنون که من در فیروزبهرام کار میکنم رویدادهایی رخ داده است که باید در تاریخ ثبت شود. در نوشتار هفته آینده به این رویدادها خواهم پرداخت.
دنباله دارد …
فرتورها از کامران فریدونی و بوذرجمهر پرخیده است.
4090
5 پاسخ
با سپاس از اقای پرخیده برای انتشار این مجموعه نوشته ها. نوع روایت و بیان عالی است. بسیار خوب است که افراد با این نوع روایت خاطرات خود را در زمینه های مختلف بنویسند.
من از همه کسانی که در فیروزبهرام بودهاند خواهش میکنم، درخواست میکنم، حتی در حد چند خط، خاطرات خودشان را بنویسند تا دوباره یاد فیروزبهرام زنده شود و این یادها در تاریخ بماند.
در ضمنخواهش میکنم کسانی که عکس یا مدرکی از فیروزبهرام دارند برای من به نشانی زیر ایمیل کنند:
[email protected]
فیروزبهرام همیشه حرف برای گفتن خواهدداشت – من این طورفکرمی کنم .
آقای پرخیده
من هم یکی از دانش آموزان آن سالی هستم که از آن به عنوان بهترین سال در قبولی های مدرسه یاد کردید. به نظر من دانش آموزان نبودند که شما را دنبال خودشان میکشیدند، این شما بودید که ما را هدایت میکردید. ما همه مدیون زحمات شما بوده ، هستیم و خواهیم بود. اگر الان به جایی رسیده ایم فقط مدیون افرادی مثل شما هستیم. شاید در دوران مدرسه شیطنت هایی هم داشتیم اما تاثیری که فردی مثل شما در ساختن افرادی مثل ما داشتند در کلام یا نوشته نمی گنجد. مجموعه بی نظیر سوالات آزمون های مختلف، گنجینه ای بود که در آن دوران در اختیارمان گذاشتید. البته من هم در سالیان بعد آنها را در اختیار بقیه گذاشتم و همه از آنها استفاده کردند. شما به ما یاد دادید که چطور درس بخوانیم.
همیشه مدیون شما هستم از آن وقتی که در ایران بودم ،چه الان که در ایران نیستم و چه شما هر کجا باشید.
آقای پرخیده عزیز، درود و سپاس فراوان که می نویسید. درباره اتفاقاتی که منجر به خاص شدن مدارس پسرانه در سال 64 شد، تا آنجا که به خاطر دارم، ابتکار انجمن وقت و اولیا و مربیان فیروزبهرام (که ریاستش را روانشاد افلاتون خدایاری بر عهده داشت) در جلوگیری از تغییر کاربری مدارس پسرانه بود. البته درست به خاطر ندارم که تغییر کاربری به چه منظور بود و به چه داستانی ختم می شد، اما خوب به یاد دارم که این کار را تنها راه نجات فیروزبهرام و رستم آبادیان و جمشید جم می دانستند. البته این از شیرین کاریهای جناب آقای افشار بود! امید که آقایان خزایلی و یونس آبادی که سمت داشتند برای آن بنویسند. باز هم ممنون که قلم میزنید. پاینده و برقرار باشید.