در قسمت پیشین «یادی از فیروزبهرام (4)» گوشههایی از زندگینامه فیروزبهرامیها را نوشتم، اینک دنباله آن:
نمیدانم دعا کنم کارتان به اداره ثبت بیفتد یا نه! تازه مدیر فیروزبهرام شده بودم ـ حدود هفت سال پیش ـ خسته و درمانده از کار پیشنرفتهام در اداره ثبت ـ خیابان قائممقام فراهانی ـ از آنجا بیرون زدم و در آن گرمای تابستان رفتم در بقالی روبهروی آن اداره تا آبی بخرم و بخورم که فردوس کاویانی را دیدم. او مرا نمیشناخت. ولی همه او را میشناختند. خودم را معرفی کردم. گفت من دانشآموز فیروزبهرام بودم. گفت یک روز برای دیدن کلاسهایی که در آنها شیطنت میکردم به فیروزبهرام خواهم آمد. شماره تلفنش را خواستم برای یادآوری که حتما بیاید فیروزبهرام، گفت من تلفن ندارم. گفتم که یادتان نرود چشمبهراه شماییم، گفت خیلی دلم میخواهد بیایم. … البته تا امروز هنوز در انتظاریم. او در سال تحصیلی 36-37 دانشآموز این مدرسه بوده است.
فردوس کاویانی در گفتوگو با اصغر همت میگوید: «از بچگی عاشق نقش بازی کردن بودم. نه اینکه توپ و فوتبال رو دوست نداشته باشم، ولی وقتی تعزیه میدیدم فکر میکردم چه کار جالبی و شیفته بازی کردن شدم. یادم هست تو کرمان فقیر زیاد بود و ساعتها اینها رو میدیدم و بعد توی خونه ادای اونها رو درمیآوردم. تا ششم ابتدایی صبر کردم ولی متوجه شدم تیاتری که من دنبالش هستم توی تهرانه برای همین پس از اتمام دوره شش ساله ابتدایی با ترفندی به تهران آمدم».
فردوس کاویانی که بسیاری از مردم او را با بازیاش در سریال «همسران» و «آژانس دوستی» به خوبی به یاد دارند، زاده ۳ مهر 1320 خورشیدی در کرمان و فارغالتحصیل رشته تیاتر از دانشکده هنرهای دراماتیک تهران است.
فردوس کاویانی حضور پررنگی در عرصه سینما داشته است. کار سینماییاش را از 1350 خورشیدی با فیلم «تجاوز» به کارکردانی «حمید مصداقی» آغاز کرد. او با کارگردانان بنامی مانند «بهرام بیضایی» و «داریوش مهرجویی» همکاری داشته است.
در سومین جشنواره علمی «مینا ایزدیار» ـ که در روز پنجشنبه نهم مهرماه 1394 برگزار شد ـ فردوس کاویانی «نامآور زرتشتی» خوانده شد.
***
چهارشنبه یکم اردیبهشت 1389، راهروی پایین دبیرستان فیروزبهرام: هر چه در چشمانش نگاه کردم نتوانستم او را بشناسم، ولی او مرا به خوبی میشناخت و به نام به دنبالم آمده بود. هنگامی که گفت من «بهرام توکلی» هستم، یکدیگر را در آغوش گرفتیم و به او گفتم بهرام خیلی پیر شدهای، او هم در پاسخ گفت نه اینکه تو خیلی جوان ماندهای؟!
در سالهای دهه 50 با هم در فیروزبهرام بودیم. یکی یکی خاطراتمان را مرور کردیم. او از عمویم تیرانداز پرخیده پرسید، گفتم سالهاست که درگذشته. از جمشید پیشدادی پرسید، گفتم در آمریکا زندگی میکند. از حالوروز مهربان سرایدار مدرسه پرسید، گفتم چند سالی است عمرش را به شما داده، از شافریدون بنداری پرسید، گفتم خوب است و روی پای خودش است. از هر دری سخنی رفت. در 10 – 15 دقیقهای که با هم بودیم، خاطرات سیوپنج سال پیش فیروزبهرام را تا جایی که میتوانستیم به یاد آوردیم و درباره معلمها و همشاگردیهایمان حرف زدیم.
میگفت سالن فیروزبهرام آن روزها نمایشگاهی بود از عکسهای بزرگان سیاست و تاریخ و فرهنگ ایران که همگی فارغاتحصیل این مدرسه بودند، آن عکسها کجاست؟ گفتم اکنون هم اگر بخواهیم عکسهای بزرگانی که درس خود را در فیروزبهرام به پایان بردهاند به دیوار بزنیم، افزون بر سالن کنونی، چند سالن دیگر هم باید بسازیم!
در فیروزبهرام آن روزگار؛ بازیهای دورهای والیبال و بسکتبال زبانزد همه بود. یادم میآید بسیاری از مسابقات بین دبیرستانها در فیروزبهرام برگزار میشد و بهرام توکلی یکی از آبشارزنهای زبردست مسابقات والیبال بود.
یادم میآید در دهه پنجاه که توکلی دانشآموز فیروزبهرام و از بازکنان تیم ملی واترپلو و کاپیتان این تیم بود، ما بچههای فیروزبهرام در تلویزیون مسابقات او را میدیدیم و بر خود میبالیدیم که او هم فیروزبهرامی است.
در سال ۱۳۵۳ در بازیهای آسيايی در تهران، واترپلوی ايران مقام اول آسيا را به دست آورد و بهرام توکلی یکی از بازیکنان ملی این تیم بود و 21 سال داشت.
***
حدود 10 سال داشتم. خوب یادم هست. یک روز زمستانی، خیابان باستان، چهارراه آذربایجان. معمولا برای خرید همراه مادرم به آنجا میرفتیم. بین دکانداران و مردمی که در رفتوآمد بودند پچپچ راه افتاده بود که منصور را زدند. ترس در دلشان افتاده بود. درست یادم است که بعضی از مغازهها با اینکه مشتری داشتند کرهکرههایشان را پایین کشیدند. مادرم دستم را میکشید تا تندتر راه بروم و زودتر به خانه برسیم. بعدازظهر که عمویم آمد فوری رادیو روشن کرد. روزنامه خریده بود و با صدای بلند برایمان میخواند. میگفت منصور دانشآموز قیروزبهرام بوده و چون خودش در فیروزبهرام کار میکرد نوعی عرق و حس خوبی به فارغالتحصیلهای فیروزبهرام داشت. بعدها که دانشآموز فیروزبهرام شدم، عکس حسنعلی منصور که در سالن فیروزبهرام نصب شده بود مرا یاد خاطرات آن روز در چهارراه آذربایجان و روزنامهخواندن عمویم میانداخت.
حسنعلی منصور (۲۳ فروردین ۱۳۰۲، تهران ـ ۶ بهمن ۱۳۴۳، تهران) یک دوره نخستوزیر ایران بود. حسنعلی منصور فرزند علی منصور (وزیر و نخستوزیر عصر پهلوی) و نوه دختری حسن رییس ظهیرالملک (حکمران و دولتمرد عصر قاجار و پهلوی) بود. او در اردیبهشت ۱۳۰۲ چشم به جهان گشود و پس از پایان دوران تحصیل در دبیرستان فیروزبهرام، مدرک لیسانس حقوق و علوم سیاسی را از دانشگاه تهران دریافت کرد.
حسنعلی درست همسنوسال و همکلاسی زندهیاد فرهنگ مهر بود. فرهنگ مهر در کتاب خاطراتش مینویسد که حسنعلی منصور ـ نخستوزیر کشتهشده در روزگار محمدرضاشاه ـ از کلاس اول دبستان جمشیدجم تا پایان دوره آموزشی در فیروزبهرام همکلاسیاش بوده است. در کتاب «همزبانان من، کارنامک فرهنگ مهر» آمده: «آموزش دبستانی من در دبستان جمشیدجم که متعلق به زرتشتیان و زیر نظر انجمن زرتشتیان اداره میشد، انجام گرفت. این دبستان جزو دبستانهای برجسته بود و فرزندان بسیاری از رجال وقت ایران به آن جا میآمدند. یادم میآید که در کلاسهای دبستانی پسرهای سه وزیر، یک معاون وزیر، روسای شهرداری و شهربانی و فرزندان ملکالشعرا بهار و دهخدا و خواهرزاده صادق هدایت و پسر یک سرلشگر با من همکلاس بودند و بعدها بسیاری از وزرا، یک نخستوزیر، دهها امیر ارتش از فارغالتحصیلان دبیرستان فیروزبهرام بودند.» فرهنگ مهر، فرزند دوم پریدخت و مهربان، در 20 آذرماه 1302 خورشیدی در تهران زاده شد. آموزشهای ابتدایی و متوسطه را در دبستان جمشیدجم و دبیرستان فیروزبهرام پشت سر گذاشت. کلاس دهم متوسطه را در کالج آمریکاییها (دبیرستان البرز) گذراند. در فراگرفتن درسها بسیار جدی و بیشتر شاگرد نخست بود. در امتحان نهایی ششم ابتدایی در سال 1313 خورشیدی شاگرد نخست همه مدرسههای کشور شد. در جشن فارغالتحصیلی از دست رضاشاه کتاب شاهنامه فردوسی جایزه گرفت. دوره دبیرستان را در سال 1320 خورشیدی به پایان برد.
واپسین جایگاه دکتر فرهنگ مهر در ایران ـ پیش از انقلاب ـ ریاست دانشگاه پهلوی شیراز بود. پیش از دکتر فرهنگ مهر، هوشنگ نهاوندی ـ از فارغالتحصیلان فیروزبهرام ـ رییس دانشگاه شیراز بود.
یکی از کارهای برجسته دکتر مهر در جایگاه ریاست دانشگاه پهلوی؛ تاسیس «موسسه آسیایی» بود. در آن زمان پروفسور پوپ و پروفسور ریچارد فرای در شیراز بودند و هر دو پیرامون ایران باستان پژوهش میکردند. در این مرکز رشته فوقلیسانس برپا شذ. مووسسه آسیایی با کمک و دستور جاماسب آسا و دکتر ماهیار نوابی و دکتر طاووسی توانست ۲۲ جلد از کتابهای خطی پهلوی ایران باستان را از هندوستان به ایران آورده و این آثار را که نزدیک به ۵۰۰ سال دیرینگی داشتند، دوباره چاپ و زنده کند. از دیگر کارهای بیمانند و ماندگار این مووسسه تهیه نقشههای کاملی از حرم امام رضا(ع)، شاهچراغ(ع)، و حرم معصومه(س) قم بود که از دید معماری جایگاه ویژهای داشتند و هر سه مجموعه نفیس در ایتالیا به چاپ رسید.
دکتر فرهنگ مهر هفت سال ریاست این دانشگاه را بر دوش داشت. برای این زمان کار در دانشگاه پهلوی، نشان درجه یک همایونی با حمایل (که ویژه وزیران بود) دریافت کرد. این از اینرو ویژگی جالبی داشت که او زرتشتی بود و نمیتوانست به وزارت برسد. افزون بر این نشانهای دیگری نیز چون درجه دو تاج و برخی نشانهای علمی دریافت داشت. همچنین از دانشگاه پنسیلوانیا دکترای افتخاری حقوق دریافت داشت.
دکتر فرهنگ مهر افزون بر جایگاهی که در مدیریت و دانش داشت در میان زرتشتیان نیز از پایگاه اجتماعی بالایی برخوردار بود. او سالها رییس انجمن زرتشتیان تهران بود.
***
عزتالله مینباشیان (بعدا؛ مهرداد پهلبد) از دوستان و نزدیکان شاپور ریپورتر بود. شاپور با برخی از این دوستان دوره دبیرستان، از جمله با مهرداد پهلبد و برادران منصور، رابطه نزدیک داشت. در همین رابطه عکسی وجود دارد که مهرداد پهلبد را در کنار شاپور ریپورتر و در جمعی از همشاگردیهای دبیرستان فیروزبهرام نشان میدهد. شاپور ریپورتر تا سال 1937/ 1316 در ایران حضور داشت و در خرداد 1316 تحصیلات خود را در دبیرستان فیروزبهرام به پایان برد. در این عکس که از جشن فارغالتحصیلی دبیرستان فیروزبهرام در دست است شاپور در کنار برادرش ایدلجی ریپورتر و سایر همشاگردیهای خود دیده میشود.
مهرداد پهلبد (عزتالله مینباشیان)، زاده 1296 خورشیدی، پسرخاله محمدرضا پهلوی و همسر شمس پهلوی، شاهدخت خاموش و بیسروصدای پهلوی بود. در سال ۱۳۳۰ به معاونت وزارت فرهنگ و ریاست اداره کل هنرهای زیبا رسید. در سال ۱۳۴۳ در کابینه حسنعلی منصور مقام وزارت فرهنگ و هنر را به عهده گرفت و تا سال ۱۳۵۷ مسی در این سمت بود.
***
زندگینامه بزرگان، نامداران و فارغالتحصیلان فیروزبهرام سر دراز دارد. چنانکه اگر بخواهم برای هرکدام چند سطر هم بنویسم خود کتاب بزرگی خواهد شد. یادش گرامی زندهیاد صادق سمیعی صاحب انتشارات کتابسرا به دنبال این کار بود که شوربختانه سال پیش درگذشت.
سرگذشت سرهنگ خلبان علی نخجوان فرزند سرلشكر احمد نخجوان نخستين خلبان ايرانی را که میخواندم یاد زندهیاد کاپیتان کیقباد اردشیری چم افتادم. سرهنگ نخجوان سال 1300 خورشیدی در تهران زاده شد. دوره ابتدايی و دبيرستان را در دبستان جمشیدجم و دبيرستان فيروزبهرام گذراند و از دوره دوم متوسطه به دبيرستان نظام رفت. در سال 1325 در ارتش با درجه ستوانيكمی به سمت خلبانی هواپيما برگزیده شد.
یادش به خیر کیقباد اردشیری چم. سال 50 یا 51 بود. اولین بار ـ در حیاط پشتی فیروزبهرام ـ پسرعمویم بهروز پرخیده او را به من معرفی کرد و گفت که داییاش است. اولین خندههایش هنوز یادم هست. به او «کِخی» میگفتیم. یک کلاس پایینتر از ما و همکلاس برادرم بزرگمهر پرخیده و پسرعمویم شهروز پرخیده بود. کیقباد اردشیری چم زاده دوم خورداد ۱۳۳۴ بود؛ درست 5 روز کوچکتر از من. پس از فیروزبهرام به آمریکا رفت و مدرک خلبانیاش را از آنجا دریافت کرد. به ایران بازگشت و در نیروی هوایی ارتش خلبان شد، پس از بازنشستگی نیز در خطوط هوایی کیش ایر به خدمت پرداخت.
او در 6 خرداد 1398 درگذشت و جان بر سر پیمان خویش در دفاع از این آبوخاک گذاشت. امیر نصیرزاده، فرمانده نیروی هوایی ارتش هنگام ملاقات با خانواده او، از همسر این پیشکسوت نیروی هوایی به دلیل سالها تحمل مشکلات و سختیهای بیمارداری و پرستاری از همسر خود قدردانی کرد. او ضمن برشمردن خدمات ارزشمند خلبان اردشیری چم، ازجمله حضور در عملیات کمان ۹۹، تربیت خلبانان جوان و شرکت در پروازهای تست هواپیماهای تعمیر شده (FCF)، گفت: این عزیز دِین خود را به بهترین شکل ممکن به میهن عزیزمان ادا کرده است.
گفتنی است خلبان کیقباد اردشیری چم از خلبانان زرتشتی نیروی هوایی ارتش بود و در دفاع از ایران سالها با نیروهای عراقی جنگید. پسر او کامران اردشیری چم هم دانشآموخته فیروزبهرام است.
از جنگ عراق بر علیه ایران و دفاع جانانه که سخن به میان میآید نمیتوان از جانباختگان این جنگ 8 ساله یاد نکرد. در کتاب «سرو ایستاده» سرگذشت همه آنها را نوشتم. بسیاری از این عزیزان دانشآموخته فیروزبهرام بودند. هر روز صبح که دفترم را باز میکنم و با عکس و کارنامههای جانباختگان کامران گنجی، داریوش شهزادی، بهروز باستانی، کیخسرو کیخسروی روبرو میشوم، به خود میگویم اگر اینها نبودند معلوم نبود سرنوشت ما چه بود و این مدرسه چه روزگاری داشت.
نوشتن سرگذشت دانشآموختگان فیروزبهرام به درازا خواهد کشید و در این مختصر نمیگنجد. باید برایش کتابی نوشت. در اینجا فهرستوار برخی را نام میبرم. با این توضیح که جایگاه بقیه فیروزبهرامیها ـ که نام نبردم ـ هم هرکدام در جای خود ارزشمند و گرامی است و البته سالها طول میکشد تا به نوشته درآید.
این فهرستیست ـ هرچند ناقص ـ از دانشآموختگان، دبیران، مربیان و مدیران فیروزبهرام (برگرفته از ویکیپدیا، مرتبشده بر مبنای الفبایی نام کوچک):
ابراهیم ویکتوری (پژوهشگر فضایی، نویسنده)
احمد شاملو (شاعر)
اسماعیل پوروالی (روزنامهنگار و سردبیر روزنامه روگار نو)
انوشیروان هدایت (از شاگردان یحیا عدل و پایهگذار بخش جراحی بیمارستان شریعتی)
ایرج افشار (ریاست کتابخانه ملی ایران و مرکز اسناد دانشگاه تهران)
بابک افشار (موسیقیدان و آهنگساز)
بوذرجمهر مهر (پزشک، استاد دانشگاه و نماینده مجلس)
بیژن جلالی (شاعر)
پرویز ثابتی (مدیرکل اداره سوم ساواک)
پرویز شهریاری ( استاد ریاضی، ریاضیدان و از چهرههای ماندگار)
پرویز صانع (ریاست دانشکده حقوق دانشگاه ملی ایران)
پرویز مینا (از مدیران رده بالای شرکت نفت)
تورج نگهبان (شاعر، ترانهسرا و نویسنده)
جواد منصور (از مدیران ارشد دوره پهلوی)
حسنعلی منصور (نخستوزیر دوران پهلوی)
حسین فکری (سر مربی سابق تیم فوتبال ایران)
حمید عنایت (پژوهشگر حوزه علوم سیاسی)
حمیدرضا پهلوی (آخرین فرزند رضا شاه پهلوی)
رستم شهزادی (سخنران، نویسنده و مؤبد موبدان زرتشتی)
داوود هرمیداس باوند (دیپلمات، استاد حقوق بینالملل و روابط بینالملل)
سبکتکین سالور (نویسنده و فیلمنامهنویس)
سروش حبیبی (مترجم)
سیدحسین نصر (فیلسوف و ریاست دانشگاه آریامهر)
سیروس ذکا (مترجم و روزنامهنگار)
شاپور ریپورتر (رییس شبکه سازمان اطلاعاتی بریتانیا در ایران)
شمسالدین مفیدی (وزیر سابق علوم و آموزش عالی)
عزتالله فولادوند (مترجم نامی آثار فلسفی)
عباس اکرامی (روزنامهنگار، مربی فوتبال و بنیانگذار باشگاه شاهین تهران)
عبدالرضا انصاری (وزیر کشور دوران پهلوی)
عزّتالله نگهبان (پدر باستانشناسی ایران)
علی جوان (نفر دوازدهم در لیست ۱۰۰ نابغه برتر زنده جهان، مخترع لیزر گازی)
علی نخجوان (اولین فرمانده پدافند هوایی ایران)
غلامحسین صالحیار (روزنامهنگار)
علاءالدین پازارگادی (نویسنده و مترجم)
فرهنگ مهر (ریاست سابق دانشگاه پهلوی شیراز)
فریدون رهنما (سینماگر)
فریدون مجلسی (دیپلمات سابق وزارت امورخارجه، نویسنده و مترجم)
کمالالدین جناب (از مدیران دبیرستان و پیشگام فیزیک هستهای ایران)
لوریس چکناوریان (آهنگ ساز و رهبر ارکستر)
لوون هفتوان (بازیگر و کارگردان ایرانی مسیحی)
محمد نوری (خواننده)
محمد سریر (موسیقیدان و رییس خانه موسیقی ایران)
محمدعلی حکیمالهی فریدنی (ادیب، شاعر و از دانشمندان و از فرهنگیان مشهور)
مسعود برزین (روزنامهنگار و رییس سابق رادیو و تلویزیون ملی ایران)
منوچهر شاهقلی (وزیر سابق بهداری)
منوچهر جمالی (فیزیکدان، فیلسوف، شاعر، تاریخدان و پژوهشگر)
منوچهر انور (کارگردان، نویسنده، گوینده و مترجم)
منوچهر مرتضوی (رییس پیشین دانشگاه، ادیب و حافظشناس)
مهرداد بهار (فرزند ملکالشعرای بهار، نویسنده و پژوهشگر)
مهرداد پهلبد (نعمتالله مین باشیان، وزیر سابق فرهنگ و هنر ایران)
هاشم رضی (نویسنده، ایرانشناس)
هانیبال الخاص (آغازگر طراحی فیگوراتیو در نقاشی نوگرا)
هژبر یزدانی (سرمایهدار مشهور در دوران پهلوی)
هوشنگ صانعی (معاون سابق دانشکدهٔ هنرهای زیبا و معماری دانشگاه تهران)
هوشنگ کاووسی (کارگردان، نویسنده و منتقد سینما)
هوشنگ نهاوندی (وزیر علوم و ریاست دانشگاه تهران در دوران پهلوی)
یحیی ذکا (ایرانشناس و پژوهشگر تاریخ ایران)
دنباله دارد …
فرتورها از بوذرجمهر پرخیده است.
4090
4 پاسخ
«به فرخندگی 90 سالگی دبیرستان فیروزبهرام»
نام زنانه ی فَرخَندَه، حالا کمی دِگر تلفظ می شود. اصلِ آن فَرَ خَندَه است؛ که عبارت است از فَر + فتحه ی مضاف کهن ایرانی + خَندَه. فَرَخَندَه = خنده ی فر ایزدی = شادمانی فرِ ایزدی.1
1 – ایزد = یکتا، آنکه یگانگی به نامش زده شده. ای(تالشی) = یک.
«یادی از فیروزبهرام (5)»
«پی» و «سپی»(کوردی) و «ایسپی»(تالشی ماسالی) = سپید.
فیروز = پیروز = سپید روز = خوشبخت.
پس ک یَکِ yak، عدد یک(پهلوی) از کجا آمده؟
در بعضی واژه های تالشی و پهلوی یک حرف ک در آخر واژه می آید که در معنی واژه تأثیری ندارد؛ یعنی علامت تصغیر نیست. مثل ک در آیینَک(پهلوی) = آیینَه. مِردَک(تالشی) = مَرد. بابک(نامی مردانه و نام قهرمان ملی ایران) و …
سپاس از جناب حبیبی