لوگو امرداد
در امرداد 455 چاپ شده است:

ناگزیری سرنوشت

p04اورهان پاموک، رُمان‌نویس ترکیه‌ای، آوازه‌ای جهانی دارد. او در سال 2006 میلادی برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات شد. کم‌وبیش همه‌ی رُمان‌های او به فارسی برگردان شده است و در میان خوانندگان ایرانی دل‌بستگان بسیاری دارد. گواه این سخن کتاب‌های اوست که هر کدام به چندین چاپ رسیده است. پاموک به ایران نیز آمده و با خوانندگان فارسی‌زبان آثارش از نزدیک دیدار کرده است. او زاده‌ی استانبول، بخش آسیایی ترکیه، است. از این‌رو آثار داستانی‌اش از فرهنگ و نشانه‌های شرقی بسیار اثرپذیرفته است؛ به‌ویژه از نقش‌های مینیاتورِ کهن ایرانی که هزارتُویی از راز و رمز هستند. در این میان ساختار درونی رُمان «مُوقرمز» او به تمامی برگرفته از داستان «رستم‌وسهراب» شاهنامه است. این داستان و نیز نمایش‌نامه‌ی «اُدیپوس» سوفوکل، لایه‌ی درونی رُمان گیرای پاموک را شکل می‌دهند و سرانجام ِ قهرمان داستان را، همان‌گونه که در آن دو اثر می‌بینیم، به‌سوی سرنوشتی کور و دردناک می‌برند.
جم، قهرمان رُمان موقرمز، همان کسی است که گرفتار و پنجه‌درپنجه‌ی سرنوشتی ناگزیر است. او که با دیدن صحنه‌ای از نمایشنامه‌ای که در بخش پایانی آن رستم‌وسهراب به نبردی شوم دست می‌زنند، با این داستان آشنا شده است سال‌ها پس از آن در سفر به تهران تابلو نقاشی‌ای می‌بیند که در آن رستم، در حالی که پیکر خونین و زخم‌خورده‌ی پسرش را روی زانو گذاشته است، از شومی سرنوشتی اندوه‌بار، نالان و درمانده است. از آن پس جم درگیر این داستان و نیز مفهوم «پدر» می‌شود و ناخواسته گام در راهی می‌گذارد که در دنیای کهن گریبان رستم و اُدیپ را گرفت. او و دیگر چهره‌های داستان باور دارند که زندگیِ «جبری» ما انسان‌ها نزدیکی شگفت‌آوری با داستان‌ها و افسانه‌های کهن دارد، انگار «زندگی امروز ما تکرار افسانه‌ها و اسطوره‌های قدیمی است… و آنچه در اسطوره‌ها و افسانه‌های کهن آمده تقدیر نهایی ما و همه‌ی آدمیان را در هر دوره‌ای رقم می‌زند» (رویه‌های 273 و 288 رُمان موقرمز).

جم که بسیار زود پدرش او و مادرش را به حال خود رها کرده و «گم‌وگور» شده است، برای برآوردن نیازهای مالی‌اش ناگزیر به کار چاه‌کنی (مقنی‌گری) می‌شود و به روستایی دور می‌رود. در آن‌جا گروه‌ دوره‌گردی را می‌بیند که نمایشنامه‌ای را بر روی صحنه می‌برند.

آنچه در بالا آمده است بخشی از نوشتاری‌ست با عنوان «ناگزیری سرنوشت» به قلم شهداد حیدری که در تازه‌ترین شماره امرداد چاپ شده است.

متن کامل این نوشتار را در رویه‌ی چهارم (شاهنامه) شماره 455 هفته‌نامه‌‌ی امرداد بخوانید.

«امرداد» شماره‌ی  455 از ‌‌دوشنبه، نهم خوردادماه، 1401 خورشیدی، در روزنامه‌فروشی‌ها و نمایندگی‌های امرداد در دسترس خوانندگان قرار گرفت.

خوانندگان می‌توانند برای دسترسی به هفته‌نامه‌ی امرداد افزون‌بر نمایندگی‌ها و روزنامه‌فروشی‌ها از راه‌های زیر نیز بهره ببرند.

فروش اینترنتی هفته‌نامه‌ی امرداد شماره‌ی 455

اشتراک ایمیلی هفته‌نامه امرداد

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

یک پاسخ

  1. رستم = روستَن = گروستن* = اوروستن = پیلتن = بزرگتن. پیل(تالشی) = بزرگ. پیلَ رود(تالشی) = بزرگ رود(رودخانه ای در استان اردبیل) پیلَ روار یا ربار(به سکون ر اول) = بزرگ رود(شاخه ی اصلی رود ماسال) پیلَتر = بزرگ یک جمعی یا بزرگ خانه.
    سوال: آیا رستم = روستم غلط است؟ نوعی از تلفظ تن است که آنگونه جا افتاده. از این دست در زبان های ایرانی و غیر ایرانی به چشم می خورَد که گاهی شکلِ دیگری از یک واژه است و درست است. مثل هور و خور؛ مثل هونی، خونی، کانی و خانی که همه ی اَشکال درست است. خونی = چشمه ی پر آب، مثل گاوخونی. مثل لارَ هونی و گرمَ خونی( در تالش ایران) و گاه غلط تلفظ کردن از سوی کسی ست که جا افتاده. و این خود بحثی بلند است، بمانَد.
    * گروس(کردی، آلمانی) = بزرگ. تالش ها این واژه را اوروس تلفظ می کنند.

    و اما در باب اورهان پاموک – چند سال پیش ترجمه ی کمتر از یک صفحه از یک رومان او را به زبان فارسی خواندم و فورن به خود گفتم: «ذاتن نویسنده است» نظر من این است که نویسندگی نیز امری ذاتی است مثل شعر – شعر کلاسیک ایرانی منظور نظر است. به همین خاطر یک سعدی داریم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1403-02-03