وخشور بزرگ ایران زمین از ما میخواهد که با چشمانی روشن به جهان بنگریم این فرموده کلامی است بس ژرف. ژرفای این گفته زمانی بر ما روشن میگردد که محک تجربه را در زندگی به کار بسته باشیم و به یاد بیاوریم که در طول زندگانی، چشمان ما همواره از پشت شیشههای نه چندان شفاف جهان را نگریستهاند .
شیشههایی که در برابر دیدگان ما قرار دارند از جنس توهمات هستند. این فیلترها بهسختی از برابر حواس ما کنار میروند چرا که توسط زنجیر تعصب ذهن ما را در بند کردهاند. اگر معدود بزرگمردان و خردمندزنانی را نمیشناختم که در طول تاریخ این پردهها را دریده و نور معرفت را بر جهان تاباندهاند با صلابت میگفتم که زدودن این توهمات کاری دشوار نیست بلکه امری ناممکن است. این افراد آموزگارانی بودهاند که نهتنها پردههای توهم را از پیش چشمان خود کنار زدهاند بلکه به بشریت یاری رساندهاند تا همه بتوانند جهان را روشنتر بنگرند. این توهمات در تمام عرصههای شناختی انسانها وجود داشته و هنوز هم وجود دارد به همین دلیل است که همواره در تاریخ شاهد درخشندگی افرادی هستیم که بخشی از این پردهها را دریده و جهان را روشنی میدهند. همهی ما تجربهای مشترک از چگونگی زدوده شدن این توهمات از برابر دیدگان خود داریم تجربهای از مقاومت بیاندازه سخت که ذهن ما در برابر پذیرش واقعیت از خود بروز داده مقاومتی که با کمک آموزگاران نیک به سختی شکسته شده، گاه شکستهشدن این مقاومت سالها زمان برده است. اگر با کمک آموزگاران غلبه بر این توهمات تا این اندازه دشوار بوده کسانی که برای نخستین بار این راه را پیمودهاند تا چه اندازه دشواریها را متحمل گردیدهاند. هر زمان که به بزرگی این مقاومت خودم در برابر زدودن توهمات میاندیشم به روان پاک کسانی که بدون کمک هیچ آموزگاری برای نخستین بار و به تنهایی این عینکها را از برابر چشم خود برداشتهاند درود میفرستم و از عظمت کار ایشان در شگفت میگردم. بزرگمردان و بزرگزنانی که با یاری گرفتن از وهومن قادر شدند مقاومتهای ذهن خود را درهم شکسته و در صحنهی اندیشه آفرینشی را رقم بزنند و چیزی را خلق کنند که تا پیش از آن وجود نداشته است. آنها انسانهایی خداگونه بودند. هرچند که آفرینش در جهان مادی مختص ذات خداوندی است، اما به واقع که آنها در جهان مینوی (اندیشه) دست به آفرینش زده اند.
هر کس که این تجربه مشترک (مقاومت ذهن در برابر زدودن باورهای غلط) را دارد، حتما حسی مشترک را نیز پس از آن تجربه کرده، حس مطبوع و شگرف آگاهی.
از آنجا که هر کدام از ما تجربهی کاملا شخصی در زدودهشدن بخشی از توهمات در ذهن خود داریم، میخواهم در اینجا به یک تجربهی مشترک بشری اشاره کنم تا مثالی واضح از قدرت این توهمات و همچنین دستاورد شکسته شدن آنها را داشته باشیم.
هزاران سال بشر در این توهم به سر میبرد که اجسام سنگین سریعتر از اجسام سبک سقوط میکنند، توهمی که هیچ پایهی علمی نداشت اما از چنان قدرتی برخوردار بود که مشاهدات را به سوی خود هدایت میکرد و همه به چشم خود میدیدند یک سنگ سریعتر از یک ورق کاغذ بر زمین سقوط میکند و از این بابت هر ادعای دیگری دیوانگی محسوب میشد. هیچ کس حاضر نبود بپذیرد که ممکن است جسمی سبکتر، سریعتر از جسمی سنگینتر سقوط کند. نمیدانم آیا کسی حاضر شده بود یک سکه طلای ارزشمند خود را (که وزن چندانی نداشت) همزمان با جامهای که بر تن داشت (نه چندان گرانقیمت اما گران وزن تر) از بلندی رها کند تا تناقض این توهم را به چشم ببیند، که سکه زودتر از جامه به زمین میرسد، یا هرگز چنین کسی پیدا نشده بود.
بههر روی اگر هم چنین آزمونی رخ داده باشد، قدرت این توهم آنچنان زیاد بوده که توجیهات فراوانی برای این پدیده بکار میبستند تا خدای نکرده هیچ شک و گمانی در این امر به ظاهر بدیهی که سنگینی اجسام عامل سرعت سقوط آنان است رخ ننماید.
جهان در انتظار ابرمردی چون گالیله بود، مردی که بتواند جسارت این تردید را به خود راه دهد. تا پس از آن بزرگمردی چون نیوتن به یکباره پردهدری کند و اصول ریاضی فلسفه طبیعی را به جهانیان پیشکش نماید و نگرشی تازه از پدیدهی سقوط اجسام و گرانش ارایه کند. امروز هر کس که اندکی از دانش بهره دارد میداند که آنچه باعث تفاوت سرعت سقوط اجسام در سیاره زمین است مقاومت هوا است و اگر در مکانی بدون هوا یک پر مرغ و یک چکش را رها کنیم هر دو همزمان به زمین خواهند رسید.
گالیله با سلاح شک و گمان به جان توهمات خود افتاد و آتش این تردید جهان پس از او را روشن ساخت، هرچند بهای این تردید را با سختیهایی که بر او تحمیل شد پرداخت اما سرانجام به جایگاه امردادی رسید و جاودانه شد. امروز در سرزمینی دور از زادگاه او من با زبانی بیگانه با زبان او بر روانش درود میفرستم و خود را مدیون آن بزرگمرد می دانم.
آنچه که باعث شده تا این نوشته را بنگارم هشدار این واقعیت به همگان است که هنوز هم بشریت غرق در توهمات خود است، تاریخ نشان داده که این توهمات لایههای پرشماری دارند که یکبهیک باید زدوده شوند تا نور دانایی هر چه بیشتر بر بشریت بتابد. همهی ما وظیفه داریم که به هر چیز به ظاهر بدیهی شک کنیم هرچند که مشاهدات ما همه مبنی بر تایید آن موضوع باشند. مراقبت کنیم از اینکه مبادا توهماتمان، مشاهدات ما را هدایت میکنند.
ما وظیفه داریم با چشمان روشن به جهان بنگریم.
یک پاسخ
بسیار عالی
همت والای بزرگمنشانی همچون مهندس بابک شهریاری مایه مباهات و افتخار همه ماست
همت بلندش هم به قلم است و هم به قدم و هم درم
پاینده باشی