در فرهنگ زرتشتی، گیاه، چهارمین آفریدهی اهورامزدا در جهان گیتی است. ستوده بودن این پدیدهی اهوراآفریده در فرهنگ زرتشتی تا بدانجا است که در کتاب پهلوی «بندهش»، گیاه در سیمای نیای انسان، جلوهگر میشود و «مشی» و «مشیانه» (:نخستین زن و مرد) را رسته از شاخههای گیاهی ریواسگونه میشمارد. در این بخش از سلسله نوشتار«پیشینهی برخی رستنیهای زیستبوم ایران»، پیرامون «انار» سخن خواهیم گفت؛ گیاهی که خاستگاه آن سرزمین فرهنگ و تمدن زرتشتی است.
کشتن و مردن که برنقش تن است چون انار و سیب را بشکستن است (مولوی)
«انار» با نام علمی«Punica granatum» از تیرهی موردیها، میوهای درختی است که بلندی درخت آن تا 6متر میرسد. برگهای این درخت براق، کشیده و باریک بوده و گلهای آن بهرنگ سرخ، بیبو و دارای 4تا8 کاسبرگ چرمی است. میوهی انار بسیار دلپذیر و آبدار با مزههای گس، ترش و شیرین است. سیمای میوهی انار گرد با دانههایی درخشان و آبدار است که اغلب قرمز و گاهی سفید، و یا به رنگهایی میان آندو است. پوست میوهی انار در زمان رسیدن بهرنگ قرمز درمیآید. ریشههای درخت «انار» در خاک، بسیار فرو میروند و با گسترش عمودی به یکونیم متر و با گسترش افقی تا سهمتر گسترش مییابند.
خاستگاه «انار» در جهان را باید در گسترهای خاوری(:شرقی) نجد ایران، جستجو کرد. بر پایهی برخی یافتههای تاریخی، انار برای ایرانیانباستان در 4هزارسال پیش از میلاد كاربری خوراكی و آیینی، پزشكی و حتا رنگرزی داشته است و دستکم از 2500سال پیش از میلاد، این گیاه را کشت میکردهاند. نام میوهی «انار» در بنیاد واژهای ایرانی است. این واژه در تفسیر زند اوستا و نسکهای پهلوی بهگونهی «anar» آمده و به همین گونه هم به زبان فارسی راه یافته است. چنانکه در متن «زند»(:تفسیر پهلوی) بند35 از فرگرد هفتم «وندیداد»، از «انار» یاد میشود. در فصل 27 کتاب پهلوی «بندهش»، از 30گونه میوهی خوراکی نام برده میشود و «انار» یکی از این 30میوه است. در بند123 از فصل دوم کتاب پهلوی «شایستناشایست» نیز از میوهی «انار» یاد شده است. اما این تنها فارسیزبانان نیستند که از این واژهی پهلوی بهره میگیرند، این واژه در زبانهای اردو، پنجابی، هندی و کشمیری نیز بههمینگونه بهكار برده میشود.
ایرانیان، انار را گنجینهی از نیرو و وسیلهی زیبایی میشناختند. «انار» از دیرباز میوهی غم و شادی ایرانیان بوده است؛ این میوه همواره در آیینهای دینی چون گهنبارها، جشنهای ماهانه، آیینهای درگذشتگان و آیین گواهگیری ایرانیان باشنده بوده است. چنانكه برای نمونه در روزگاران گذشته، هنگام بردن پیكر درگذشتگان به دادگاه(:دخمه) در پی نساسالاران انار بر زمین میكوبیدند. از شاخههای خشک درخت انار هم در برپایی جشنهایی چون «سده» بهره گرفته میشده و میشود.
شگفت نیست دلم چون انار اگر بکفید که قطره قطرهی خونش بهارغوان ماند (سعدی)
«انار» در سدهها و هزارههای گذشته از ایران به هند، و از آنجا به آفریقایشمالی و چین و سپس به اروپا و آمریکا رفت. چنین میگویند که در باغهای معلق بابل، درختهای انار ایرانی كاشته بودند. بابلیها بر این گمان بودند که خوردن دانههای انار ایرانی، پیش از پیکار، شکستناپذیری را به آنها ارمغان میدارد. مصریهای باستان نیز با انار ایران آشنایی داشتند و بذر این میوه نیز به سرزمین فراعنه راه یافته بود. انار در نزد مصریها نیز چون ایران، کاربردی آیینی به خود گرفت و مصریها مردگان خویش را با انار بهخاك میسپردند. چینیها نیز با دستیاری هندیها با انار ایرانی آشنا شدند و بذر آن را به سرزمین خاقانها بردند. انار در نزد مردم چین نیز جایگاهی آیینی یافت، چنانکه از انار در آیین عروسی سود میجستند و هستههای انار را شکر میزدند و برای خوشبختی عروس و داماد میخوردند.
پس از شامگاه ساسانیان و با دستیاری تازیان، انار به اروپا رسید. نخست در اسپانیا كاشته شد. در این سرزمین نیز انار جایگاهی آیینی یافت و نماد پاكدامنی و باروری در ازدواج شد. انار در سدهی 13میلادی به انگلستان رسید؛ انگلیسیها این میوه را «Pomegranate» بهمعنی سیب با هستههای بسیار نامیدند. بعدها اسپانیاییها این میوهی پرارزش را به قارهی آمریکا بردند و در بخشهایی از سرزمینهای تازه یافتهشان، همچون مكزیك و فلوریدا کاشتند. كاشت آن كمكم در دیگر كشورها گسترش یافت. اما هنوز هم سرزمینهای زیر کشت این گیاه اندك بوده و دربردارندهی بخشهایی از آسیا همچون ایران و افغانستان، بخشی از شمال آفریقا و بخشهایی از اسپانیا میشود. باید گواهی داد که هنوز هم بهترین انار جهان در جاهایی از ایران همچون ساوه، کاشان، میبد یزد، بجستان و عبدلآباد(:مهولات) بهدست میآید. در کنار این انار مرغوب پرورشیافته در باغهای ایران، هنوزهم گونهی وحشی و خودروی آن را به میزان بسیار در گسترهی جنگلهای شمال ایران و بخشهایی از زاگرسی میتوان دید.
عقل عاجز شود از خوشهی زرین عنب فهم حیران شود از حقهی یاقوت انار (سعدی)
گسترهی رویش انار در نجد ایران، در نوشتههای «بیهقی»(385-470) نیز دیده میشود. چنانکه «بیهقی» در تاریخ خویش از انار «بلخ» یاد میکند: «و ما به بلخ بودیم، بهچند دفعت مجمزان رسیدند از قصدار سه، چهار و پنج و نامههای یوسف آوردند و ترنج و انار و نیشکر نیکو و بندگیها نموده و احوال مکران قصدار شرح کرده.»
ایرانیان از روزگاران کهن به ویژگیهای ارزشمند انار پیبرده بودند و انار، دارویی بود كه از آن در پزشکی بهره میگرفتند. یک میوهی انار بهتنهایی ۴۰درصد نیاز روزانه به ویتامین سی(c) را برآورده میکند. انار دارای آهن و ویتامین برای خونسازی است. این میوه اگر شیرین باشد برای سینه و ریه بسیار سودمند است. انار نیرو دهندهی قلب، شادیآور، نابود كنندهی چربی، رفعكنندهی سم بیشتر عفونتهای داخلی و از میان برندهی حرارت است. خوردن انار بههمراه گوشتهای فیبری درون آن(:پردههای سفید)، نرمکنندهی مزاج بوده و شكم را دبّاغی میكند. دانش نوین پزشکی بهترین زمان برای خوردن انار را بامداد، پیش از ناشتا میداند.
زآنکه در خوان چنین میوه ضرورت باشد مثل شفتالو و تالانه و انگور و انار (بسحاق)
ریشه دواندن انار در فرهنگ ایرانیانباستان را حتا در نگارههای «پارسه»(:تختجمشید) نیز میتوان دید. در دست هریک از سربازان جاویدان، نیزهای دیده میشود که بخش پاینی آن به یک بخش گرد و انار مانند پایان مییابد. از همین روست که یونانیان این نیزهها را «سیببر» مینامیدند. گارد جاویدان از 10هزار جنگآور ورزیده تشکیل شده بود که خود به10گروه هزارنفری بخش میشدند. انار فلزی زیر نیزهی فرمانده هر گروه که (هزارپت) نامیده میشد، زرین و انار دیگران سیمین بود. پروفسور «هاید ماریکخ» این نیزههای سربازان جاویدان را الهامی از شکل انار آویخته از شاخه میداند.