در دو سه سده پیش بخشهای گستردهای از شمیران تهران پوشیده از درخت و باغ بود. از محلههای ولنجک گرفته تا الهیه و تجریش و محمودیه، همگی سرسبز و سرشار از سایهسار درختان بودند. اکنون از آن پهنههای گسترده، کموبیش تنها زمین کوچکی به نام «باغ فردوس» بهجا مانده است.
باغ فردوس تهران کنونی را با موزهی سینمای آن به یاد میآوریم. این موزه در دههی هشتاد خورشیدی در سازهی زیبای باغ بنیانگذاری شد. باغ فردوس بخشی از محلهی شمیران است و با میدان تجریش فاصلهی چندانی ندارد. گسترهی کنونی باغ فردوس در گذشتهها از یکسو به پُل تجریش میرسید و از سوی دیگر به رودخانهای که در خاور آن بود. پهنه (:مساحت) کنونی باغ فردوس 20 هزار متر مربع است. این باغ، یادگاری از گذشتههای سرسبز شهر تهران است و از دید هنری نیز سازهی آن نشانهای از مهرازی (:معماری) زیبای قاجاری که آمیختهای بود از هنر ایرانی و اروپایی.
محمدشاه، سومین شاه قاجاری، در واپسین سال زندگیاش قصری در محلهی کنونی محمودیه ساخت. در آن روزگار محمودیه از هستهی اصلی پایتخت -تهران- بسیار دور بود و رفتن به آنجا سفری برونشهری دانسته میشد. این کارِ شاه قاجار دیگر شاهزادگان را به فکر انداخت که در پیرامون کاخ محمودیه سازههایی بنا کنند. یکی از آن شاهزادگان حسینعلی معیرالممالک نام داشت. او خزانهدار دربار بود. معیرالممالک همان کسی است که دستور ساخت باغ فردوس را داد و بنای آن را به خواست او پی افکندند. اما با مرگ او، پسرش دوستمحمدخان، چندان توجهی به باغ فردوس نداشت. از همینرو، باغ رو به خرابی و ویرانی گذاشت و سازهی آن نادیده گرفته شد. با گذشت چندین و چند سال سرانجام پس از دستبهدست شدنهای بسیار، مالکیت باغ به محمدولیخان سپهسالار تنکابنی، از فرماندهان نظامی قاجار و از مالکان بزرگ، رسید. او به وضع رو به خرابی باغ و سازهی آن رسیدگی کرد و سردری زیبا برای آن ساخت. اما ناگزیر شد به سبب بدهیها، باغ را بفروشد. در زمان رضاشاه باغ به دولت واگذار شد و در سالهای دیگر مرکزی فرهنگی و هنری از آن ساختند. سرانجام، در سال 1381 خورشیدی موزهی سینما را در باغ راهاندازی کردند.
باغ فردوس با دو ردیف چنارهای بلندش رو به سازهی زیبا و دو پلکان در دو سوی آن، کشیده میشود. حوض درازی که از آغاز باغ تا به سازه در میان ردیف چنارها دیده میشود، ساختار باغی ایرانی را به آن بخشیده و فضایی دلانگیز پدید آورده است. چون در بخش جنوبی باغ سراشیبیای دیده میشود، آنجا را با سنگچینها به شکل پلکانی درآوردهاند. آبیاری باغ به کمک کاریزی (:قناتی) به نام فردوس انجام میشود، از اینرو این باغ نیز به نام باغ فردوس آوازه پیدا کرده است.
سازهی باغ دو اشکوبهای (:طبقه) است و یک نیماشکوب. مهرازی آن قاجاری و کار استادان مهراز اصفهانی و یزدی است. در ساخت سازه از مرمر یزدی بهره برده شد است و دیوارها را با کاغذهایی طلایرنگ پوشاندهاند. افسوس که در زمان دوستمحمدخان، بسیاری از مرمرهای بهکار رفته در سازه را کندند و به تهران بردند تا در ساخت مدرسهی نظام از آنها استفاده کنند.
جهانگردان اروپایی که در آن سالها از تهران دیدن کردهاند در سفرنامههای خود از زیبایی باغ فردوس یاد کردهاند، اما این را هم نوشتهاند که باغ رو به خرابی میرود و اگر به آن رسیدگی نشود، اثری از آن بهجا نخواهد ماند. یکی از آن جهانگردان، مادام دیولافوا، باستانشناس فرانسوی، بود. او در سفرنامهاش دربارهی باغ فردوس مینویسد: «سازهی این باغ بر اثر بیتوجهی در آستانهی ویرانی است و تا چند سال دیگر بامها خراب و کاخ به تلی از خاک تبدیل خواهد شد». خوشبختانه چنین نشد و سپهسالار تنکابنی، همانگونه که اشاره کردیم، باغ فردوس و ساختمان آن را از نابودی نجات داد.
به هر روی، آنچه دربارهی باغ فردوس شمیران باز باید از آن یاد کرد، نمای بیرونی آن است که در اوج زیبایی است و اکنون نیز جایی برای گریز از هیاهو و رفتوآمد بیگسست خودروهای خیابان است. بهویژه استخر و فوارههای باغ فضایی بهراستی دلخواه پدید آورده است.
*یارینامه: تارنماهای: ویکیپدیا؛ کجارو؛ مجلهی علیبابا.