به یاری اهورامزدا؛ خلاصه زندگی شادروان سیروس دانشمند: سیروس اردشیر دانشمند در تیرماه 1334 در علیآباد یزد با خواهر دوقلوی خود (که در طفولیت به علت بیماری فوت میکند) به دنیا آمد. وقتی 12 سال داشت پدرش در سن 67 سالگی درگذشت و مادرش (شادروان مروارید دانشمند) را نیز در 20 سالگی از دست داد. در 25 سالگی با همسرش مهناز بهرامشهری ازدواج نمود که حاصل آن سه فرزند است. سیروس دارای دو برادر به نامهای شادروان خدارحم (خدایار) و الهیار و دو خواهر به نامهای شادروان شیرین و شادروان بهیدخت است.
سیروس در 30 امرداد 1401 به سرای نور شتافت. روحش شاد و یادش گرامی
پرده اول
با توجه به شرایطی که سیروس در نوجوانی و جوانی تجربه کرده بود در زندگی بسیار وابسته به توصیه دوستان و آشنایان بود. اتفاقا چون عموم اطرافیان وی انسانهای نجیب و زحمتکشی بودند نصایح مفیدی به وی ارایه می دادند. اولین درسی که از زندگی سیروس برایم متصور هست این بود که هر چقدر هم اطرافیان آدمهای موفقی باشند قرار نیست الزاما راهی را در پیش روی شما قرار نهند که به مسیر موفقیت بپیوندد. هر شخص مسوولیت تصمیمات زندگی خود را دارد و نمیتواند عواقب تصمیمش را متوجه توصیه دیگران کند و افراد موفق بایستی با پرسیدن نظرات افراد با دیدگاههای مختلف و تحلیل آنها بهترین تصمیمگیری را انجام دهند (یادآوری هات 30بند 2 گاتها).
پرده دوم
سیروس پس از خرید مغازه لوازم برقی از شوهر خواهر خود ( شادروان شهریار پورجوانمردی) تا انتهای دوران کاری خود بر روی مغازه کار میکرد. بارزترین ویژگی که در بین مشتریان و همسایهها مطرح میشود این بود که برای دریافت طلبش زیاد سختگیری نمیکرد و چندین مرتبه به من نیز یادآوری کرده بود که اگر پول داشت میآمد حساب و یا قرضش را میداد و حتما ندارد که مراجعه نمیکند. برایم سئوال است که آیا بیت معروف” تو نیکی می کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز” همیشه درست کار میکند؟
از طرفی دیگر افراد زیادی را میشناسیم از افراد دارا و ندار با روشهای انسانی و غیرانسانی کسب درآمد میکنند و برای آن که هم کار خیر کرده و هم نام نیکی از خود به جای گذارند به انجام امور خیر از کوچک تا بزرگ از اهدای قاشق چنگال تا احداث ساختمان خیریه میپردازند؛ که البته کار خیر انجام گرفته در هر صورت شایسته تقدیر است و صد البته روش انتخابی این افراد خیر برای زندگی بسیار نیکوتر و شایستهتر از افرادی است که زندگی دیگران برای آنها اهمیتی ندارد. به هرحال نفس کار خیر از هر طریقی صورت گیرد شایسته احترام و تقدیر است. البته هدف من از مطرح کردن این موضوع چیز دیگری است و آن اینست:
آیا در زندگی تشریفاتی امروزی انجام کار خیر نیز بایستی با شیوههای ویژه و با تشریفات خاص که دارای بیشترین بازخورد در جامعه باشد صورت گیرد یا آنگونه که در کتابها مطرح میشود باید دلی باشد؟
پرده آخر
سیروس حدود 13 سال آخر عمرش را در حال مبارزه با بیماری سهمگین پارکینسون سپری میکرد و در 5 سال آخر به دلایل ضعف جسمی و روحی قادر به کار کردن نبود و بیشتر در منزل بود. در این مدت بسیار منتظر بود دوستان و آشنایان به دیدارش بیایند که شوربختانه اینگونه نشد. بیشتر افرادی که او را در جامعه میدیدند نیز به جای انتقال انرژی مثبت با ذکر ضعفهای ایجاد شده در ظاهر وی روحیهاش را تخریب میکردند.
این قسمت زندگی سیروس من را به یاد دو جمله کاربردی در زندگی انداخت. جمله اول اینکه در زندگی از هیچ کس هیچ انتظاری نداشته باشیم و اگر کسی در حق ما خدمتی کرد به حساب لطف او و نه وظیفه او بگذاریم و جمله دوم اینکه:
گر نپرسی حال من تا زندهام بعد مرگم اشک و نالیدن چه سود…….
و همچنین یادمان باشد در جامعه ما معمولا افراد تا زنده هستند بیشتر بدیهای آنها مورد توجه قرار میگیرد و بعد از درگذشت خوبیهای آنها پررنگ میگردد که بایستی در اصلاح این رویه تلاش کنیم.
در انتهای این نوشتار یادآور میشوم که هدف من از ارایه این مطلب بیان برداشتهای خودم (که میتواند درست باشد یا نباشد) از برخی از رویدادهای زندگی پدر نازنینم به صورت خلاصه بود تا شاید افراد جامعه را به تفکر و تحلیل بیشتر در رفتارها ترغیب کرده و بتوانیم با درس گرفتن از زندگی اجداد خود گامی کوچک در گسترش راستی در جامعه خود برداریم. روح همه رفتگان شاد و بهشت برین جایگاهشان.
با سپاس
اردشیر دانشمند
7 پاسخ
واقعاً همینطور است متآسفانه. روحش شاد بهشت بهره اش باد و یادش گرامی
به روان پاکش درود باد مرد نیکی بود و خیلی خوش رو و خوش بر خورد و صبور بود . روحش شاد
با درود
روانش شاد ، یادش گرامی .
درود بر شما آقای دانشمند گرامی. روح و روان پدر شاد باد. در شرایط دردناک و رنج آوری به سر می بریم که حتی نوشتن و قلم به دست گرفتن دشوار است و شما البته زیبا و رسا نوشته اید و شرح زندگی آن روانشاد را به گونه فشرده و روشن بیان کرده اید. گوشه های این نوشتار هم درس هایی از تجربه های شما دارد که ارزشمند است و منطقی. روان پدر شاد و یادش گرامی باد.
روحت شاد باشه سیروس عزیز
یاد دایی سیروس عزیز گرامی . مهربانی و صبوری ش را هیچ وقت فراموش نمیکنم.
روانشان شاد
خوبه ک فرزندی داشتند ک ازشون یادی بکند. تا زمانیکه شما زنده هستید، انگار پدرتان هم زنده است و میتوانید زندگی های نکرده ایشان را زیست کنید. تندرست و پیروز و سرافراز باشید.