باغموزهی نگارستان تهران 30 بهمنماه 1401 خورشیدی برگزارکنندهی نشست تخصصی هنر زرتشتیدوزی بود. در این نشست شماری از برجستگان هازمان زرتشتی و پژوهشگران این حوزه سخنرانی کردند. این نشست که با عنوان «نمایشگاه گلونقش» برگزار شد، با سخنان چهرههای نامآشنای زرتشتی آغاز شد و با سخنرانی سهتَن از پژوهندگان ادامه یافت. سخنرانیها دربارهی جایگاه بانوان در فرهنگ ایرانزمین و نیز هنر زرتشتیدوزی بود.
در آغاز، زینب حقیمقدم، گردانندهی نشست از دکتر اسفندیار اختیاری نمایندهی ایرانیان زرتشتیان در مجلس شورای اسلامی، دکتر افشین نمیرانیان فرنشین انجمن زرتشتیان تهران، مهرانگیز شهزادی فرنشین سازمان زنان زرتشتی، موبد هرمز خسرویانی نماینده انجمن موبدان، بابک سلامتی سردبیر هفتهنامهی امرداد و سخنرانان نشست تخصصی شیرین مزداپور، علی گلشن و رضا مجیدی نجفآبادی، برای باشندگی در این نشست سپاسگزاری کرد. سپس از مجید منتظرظهوری، ریاست ادارهی موزهها و فضاهای فرهنگی معاونت فرهنگی دانشگاه تهران، خواسته شد با سخنان خود نشست را پی بگیرد.
زرتشتیان پرچمدار بخشی از فرهنگ ایران هستند
دکتر مجید منتظرظهوری در سخنانی کوتاه، با سپاسگزاری از برگزارکنندگان نمایشگاه و سخنرانان نشست تخصصی، گفت: «ما تلاش کردیم که در این نشست میزبان بخشی از جامعهی ارزشمند زرتشتی باشیم و محفلی را فراهم کنیم که بیشتر بر خوان هنر و فرهنگ ایران باستان است. نمایشگاه هنر زرتشتیدوزی و آثار نقاشی دو خواهر، عفتالملوک و شوکتالملوک شقاقی، بهانهای است برای میزبانی از دوستان زرتشتیای که پرچمدار بخشی از فرهنگ ایران هستند. ما ایرانیان، بسیاری از بخشهای فرهنگیمان، چه خُردهفرهنگها و چه کلانفرهنگها- را وامدار فداکاری زرتشتیان هستیم. این جامعه در درازای سدهها ایثارها کرده و بخشی از فرهنگ ما را نگهداشته است.»
در ادامه، دکتر اخضریان، مدیرکل اداره امور فرهنگی- اجتماعی دانشگاه تهران به سخنرانی پرداخت. او در آغاز گفت: «من دوستان انجمن زرتشتیان را در نشستهای گوناگون دیدهام و در سخنرانیهای این بزرگواران شرکت کردهام و از دانش آنان و نکتههای ارزشمندی که بازگو کردهاند، بهره بُردهام.»
اخضریان در ادامه افزود: «من نه در جایگاه اداری خود، بلکه بهعنوان فردی مُنصف، باید بگویم که خدمات و برکات و آثار ارزشمند جامعهی زرتشتیان ایران بهمراتب بیشتر از جمعیت آنان است. زرتشتیان با آن که از دید جمعیتی کمشمار هستند ولی به شکل تصاعدی تولید خیر و برکت میکنند. بسیار خوشحالم که در جمع کسانی هستم که هر کدام فضیلتها دارند و سرچشمهی آثار زیبا و ارزشمندی هستند.»
اسعدیان با اشاره به اینکه بهانهی نشست کنونی، پوشاک است، افزود: «فرهنگ، سرچشمهی اصلی هویت است. یک نشانهی فرهنگ نیز پوشش است. پوشش، نماد شخص و جامعههای انسانی است. از همینروست که ادیان برای آداب پوشاک قانونهایی دارند. چون آنچه یک ملت و پیروان یک مذهب را میتواند از هم جدا کند، پوشش آن قوم است».
وی ادامه داد: «پوشش زرتشتیان یکی از شاخصههای تمدنی آنهاست که رنگهای پرچمی – سبز و سفید و سرخ- دارد و هنوز ماندگار مانده است. در جهانی بهسر میبریم که پوشش و پوشاک دگرگونی پیدا کردهاند، گمان میکنم یکی از بایستگیهای امروزی ما بازخوانی تازه از شاخصههای است که داریم. این شاخصهها را زرتشتیان حفظ کردهاند. شاید ما نتوانستیم آن را بهخوبی حفظ کنیم. به سخن دیگر، ما، دیگرساکنان ایران، کمتر به پوشاک خود توجه نشان دادهایم. اما زرتشتیان این توجه را داشتهاند و طرحهایی که در پوشش آنها و نمادهایی مانند سرو و پرندههایی که بر روی پوشش ها نقش شده، نقطهی عطفی است که برای همهی ما دستمایهی بسیار ارزشمندی میتواند باشد.»
اخضریان در پایان افزود: «یکی از نقشآفرینیهای زرتشتیان در درازای تاریخ، انتقال دانش و فرهنگ ایران باستان به دورهی پس از اسلام است. آنها هم دانش پزشکی را منتقل کردند و هم حکمت و فلسفه را، اگر چنین نمیکردند ممکن بود که آن دانشهای از میان برود. من فکر میکنم این فرصت برای امروز ما هم فراهم است که بتوانیم (و نیاز داریم) که به چیزهایی که شما زرتشتیان حفظ کردهاید، که یکی از مهمترین آنها پوشاک ایرانی است، الگو بگیریم. ما به پوششهایی که شادی در رنگهای آن هست و زیبا هم هستند، نیاز داریم. پس باشندگی شما را در این نمایشگاه به فال نیک میگیرم و از شما سپاسگزاریم.»
در فرهنگ ایران بانوان جایگاه ویژهای دارند
ادامهی نشست همراه با سخنرانی دکتر اسفندیار اختیاری، نمایندهی زرتشتیان در مجلس، بود. او سخنانش را با سپاسگزاری از برگزارکنندگان نمایشگاه آغاز کرد و با اشاره به همزمانی آن با جشن اسفندگان، با شادباش این جشن، گفت: «افتخار زرتشتیان این است که با فرهنگ ایرانزمین بزرگ شدهاند و در گذر تاریخ، این فرهنگ را نگاه داشتهاند. زرتشتیان تکهتکه شدند ولی اجازه نداند فرهنگ ایران از میان برود. ما زرتشتیان با افتخار میگوییم که با آ که از دید جمعیتی در اقلیت هستیم، اما اکثریت فرهنگی ایرانزمین بهشمار میرویم و توانستیم فرهنگ ایرانی را نگاهداریم.»
اختیاری در ادامه افزود: «یکی از مواردی که در فرهنگ ایران هست و گاه توجه درستی به آن نشده، جایگاه بانوان در این فرهنگ است. ما در متنهای کهنی که داریم و چند هزارسال دیرینگی دارند، میبینیم که بر جایگاه زن پافشاری شده و این جایگاه همتراز جایگاه مردان دانسته شده است. جایگاه زنان و مردان نیز با خِرد و اندیشه بهدست آمده است. این فرهنگ آن اندازه بزرگ است که اشوزرتشت به دخترش پوروچیستا میگوید که با خِرد خود همسرت را برگزین و با آزادی کامل این کار را انجام بده. این جایگاه بانوان در فرهنگ ایرانزمین است. دیگر نیازی نیست که بگویم در در دورههایی در سرزمینهای دیگر چه بر سر زنان میآوردند اما در ایران زن به پادشاهی میرسید و حکمرانی میکرد.»
اختیاری دربارهی ارزش جشن اسفندگان گفت: «خیلی از جشنها ریشهگرفته از رویدادهای سیاسی یا شخصی هستند. از اینرو گاه اهمیت و ارزش خود را از دست میدهند، چون در گذر زمان رویدادی که نیک دانسته شده، ممکن است دیدگاه دیگری دربارهی آن پدید بیاید، یا آن شخصی که جشن برای او برگزار میشده، دیگر انسان نیکی شناخته نشود. اما جشنهای ایرانی اینگونه نیستند. برای نمونه اسفندگان جشنی برای پاسداشت سپنتاآرمئیتی است؛ یعنی اندیشهی سپند که نماد بانوان است. هر کسی هم که بخواهد به رسایی و کمال برسد باید از این پله (رسایی و کمال) گذر کند.»
اختیاری در پایان افزود: «جشن اسفندگان وابسته (:قائم) به ذات خود است و وابسته به فرد نیست و معنای ژرفی دارد. این جشن، برخاسته از فرهنگ ایرانزمین است که جایگاه بانوان را با خِرد و اندیشهی سپند روشن میکند و جایگاهی برابر با مردان برای آنها میشناسد.»
زنان ملتساز هستند
مهرانگیز شهزادی، سخنران دیگر این نشست، در آغاز با اشاره به جشن اسفندگان گفت: «جشن اسفندگان برای بزرگداشت و نگهداری ارج زن و زمین است. این هر دو، بردبار و بارآور و زایندهاند و بدون چشمداشت، مِهر و محبت دارند. به همین سبب است که زن و زمین را با هم میسنجند. دربارهی ارزش آن نیز همین اندازه بسنده است که بگویم در یکی از متنهای زبان پهلوی آمده است که اگر پدری توانایی مالی به آموزشگاه فرستادن همزمان دختر و پسرش را نداشته باشد، باید نخست دخترش را برای تحصیل بفرستد سپس فرزند پسرش را.»
شهزادی در ادامه با اشاره به جایگاه آموزشی و تربیتی زنان در جهان، گفت: «نخستین آموزگار هر کسی مادر اوست. بهگفتهی پروین اعتصامی: “دامن مادر نخستآموزگار کودک است/ طفل دانشور کجا پروردهی نادان زن است؟”. اگر مادری دانا و توانا باشد میتواند فرزندان شایستهای پرورش بدهد. این فرزندان، خانواده را شکل میدهند و خانواده ملت را میسازد و ملتها جهان را درست میکنند. پس زیادهروی نیست اگر بگویم جهان را مادران میگردانند. اگر مادران دانا باشند، جهان نیز نیک خواهد بود و اگر مادران به راه اشتباه بروند جهان نیز پُر از کینه و نفرت و خشم و خودخواهی خواهد شد.»
شهزادی در ادامه با اشاره به پوشاک بانوان در ایران باستان افزود: «در ایران باستان، بیشتر مردم کشاورز و دامدار بودند و زنان دوشادوش مردان کار میکردند. آنها ساعتها زیر آفتاب و در زمینهای کشاورزی تلاش میکردند. پس باید لباسی بر تَن میکردند که راحت و آسوده باشد و پاها و دستهایشان را از آسیب دور نگه دارد. از اینرو لباسهایی با آستینهای بلند میپوشیدند، شلوار به پا میکردند و کفشهایی میپوشیدند که هنگام راه رفتن در علفزارها خار به پایشان نرود. همهی پوشاکشان هم دستباف خودشان بود و بیشتر هم از رنگهای شادی الهام میگرفتند که در طبیعت بود.»
شهزادی سپس افزود: «رنگ آبی در پوشاکها نماد آب و آسمان بود؛ رنگ سبز نماد گیاه و سرسبزی و آبادانی بود و رنگ زرد و نارنجی و قرمز نماد خورشید بودند. هر قوم و عشیرهای نیز لباس ویژهی خود را داشت. نمونهی آن را هماکنون در لباس ایلات و عشایر لُر و کُرد کشورمان میبینیم.»
شهزادی دربارهی رنگ جامههای زرتشتیان گفت: «رنگ مورد علاقهی زرتشتیان سبز است. در گذشتهها در عروسیها نیز لباس و مَکنای سبز بر تَن میکردند. هماکنون در روستاهای زرتشتینشین، دختران در مراسم خواستگاری لباس سبز میپوشند. اما رنگ دینی لباس زرتشتیان، سفید است. در آیینهای دینی، بهویژه هنگام اوستاخوانی، بانوان روسری سفید میپوشند و مردان عرقچین سفید بر سر میگذارند. تنها لباس دینی که ویژه (:مختص) ما زرتشتیان است، سِدره است که به رنگ سفید است و همان زیرپوش است، چون به تَن چسبیده میشود. این پوشش معنوی ماست.»
شهزادی در پایان سخنانش گفت: «امیدوارم همهی ما لباسی بر تَن کنیم که برازندهی بدنمان باشد؛ نه آن اندازه تنگ که پاره بشود و نه آن اندازه گشاد که آرمشمان را برهم بزند.»
اندیشهورزی است که سرنوشت آدمی را میسازد
در ادامهی نشست، موبد هرمزد خسرویانی به سخنرانی پرداخت. او گفت: «قدردان پروردگاری هستیم که زن را آفرید و از دامان او بود که مرد به معراج رفت. این جمله را یادآوری کردم چون ما همیشه دچار یک غفلت بزرگ تاریخی هستیم و بانوان توانمندی را که در کنار مردان بزرگ تاریخ بودهاند، ندیدهایم. چه بسیار زنان که حاضر هستند به خاطر دیدن موفقیت عزیزانشان از خواستههایشان بگذرند. بیگمان در کنار هر مرد موفقی، یک زن از خودگذشته هست. از خودگذشتگی در واژهی سپندارامز یا سپندارآرمئیتی هست. پس ما این روز را برای ارجگذاری از زنان درنظر گرفتهایم.»
خسرویانی در ادامه با اشاره به برابری حقوقی زنان و مردان افزود: «دربارهی برابری زن و مرد باید از پروردگار الگو بگیریم. هر دو به عنوان آفریدهی یک پروردگار با حقوق بهتمامی یکسان آفریده شدهاند و با اندیشه و گفتار و کردارشان ارزیابی و ارزشگذاری میشوند. همانگونه که پیامبران الهی به این نکته اشاره کردهاند که پاداش و پادافرهای که در روز واپسین نصیب مردم میشود هیچ ارتباطی به جنسیتشان ندارد.»
در پایان، خسرویانی با خواندن هات 30 از بند 2 گاتها، گفت: «اشوزرتشت در این هات بیان میکند که: “ای مردم، بهترین سخنان را به گوشِ هوش بشنوید و با اندیشهی روشن آن را بررسی کنید. آنگاه هر مرد و زن راه نیک و بد را شخصا برگزینید. ای مردم، پیش از فرارسیدن روز واپسین به پا خیزید و در گسترش راستی بکوشید”. همانگونه که درمییابیم در همهجا به مردم اشاره میشود، بدون دستهبندی خاص. پس این اندیشهمند بودن است که سرنوشت هر کسی را تعیین میکند.»
در پایان بخش نخست نشست، فیلم کوتاهی از نمایشگاه گلوگیاه و پارچههای زرتشتیدوزی، از مجموعهی دکتر محسن مقدم، نمایش داده شد.
پوشاکها تنپوشهایی سخنگو هستند
در آغاز بخش دوم نشست که ویژهی سخنرانیهای تخصصی بود، علی گلشن سخنرانی خود را با عنوان «بررسی نقوش پوشاک زرتشتیان ایران» ارایه کرد. او در آغاز سخنانش گفت: «از متنهای و نشانههای تاریخی بهتمامی پیداست که پوشاک زنان نقش کلیدی در پدیدآوردن فرهنگ و هویت داشته است. چندین هزارسال است که در کشور ما زنان، به سخن امروزیها، “تولید محتوا” کردهاند، قصهها را شکل دادهاند، لالاییها را پدیدآوردهاند و صنایع دستی را خلق کردهاند. در هر زمینهای که نگاه کنیم زنان کارهای فرهنگی را پیش بردهاند و به نسل پس از خود سپردهاند. باید از زنان ایران سپاسگزاری کرد که هنرمند و آفرینشگر بودهاند و این فرهنگ بیمانند را پدید آوردهاند.»
این سخنران در ادامه افزود: «در هر جامعهای زبان مادری و پوشش سنتی است که هویت هر کسی را شکل میدهد. اگر کسی نتواند به زبان مادری سخن بگوید و بخواهد پوشش سنتی خود کنار بگذارد، بخشی از هویت خود را فراموش کرده است. پس لباس برای شناخت هویتمان بسیار اهمیت دارد.»
گلشن با اشاره به فرهنگهای گوناگون قومهای ایرانی گفت: «ما ایرانیها تنوع فرهنگی داریم. هر فرهنگ نیز آداب و سنتهای خود را دارد که سازگار با اقلیم آنهاست؛ بهویژه در زمینهی پوشاک سنتی و بومی. لباس، بازتاب وضعیت اقلیمی یک منطقه است. ما از لباس مردم درمییابیم که چه باورهایی دارند، از کجا آمدهاند و در چه اقلیمی زندگی میکنند. شیوهی گذران و کار آنان را هم میتوانیم دریابیم. این از دیدن پارچههایی که در لباس خود بهکار بردهاند و آرایههای آن دریافتنی است و نیز رنگهایی که در لباسشان هست. پوشاک میتواند پسندها و سلیقههای مردم را بازتاب بدهد. پس پوشش، تنها یک لباس نیست؛ پوشاکها تنپوشهایی سخنگو هستند و آگاهیهایی را به ما میدهند که نشان از هویت ما دارد.»
به سخن گلشن، نشانههایی در لباس هست که نشان میدهد مناسبت پوشیدن آن چیست؟ لباس نیایش است یا لباس جشن یا سوگواری. این مسالهی بسیار مهمی است که شوربختانه رو به فراموشی میرود و هر سال میبینیم که بومیها از پوشیدن لباس محلی خود پرهیز میکنند؛ به این بهانه که میخواهند نو و امروزی بشوند!
گلشن در ادامه افزود: «چهاندازه ناپسند است که جامعهای نداند که باید پوشاکش را حفظ کند. اما باید به کسانی که در زمینهی شناسایی و بازتولید لباسهای بومی و انواع رودوزیها کوشش میکنند و در این زمینهها گام برمیدارند، دستمریزاد گفت. نمونهی بارز آن که در این نشست نیز باشندهاند خانم شیرین مزداپور است.»
گلشن دربارهی پوشاک زرتشتیان، با ارایه فرتورها و تصویرها، گفت: «در سفری که به فرانسه داشتم مدیر بانوی موزهی مردمشناسی آنجا از علاقهمندیاش به لباسهای زرتشتیان سخن میگفت. خود او هم لباس بانوان زرتشتی را پوشیده و عکس گرفته است. این خوب است که در موزههای جهان لباس سنتی زرتشتیان نگهداری میشود. افسوس که در ایران این لباسها در آرشیوها و صندوقهای موزهها مانده و امکان دیدنشان برای بازدیدکنندگان موزهها، نیست.»
گلشن با برشمردن انواع پوششهای بانوان زرتشتی گفت: «در روستاهای زرتشتینشین لچک، مَکنا، شوال و پیراهن با پارچههای ارزان و بدون هیچ گل و نقشی بر آن در این عکسها دیده میشود. لباسهای زرتشتیدوزی گرانبها با ابریشم و زربفت و گل نقش در هنگام کار آسیب میدید و در چنان زمانی از پوشیدن آن پرهیز میکردند. همهی این لباسها هم توسط زنان خانواده دوخته شدهاند و نمونههای بسیار زیبایی از آنها در آرشیو موزهی مقدم نگهداری میشود. رنگهایشان هم زیباست و شاد هستند و شادابی میآورند. مکناها نقشهای بسیار زیبایی دارند و میتوانند دستمایهی کسانی باشند که در این زمینه پژوهش و بازآفرینی میکنند.»
علی گلشن در پایان گفت: «پوشاک زرتشتیان از اندیشه و جهانبینی آنها سخن میگوید نمادها و نشانههای نیک در پوشششان فراوان هست و آنها از رنگهای تیره استفاده نمیکنند. در هنر گلونقش نیز نقش جانداران سودمند بسیار است. خروس نشان ایزد سروش است که به جنگ تنبلی و خواب میرود. به همینگونه، سرو نشان آزادگی است و طاووس و ماهی نقشهایی در لباسها هستند که نماد حرکت و جنبشاند. سگ به نماد نگاهبانی و نقش مرغ و جوجه هم نشانه و نماد زایش است.»
هنر گلونقش به بوتهی فراموشی سپرده شده است
سخنران دیگر این نشست، شیرین مزداپور بود که گفتار خود را با عنوان «گلونقش یادگار نگارین از روزگار دیرین» ارایه کرد. او در آغاز گفت: «گلونقش نام سوزندوزی زرتشتی است که به زرتشتیدوزی نیز آوازه دارد. این سوزندوزی بیشتر بر پارچهی ابریشم و نخ ابریشمی نقش زده و دوخته میشده است. بر همین اساس، چندی از ویژگیهای آن پدیدار میآید و روشن میشود. یکی این که ابریشم کمیاب و گرانقیمت است و در نتیجه پارچهای که گلونقش بر آن دوخته شده باشد متعلق به مردم توانگر و کسانی است که از نظر مالی، به اصطلاح دستشان به دهانشان میرسیده است و ثروتی داشتهاند. دیگر اینکه در سنت دیرینهی زرتشتی نوعی تقسیم طبقاتی کهن از دورهی باستانی ایران برجای مانده است و بر این مبنا جامههای گلونقش، به برخی خاندانهای توانگر تعلق بیشتر داشتند. سوم این که گلونقش ارج اشرافی و برگزیده داشته است و پارچههای با سوزندوزی را فقط در مجلسهای ویژه بهکار میبردند. به هر روی، گلونقش یادگاری کمیاب و کمشمار است که سخت در خطر نابودی جای دارد.»
مزداپور در ادامه افزود: «پیش از آن که از کاربرد پارچه و جامههایی که گلونقش بر آنها دوخته شده، بگویم، یک نکتهی اصلی را باید گفت. گلونقش بر پوشاک زنانه و نیز گاهی مردانه و بچگانه دوخته شده است.از آنجاکه طرح لباس و موارد کاربرد انواع پارچه و جامه در سدههای گذشته دستخوش دگرگونیهای چشمگیری شد، ناگزیر گفتن این نکته بایسته است که گلونقش هم بهدنبال دگرگونیها، به فراموشی سپرده شد و از یادها رفت. آن جامهی زنانه که گلونقش بهگونهای ویژه بر آنها دوخته میشد، که هم کمیاب بود و هم به زمانی خاص همچون مراسم گواهگیری و عقد و ازدواج و نامزدی تعلق داشت، سراسر دگرگون شد. پوشاک و اشیا بچگانه با گلونقش خود را به همالان و همانندان خود بخشیدند و در نتیجه همهی گلونقشها از میدان به در رفت و بهجای آن طرحهای تازه و بهشیوهای دیگر، نشست. به سخنی دیگر، گلونقش از دگرگونی سنتهای کهن در جامعهی زرتشتی در سدهی گذشته از میان رفت و اینک تنها یادگاری کمرنگ از این هنر خانگی برجای مانده است. نکته این است که دارندگان این اشیا و پارچههای گلونقش نمیدانند که چگونه و با چه شیوهی تازهای از آنها استفاده کنند، یا به نگهبانی آنها بپردازند. چنین است که گلونقش هنری است فراموششده و از یاد رفته. از صد سال پیش تاکنون این هنر دستخوش تغییرات شده و هنر و صناعت دوختن گلونقش به بوتهی فراموشی سپرده شده است.»
به سخن مزداپور، در روزگار کهن، سوزندوزی هنری اشرافی و کمیاب بود و دوم آنکه کاربرد پوشاک و ابزاری که گلونقش بر آنها دوخته میشد، اندک بود. افزونبر این، دوختن و نقش بر پارچههای ابریشمی یا پارچههای دیگر در ردیف و همانند آن، جایگاه ویژهای داشت و دشوار بود. اما از سوی دیگر، چون این نقشها بسیار بهکار نمیرفت و مصرف همیشگی و روزانه نداشت، بیشتر آنها را در صندوق میگذاشتند که شماری از آنها بهجا مانده و سخت نیاز به نگاهداری دارند.
مزداپور در ادامهی سخنانش افزود: «گلونقش بیشتر بر جامههای زنانه دوخته میشد. شوال نخ بیشتر از همه گلونقش را بهیادگار دارد. شوال معادلی از شلوار و پوشاک پا است. البته در بخش پایین آن که پیراهن آن را نمیپوشاند، گلونقش را میدوختند. در مرحلهی دوم مَکنا است که همان واژهی مقنعه است. بر این پارچههای مستطیلی که طول آنها کمتر از دو برابر قد کسی است که آن را بر سر میکند، عرض آن تا مچ دست میرسد. نکتهی بارز در مورد مکنا آن است که در این پوشش هنوز دستها باز و آزاد میماند و با پوشیدن آن، انجام کار با دست مشکل نمیشده است.»
مزداپور سپس به پیراهنی که تیر و سیخ نامیده میشد، پرداخت و در اینباره گفت: «پس از شوال و مکنا، بازماندهی دیگری که گلونقش را بر آن میدوختند، پیراهن تیر و سیخ است. دوخت پیراهن به شیوهی قدیمی برشهای ویژهای داشت و گشاد و آزاد بود. آستین آن سرشانه تا سینهی آن بیشتر راسته و یکسره بُرش میخورد و برای آن حلقهی آستین نمیگذاشتند.»
او دربارهی لچک گفت: «لچک بخش پیشین سر و موی سر را میپوشانده است تا مکنا روی آن بسته شود و موی سر را بهتمامی بپوشاند. به همین بخش پیشین و جلوی سر لچک، گلونقش را میدوختند.»
بخشی ناشناخته از هنر زرتشتیدوزی
شیرین مزداپور در ادامهی گفتار خود به بخش کمتر شناختهشدهای از هنر زرتشتیدوزی اشاره کرد و گفت: «برخلاف لچک که نمونههای آن هنوز باقی مانده است، بخش دیگر پوشاک زنانهی زرتشتی تنها نامش باقی مانده است که آن را سایهکویی میگفتند. از سایهکویی جز نامی نمانده و در زمان شادروان ارباب جمشید سروشیان، نویسندهی کتاب “گویش بهدینان” و پس از او شادروان کیخسرو کشاورز، نویسندهی کتاب “فرهنگ زرتشتیان یزد”، سایهکویی ناشناخته بود. چنین برمیآید که این بخش قدیمی از پوشاک زنانه، بهویژه برای بستن و نگاه داشتن مکنا بر روی سر و بر روی لچک استفاده میشده است و آن را بر روی سر میبستند تا پوشش سر بر روی سر بماند و فرو نیفتد. گمان میرود که با آمدن سنجاققفلی به بازار و انواع سنجاقها برای بستن موی سر و ساختن اشیایی که مکنا را بر روی سر محکم نگهمیداشت، سایهکویی از رونق افتاد و به فراموشی سپرده شد، زیرا از آن پس کاربردی نداشته است.»
مزداپور دربارهی چارقد در پوشاک زنان زرتشتی گفت: «چارقد بزرگی که آن را بر روی سر میبستند و بیرونیترین پوشش بود، با نامهای گوناگونی نامیده میشد. این چارقد گونههای متفاوتی داشت. هم زنانه بوده است و هم مردانه. برای بستن قنداق بچه نیز بهکار میرفته است.»
این سخنران سپس به جامههای دختربچهها پرداخت و دربارهی این گونه از پوشاک گفت: «دختربچهها سرشان را با کلوته میپوشاندند. این نکته گفتنی است که به بچهها “کلوتهسروگ” میگفتند؛ یعنی کسی که کلوته را بر سر میبست. این نام و شیوهی گفتن، بیش از پنجاه سال که سراسر از یادها رفته و اصل کلوته هم فراموش شده است. هرچند خود این بخش از پوشاک در بخشی از پوشاک رسمی و اداری برای زنان بهجا مانده است.»
مزداپور در ادامه افزود: «نقشهای پرشمار و گوناگون، بیشتر گل و تصویر درخت و تصاویر انتزاعی از پرنده و چرنده هستند. این نقشها در انطباق با تصویرهای باستانی ایرانی و زرتشتی، همگی سرزنده و شاداب هستند. برای نمونه، هیچ نقشی از کشتن جانور یا شکارگاهی بر روی آنها نمیبینیم. این همان تصویر دلکش از زیستبوم و زندگانی است که با اندیشهی کهن ایرانی و زرتشتی در پیوند است.»
به سخن مزداپور، گلونقش سرشار از پنداشتههای تخیلی و اندیشهای است که شادی و شیرینی زندگی را در خود دارند. گمان من آن است که این نقشهای کهن و دیرینهسال را میتوان با سوزنهای نوین و در ماشینهای دوخت و دوزندگی بهکار بُرد و از آنها برای فراوردههای پوشاکی نوین استفاده کرد. این صنایع شاید دوختودوزهای خانگی باشد یا ماشینهای چرخ خیاطی دستی و برقی و شاید هم صنایع کارخانهای برای تولید گسترده. اینگونه ابزارها را در جهان امروزی برای زندهسازی و بازآرایی گلونقش میتوان بهکار گرفت و با ذهنیت تازه، هنری از این یادگارهای دیرینه به شکل تازه ارایه داد.»
شیرین مزداپور در پایان سخنانش بر بایستگی برنامهریزی در این زمینه و شیوههای نگهداری از بازماندههای پارچهای گلونقشدار پافشاری کرد و پشتیبانی از پژوهندگان و دلسوزانی که می کوشند این هنر را از نابودی و فراموشی دور کنند، بایسته دانست.
زرتشتیدوزیهای موزهی مقدم
سخنران پایانی نشست رضا مجیدی نجفآبادی بود که دربارهی «پارچههای تاریخی موزهی مقدم- مجموعهی زرتشتیدوزی» سخن گفت. او در این باره گفت: «مجموعه پارچههای زرتشتیدوزی موزهی مقدم مجموعهی کوچکی است از مجموعهی گرانبها و بزرگ پارچههای موزهی مقدم. مجموعه پارچههای تاریخی موزهی مقدم مجموعهای باارزش از پارچههای تاریخی و باستانشناسی و تکنیک بافتهای گوناگون، مواد تشکیلدهندهی متفاوت از اقوام و ملتهای گوناگون است. مجموعه پارچههایی که در این موزه نگهداری شده به صورت آویز یا رومیزی یا بهصورت قابشده استفاده میشده است، یا آلبومی از پارچهها بودهاند.»
مجیدی در ادامه افزود: «مجموعه پارچههای موزهی مقدم به سه شیوه فراهم میشدند؛ یا خرید پارچههای تاریخی از فروشندگان یا همان عتیقهفروشان بود؛ دوم با توجه به روابط بسیار خوبی که محسن مقدم و همسرش سِلما با دیپلماتهای خارجی داشتند، خیلی از پارچههای تاریخی را از دیپلماتها هدیه میگرفتند؛ سوم خرید پارچهها در سفرهای خارج از کشورشان بود.»
این سخنران سپس به معرفی چند پارچهی زرتشتیدوزی موزهی مقدم پرداخت و از رنگ پارچهها، نقشهای جانوری، گیاهی و هندسی آنها با ارایه تصویرهایی یاد کرد. آنگاه از شیوهی الیافشناس و رنگشناسی پارچههای تاریخی زرتشتیدوزی سخن به میان آورد و گفت: «برای الیافشناسی و رنگشناسی پارچه نیازمند آن هستیم که از پارچههای تاریخی نمونهبرداری کنیم. اما با توجه به کنوانسیون و قوانین بینالمللی که تخریب پارچههای تاریخی را ممنوع کرده است، برای الیافشناسی پارچهها تنها از الیافهای پنج میلیمتر استفاده شد. اما رنگشناسی آنها، بهسبب نیاز به پارچهی بیشتر و ممنوعیت تخریب پارچههای تاریخی، امکانپذیر نبود.»
پایانبخش سخنان مجیدی برشمردن نمونههای دیگر از زرتشتیدوزیهای تاریخی موزهی مقدم بود.
پخش فیلمی کوتاه دربارهی عفتالملوک خواجهنوری و شوکتالملوک شقاقی دو بانوی نقاش (دو خواهر) دورهی قاجار بود که از نخستین زنان نقاش مکتب کمالالملک شناخته میشوند. نمایشگاهی از آثار این دو بانوی پیشگام هنر نقاشی باعنوان «زن در آیینهی هنر ایران» در باغموزهی نگارستان برای یک ماه برپا شده است.
نشست موزهی مقدم با عنوان «نمایشگاه گلونقش» در روز یکشنبه 27 بهمنماه برگزار شد.
باغموزه نگارستان
زندهیاد استاد محمود روحالامینی
زینب حقیمقدم، گردانندهی نشست
دکتر مجید منتطرظهوری، مدیر مجموعه باغموزه نگارستان
استاداخصریان، مدیرکل فرهنگی دانشگاه تهران
دکتر اسفندیار اختیاری، نماینده زرتشتیان در مجلس
مهرانگیز شهزادی، فرنشین سازمان زنان زرتشتی
موبد هرمز خسرویانی
پخش کلیپ معرفی موزه مقدم
معرفی برپایی نمایشگاه گلو نقش (زرتشتی دوزی) در موزه مقدم
علی گلشن، پژوهشگر حوزهی فرهنگ اقوام و مدیر موزه عروسکهای ملل
شیرین مزداپور، پژوهشگر حوزهی پوشاک، هنرمند و بازآفرین زرتشتیدوزی
رضا مجیدی نجفآبادی پژوهشگر و کارشناس حوزهی پوشاک
کلیپ بازگشایی نمایشگاه نقاشیهای عفتالملوک خواجهنوری و شوکتالملوک شقاقی از شاگردان استاد کمالالملک در باغموزه نگارستان
چهره سمت چپ: افشین نمیرانیان فرنشین انجمن زرتشتیان تهران
مرتضی ادیبزاده، مدیرکل موزههای سازمان میراث فرهنگی
بازگشایی گالری نقاشیهای عفتالملوک خواجه نوری و شوکت الملوک شقاقی از بانوان پیشگام هنر نقاشی، در باغموزه نگارستان
فرتور از همایون مهرزاد است.
2393