خلیج فارس همواره محور ملاحظات ژئوپلتیك بوده كه تمامیت ارضی ایران را هم تحت تاثیر خود قرار داده است.جزیره بوموسا با وسعت ۱۲ کیلومتر مربع، تنب بزرگ با ۱۱ کیلومتر مربع و تنب کوچک با ۲ کیلومتر مربع مساحت همراه با دیگر جزایر ایرانى خلیج فارس، دنباله چین خوردگى هاى زاگرس در آبهای کرانهای ایران بهشمار میرود.
وجود نقشههای باستانی حكومت هخامنشیان، اشكانیان و ساسانیان، سنگنبشتههای متعدد، نامهای نژاده پارسی این مناطق، بیش از ٢٣ نقشه رسمی و نیمهرسمی كه توسط دولتهای بریتانیا و دیگر دول غربی در قرون گذشته به چاپ رسیده، نامههای رسمی دولتی حكومتهای گوناگون ایرانزمین و اسناد و كتابهای تاریخی موجود در كتابخانههای سراسر دنیا و بسیاری اسناد دیگر، تعلق این جزایر را به ایران به خوبی به اثبات میرساند.
خلیج فارس و جزایر آن از جمله بوموسا ( كه توسط عرب ها به ابوموسی تغییر نام یافت) در روزگار عیلامیان به ویژه در زمان سلطنت «شیلهک این شوشیناک» در ۱۱۶۵ سال پیش از میلاد تحت تسلط این سلسله بوده است. در دولت ماد جزایر خلیج فارس جزو یکى از ایالت هاى جنوب غربى و سپس جزو ساتراپ (استان) چهاردهم دولت ماد به نام «درنگیانه» و بخشى از کرمان بود. در دوران هخامنشیان جزیره های خلیج فارس از جمله بوموسا و تنب کوچک و بزرگ به موجب بند ۶ ستون نخست کتیبه بیستون جزو استان پارس بوده است.
در کتیبه داریوش بزرگ در بیستون سندی بر مالکیت ایران بر خلیج فارس و کلیه جزایر آن موجود است و داریوش شاه از اربابه ـ بخشی از عربستان ـ ماکا ـ قسمت مجاور تنگه هرمز ـ و… نام میبرد و این که جنوب تنگه هرمز و سواحل خلیج فارس نیز کاملا تحت اختیار ایران بوده است.
یکی دیگر از قدیمیترین اسناد مالکیت ایران بر کرانه های جنوبی خلیج فارس، به محمد ابن جریر طبری باز می گردد. وی مینویسد: در زمان اشکانیان عربها همه در حجاز بودند و بادیه و مکه و یمن سکونت گاه آنان. آن گروهی که در حجاز و بادیه بودند به قحطی و گرسنگی دچار شدند. پس به عراق و بحرین کوچ کردند که در اختیار اشکانیان ایران بود.
«دکتر وستفلد» نیز در جای دیگری میگوید: پیش از اسلام سواحل غربی دریای پارس توسط ایرانیان اداره میشده است. حتی شهری نیز ار دوره ساسانی باقی است که به نام یکی از سرداران ایرانی نام گذاری شده است. این شهر امروزه اسپیدگان ـ اسفنج ـ نام دارد که در جزیره بحرین قرار داشته و از نام سردار اسپیدویه گرفته شده است. همچنین در دوران اشکانیان در روزگار سلطنت مهرداد اول (۱۷۱- ۱۳۸ پیش از میلاد) بنادر و جزیره هاى پارس تحت حکومت این سلسله قرار گرفت.
در عهد ساسانیان جزایر و بنادر خلیج فارس جزو قلمرو ایران و شهر اردشیر از استان پارس و جزو پادکیسان نیمروز بود. پس از ورود اسلام به ایران در دوره اقتدار آل بویه از ۳۲۲ هجرى قمرى بنادر و جزایر سراسر کرانه هاى خلیج فارس در قلمرو فرمانروایى آنها قرار داشت.
این فرمانروایى به دست سلجوقیان کرمان ادامه داشت تا این که پس از انقراض ملوک کیش در سال ۶۲۶ هجرى قمرى در روزگار اتابکان فارس و ایلخانان مغول والى هاى دریاى فارس یا ملوک هرمز در جزیره کیش سکنى گزیدند و تا سال ۷۷۹ هجرى قمرى بر تمام جزایر خلیج فارس و دریاى مکران ـ عمان ـ حکومت کردند.
تیموریان نیز خراج جزیره کیش و سایر جزایر خلیج فارس را تا سال ۸۷۳ هجرى قمرى که در ایران حکومت داشتند، جزو فارس محسوب و وصول مى کردند.با ورود پرتغالى ها به خلیج فارس و آغاز فعالیت هاى استعمار نوین در منطقه، جزایر این خلیج از جمله بوموسا به اشغال دریانوردان پرتغالى درآمد.
در روزگار سلطنت شاه عباس صفوى، پس از یک دوره طولانى نبرد، جزایر و بنادر ایرانى در خلیج فارس از جمله بوموسا، قشم، هرمز و بحرین به وسیله نیروهاى ایرانى آزاد شد که به همین مناسبت بندر گمبرون به بندر عباس تغییر نام یافت. شاه عباس در سال ١٦٠٢ میلادی، بحرین را از اشغال پرتغالیها خارج كرد و در سال ١٦١٢ میلادی (١٠٠١ خورشیدی و سالروز روز ملی خلیج فارس)، «جلفاوه » که امروزه امارات متحده است را اعاده حاکمیت كرد.
در سال ۱۱۴۷ هجرى قمرى (۱۷۳۵میلادى ) نادرشاه افشار، لطیف خان دشتستانى را به سمت حاکم ایالت هاى جنوب ایران و کاپیتانى کل سواحل و بنادر و جزایر خلیج فارس منصوب کرد که این فرد در سال ۱۷۳۶ میلادى به بحرین لشکر کشید و شیخ جبار هوله، یاغى بحرین را شکست داد و کلید دژ بحرین را براى نادرشاه فرستاد.
کریم خان زند نیز در سال ۱۱۷۹ هجرى قمرى (۱۷۶۵ میلادى) بر سراسر منطقه فارس و جزایر خلیج فارس از جمله بوموسا و بحرین و … اعمال حاکمیت کرد. در دوره قاجاریه آقامحمدخان پس از شکست دادن جانشینان کریم خان زند، موفق شد بر تمام ایران از جمله بنادر و جزایر خلیج فارس مسلط شود. در روزگار فتحعلى شاه هم جزایر دریاى پارس از جمله کیش، بحرین، بوموسا، هندرابى، تنب بزرگ و تنب کوچک، فارور و … جزو ایالت فارس محسوب مى شد و در سال ۱۲۶۳ ه.ق کرانه ها و جزیره هاى خلیج فارس از جمله جزیره ابوموسى بخشى از ایالت «بنادر خلیج فارس» شد.
بریتانیا، از سال ۱۸۱۹ میلادی به بهانه حفظ امنیت خلیج فارس از نا امنی ناشی از تحركات اعراب بادیه نشین جنوب خلیج فارس (اجداد حکام کنونی شیخ نشین های جنوب خلیج فارس)که علاوه بر چوپانی از راه دزدی دریایی امرار معاش می کردند، در منطقه استقرار یافته بود و در راه تثبیت سلطه خود بر آمد. دولت لندن بر این پایه، شیوخ عرب منطقه را در کنفراسى جمع کرد و آن ها قراردادى را تحت عنوان صلح جاویدان امضا کردند که به موجب آن بریتانیایى ها اجازه یافتند نه تنها به بهانه مبارزه با دزدان دریایى بلکه به بهانه حفظ امنیت خلیج فارس بتوانند در هر حادثه اى که در کرانه هاى خلیج فارس اتفاق مى افتد مداخله کنند.
در پى این کوشش ها، جزیره های بوموسا، تنب بزرگ و تنب کوچک را که از روزگار کهن در تملک ایران و جزو لاینفک خاک آن بود به اشغال بریتانیا و سپس شیوخ عرب شارجه و رأس الخیمه درآمد. در میان نقشه های رسمی که حاکمیت ایران بر جزیره های سه گانه را به اثبات می رساند، یك نقشه رنگی موجود است که وزارت جنگ انگلیس در سال ١٨٦٨میلادی تهیه کرده و «لرد سادیس بری» از طریق وزارت خارجه تقدیم ناصرالدین شاه كرد، نقشه ای بسیار تاریخی كه جزایر سه گانه، به رنگ کشور ایران مشخص هستند.
در نقشه دیگری كه توسط «لرد کرسن» نایب سلطنه انگلیس در خلیج فارس در سال ١٨٩٠ میلادی تهیه شده نیز جزیره های بوموسا و تنب بزرگ و تنب كوچك به رنگ خاك ایران رنگ آمیزی شده است. افزون بر این دو، در نقشه دریاداری انگلیس که در اواخر قرن ١٩ و اوایل قرن بیست تهیه شده نیز باز جزایر سه گانه به رنگ ایران نمایان هستند.
از دیگر مستندات حقانیت ایران در مالكیت جزیره های سه گانه میتوان به كتاب «محمود سدید كبابی بندر عباسی» اشاره كرد كه در اسناد جالب توجه آن میتوان به سندی اشاره كرد كه در آن اجداد شیوخ فعلی شارجه و رأسالخیمه که پیشه آن ها چوپانی بود، برای تعلیف احشام خود در جزیره بوموسا ـ كه به دلیل مراتع سرسبز خود به «گپ سبزو» نیز معروف بود ـ از حاكمان ایران اجازه میگرفتند و پس از تعلیف هم مراتب خدمتگزاری و سپاس خود را به ایرانیان اعلام میداشتند!!
دولت ایران حتی در دوره فترت شاهان بی كفایت قاجار و نیز در دوران رضاشاه، بارها حق حاکمیت خود را بر جزیره های تنب و بوموسا اعلام کرد. از جمله در تاریخ ۵ اسفند ۱۳۰۸ خورشیدی، وزارت خارجه دولت رضاشاه پهلوی، نامه اعتراضى را مبنى بر برافراشتن پرچم بریتانیا بر فراز جزیره های بوموسا و تنب بزرگ به وزیر مختار بریتانیا در تهران نگاشت. در نهایت پس از سال ها تلاش پیگیر همه دولت های ایرانی، سرانجام در ٩ آذر ١٣٥٠ خورشیدی سه جزیره بوموسا، تنب بزرگ و تنب كوچك از اشغال بیگانگان خارج شدند و به مام میهن بازگشتند.
در ساعت ٦:١٥ دقیقه بامداد روز ٩ آذر ١٣٥٠ خورشیدی ( ٣٠ نوامبر ١٩٧١ میلادی )، یک روز پیش از ترک نیروهای انگلیسی از خلیج فارس یگانهای نیروی دریایی ایران در سه جزیره تنگه هرمز( تنب بزرگ تنب کوچک و بوموسا ) پیاده شدند. نخستین پرچم ایران پس از گذشت کمتر از ٣٥ دقیقه از آغاز عملیت بر نخستین جزیره افراشته شد و در راس ساعت ٨ در هر سه جزیره پرچم ایران همراه با شلیک ٢١ گلوله توپ برافراشته گردید.
بخشی ازنیروهای ایرانی بر چهار گوشه بوموسا وبر فراز کوه حلوا به عنوان بلند ترین نقطه جزیره پرچم سه رنگ ملی ایران را بر افراشتند. بخش دیگر نیروها نیز پس از اعزام به جزیره تنب بزرگ به طور مسالمت آمیز و بدون حمل سلاح برای تحویل پاسگاه از گماشتگان عرب استعمار انگلیس در حال حرکت بودند که با شلیک آتشبار شرطههای عرب از داخل پاسگاه مواجه و ناجوانمردانه به شهادت رسیدند.
نام این سه شهید جاویدان راه میهن عبارتند از:
١- سروان رضا سوزنچی
٢- مهناوی یکم حبیب الله کهریزی
٣- ناوی آیت ا.. خانی…
بدین ترتیب پس از ٦٨ سال که سیاست استعمار برخلاف حقوق مسلم تاریخى مانع اعمال حاکمیت ایران بر این جزایر شده بود، پس از گفت وگوهاى طولانى و پیگیر، بار دیگر این جزایر تحت حاکمیت بر حق ایران قرار گرفت.
پس از اعمال حاکمیت دوباره ایران بر جزایر سهگانه، چند کشور عربی از جمله لیبی، عراق و یمن، در دسامبر ١٩٧١ میلادی از ایران به شورای امنیت سازمان ملل شکایت کردند که شورای امنیت با بررسی پرونده، آن را برای همیشه پایان یافته اعلام کرد، چرا که این شورا برای یک موضوع، دو بار تصمیم گیری نمیکند.
اینگونه بود که كشورهای عربی به دنبال راهکاری برای بینالمللی کردن دوباره این ادعاهای بیپایه خود بودند. اینکه بهترین حربه را برای اعمال فشار به ایران برای چشم پوشی از مالکیت بر جزایر سه گانه ایرانی را توسل به دادگاه لاهه یافتند.
امارات متحده عربى اینک بر پایه همین توافق است که پس از ٤٥ سال بر ادعاهاى خود مبنى بر مالکیت جزایر سه گانه ایرانى اصرار مى ورزد. در واقع ادعاهاى امارات بر پایه خلقیات ناسیونالیستى كشورهای عربی یک ادعاى حیثیتى فاقد مبناى حقوقى و سیاسى است که خود امارات هم به آن واقف است.
ضعف و ذلت تاریخی شیوخ جنوب خلیج فارس در برابر ایران در این سند برگرفته از خاطرات اسدالله علم قابل تامل است:
امیر دوبی در دیدار با شاه ایران میگوید: «من مطمئنم که اعلیحضرت هرگز تصور تحت فشار قرار دادن کشور ضعیفی مثل ما را هم نمیکنند؛ اما شما هر چه صلاح میدانید انجام بدهید، کاملا در اختیار شما هستیم.» (خاطرات علم، پنجشنبه، ١٠ مهر ١٣٤٩ خورشیدی) و یا در جای دیگر این کتاب نیز آمده : «ما همه چاکران وفادار اعلیحضرت فارس هستیم. ما را راهنمایی کنید» (شنبه، ١٠خرداد ١٣٤٩)
بنابراین افکار عمومی ایران در انتظار پاسخ شایسته و قاطع دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی به یاوه گویی های مكرر امارات،این شیخ نشین کوچک خلیج فارس است که یکی از بهترین راه های آن از طریق باز كردن مباحث مستندات مالکیت ایران بر استان جلفاوه (امارات کنونی)، جزیره ایرانی «آریایی» یا «سیربو نعیر» و جزیره نفت خیز «زرکوه» است که در اشغال امارات متحده عربی قرار دارند.
*استادیار دانشگاه و پژوهشگر فرهنگی و ژئوپلتیك
2 پاسخ
خدا بدترین جزاها را برای فردی که موجبات جدایی بحرین از ایران را صورت داد، بدهد.
انصافا خیلی حال میکنم از این نوشته ها مو به تنم سیخ میشه همش عشقه به ایرانه واقعا امرداد ایول زرتشتیا عاشقتونم کاش روزی جمعیتتون حداقل بشه یک میلیون