سینما و تیاتر ایران چندیست سوگوار هنرمندانی است که بیجانشیناند. هنوز چند روزی از خاموشی فردوس کاویانی، هنرمند دوستداشتنی و خاطرهآفرین تیاتر، سینما و تلویزیون نگذشته بود، که خبر درگذشت آتیلا پسیانی اندوهی دیگر به دلها نشاند؛ هنرمندی که در نقشآفرینی در شمار برجستگان بود و بیننده را فریفتهی هنر خود میساخت. با بازگرداندن پیکره بیجان او از فرانسه، آیین خاکسپاریاش پنجشنبه، 20 مهرماه 1402، در قطعهی هنرمندان، در کنار مادر هنرمندش انجام گرفت و با آوای ترانهی سلام آخر واپسین دیدار همکاران، همراهان و دوستدارانش با او رقم خورد.
خبرها از رنجوری و بیماری سرطان آتیلا پسیانی چندگاهی بود که به گوش میرسید. پیداست که همهی دوستان و آنهایی که توانایی بازیگریاش را میشناختند، نگران بودند. پس از آن، دیدن چهرهی بیمارگون او در جشن زادروزش و بزرگداشتی که دوستداران و هنرمندان برای پسیانی گرفته بودند (در اردیبهشتماه 1402)، همه را شگفتزده و نگران کرده بود، اما خودِ او خندان و شادمان بود و دیگران را امیدواری میداد که روحیهاش را از دست نداده است. افسوس که زمانی نگذشت که او در سفری درمانی به خارج از کشور، در 17 مهرماه، چشم از جهان فروبست و از میان ما رفت.
دستپروردهی مادری هنرمند
آتیلا پسیانی نخستین درسهای بازیگری را از مادرش جمیلهی شیخی آموخت؛ مادری که در اوج هنر بازیگری جای داشت و در کار نقشآفرینی از بزرگان و شناختهشدگان بود. چه آموزگار و استادی بزرگتر و بهتر از مادرش میتوانست آتیلای جوان را با زیروبم بازی در تیاتر و روبهرو شدن با دوربینهای سینما، آشنا کند؟ از نیکیبختیهای آتیلا پسیانی بود که پرورش و شکوفایی استعداد هنریاش در دامان مادری توانمند و بسیار آشنا با هنر بازیگری بود.
پسیانی 66 سال زیست. اردیبهشتماه 1336 زاده شد و مهرماه امسال واپسین برگ دفتر زندگیاش بسته شد. کار هنریاش را زمانی آغاز کرد که تنها بیستسال داشت. از همان آغاز توانایهای او در کار نقشآفرینی از چشم استادان پنهان نماند. نخستین تصویر تلویزیونی پسیانی در سریالی تلویزیونی به نام «لحظه» (کاری از محمد صالحعلا) دیده شد. او در حالی کار نخستش را نمایش داد که در این مجموعهی تلویزیونی بزرگانی مانند مادرش جمیله شیخی، فرامرز قریبیان، آهو خردمند و محبوبه بیات بازی میکردند. اما پا نهادن او به صحنهی تیاتر زمان بُرد و او نخستین کارَش را در نمایشی به نام «هفتخوان رستم»، در سال 1363، نمایش داد.
پسیانی بسیار زود در نزد تماشگران سینما شناخته شد و از آن پس فیلمهای بسیاری را بازی کرد و در صحنهی تیاتر نیز به چهرهای آشنا بدل شد. بهویژه در سریالی به نام «محلهی برو بیا»، در کنار زندهیاد فردوس کاویانی، خوش درخشید و تماشگران بیشتر با تواناییهای او آشنا شدند.
پسیانی، وارون برخی از بازیگران، از پذیرفتن چهرههای منفی فیلمهای سینمایی و سریالهای تلویزیونی پرهیزی نداشت و این شخصیتها (کاراکترها) را هم بهاستادی بازی میکرد. حتا از این که در اوج شهرت و هنرش، از این که نقشی کوتاه در فیلمی سینمایی بردوش بگیرد، دوری نمیکرد. چنین کاری نشانهای از مسوولیتشناسی و فروتنی او بود. واپسین باری که پسیانی در برابر دوربین قرار گرفت و نقشی سینمایی اجرا کرد، در فیلم «سیاهباز» (1399) به کارگردانی حمید همتی بود.
از بختیاریهای دیگر پسیانی آن بود که در دوران جوانی و آغاز بازی در فیلمها، در کنار کسانی قرار گرفت که در این هنر از استادان بودند و این امکان برای پسیانی جوان فراهم شد تا از آنها بیاموزد و فن بازیگریاش را توانایی بیشتری ببخشد. برای نمونه، او در سومین تجربهی بازیگریاش، در کنار زندهیادان جمشید مشایخی و پرویز پورحسینی بازی کرد.
نام فیلمهای سینمایی که آتیلا پسیانی در آنها هنر والای خود را نشان داده است، فهرست بلندبالایی است. او همهی زندگی هنریاش را با بازی در فیلمها و نقشهای گوناگون گذراند و استادانه از عهدهی انجام نقشها برآمد. در هنر تیاتر نیز به اندازهی سینما شایسته بود و از چهرههای برجستهی نمایش در ایران شناخته میشد. هر چند نام پسیانی نزد مردم بیشتر با سینما گره خورده است، اما او بارها بر زبان آورده بود که تیاتر را بیش از سینما ارج مینهد و هنری برتر میداند.
پایان سالها کوشش و هنرآفرینی
آتیلا پسیانی نهتنها در هنرها سینما و تیاتر از یگانگان بود بلکه در زندگی نیز انسانی نمونهوار دانسته میشد. او عمری را در کنار همسرش، فاطمه نقوی، عاشقانه زیست و به دختر و پسرش، ستاره و خسرو، مِهر بیپایان داشت. او چهلوپنج سال هنر آفرید و یادگارهای گرانبهایی از نقشورزیهای خود بر پردهی سینما و صحنهی تیاتر برجای گذاشت. نزدیک به 80 فیلم سینمایی و بازیگری در بیش از 70 سریال تلویزیونی، از او چهرهای ساخت که همواره در یاد دوستداران هنر سینما و نمایش باقی خواهدماند.
یادش گرامی و نامش پایدار
یک پاسخ
گروسمان نشین باد