آیین همراهی پیکر محمدعلی اسلامی ندوشن، امروز دوشنبه 29 آبانماه 1402 خورشیدی، از دانشکده ادبیات تا دانشکده حقوق دانشگاه تهران برگزار شد.
محمدعلی اسلامی نُدوشن سال 1401 در کانادا درگذشت و پیکر او پس از گذشت بیش از یک سال به سفارش خودش به ایران بازگشت تا در نیشابور به خاک سپرده شود.
علی لاریجانی، روحالله هادی، عبدالرضا سیف، سیدمحمدرضا حسینی بهشتی، محمد مقیمی، محمود اسعدی، ، مصطفی ملکیان امید مجد، علیرضا حاجیاننژاد و مصطفی موسویراد و شماری دیگر از اهالی فرهنگ، هنر، استادان دانشگاه و دانشجویان پیکر این چهره نامدار فرهنگ و ادب که روز گذشته پس از ۱۸ ماه از کانادا به ایران بازگشت را همراهی کردند.
پیکر استاد پس از اجرای برنامههایی در تهران، یزد و زادگاهش نُدوشن به نیشابور برده و در کنار آرامگاه عطار به خاک سپرده میشود.
محمدعلی اسلامی ندوشن زادهی ۱۳۰۴ خورشیدی، در ندوشن یزد بود. وی پنجم اردیبهشتماه ۱۴۰۱ در کانادا درگذشت. او دانشآموخته حقوق بینالملل از فرانسه و استاد پیشین دانشگاه تهران بود که افزونبر درسهای حقوقی، به تدریس نقد ادبی، سخنسنجی و ادبیات تطبیقی نیز میپرداخت. اسلامی ندوشن سالها زندگی خود را صرف پژوهش در آثار علمی و ادبی ایران و ترجمه آثار نویسندگان جهان کرد و آثارش بهصورت کتاب در بیش از ۵۰ جلد در زمینههای گوناگون ادبی، فرهنگی و اجتماعی به چاپ رسیده است.
دانشگاه تهران
دانشکده ادبیات
چهره راست: علی لاریجانی
راسخ راد، مجری
خواننده سنتی، بامداد فلاحتی
استاد حقشناس، وصیتنامه محمد علی اسلامی ندوشن را خواند
بدرقه پیکر محمد علی اسلامی ندوشن به دانشکده حقوق دانشگاه تهران
فرتور از همایون مهرزاد است.
2393
12 پاسخ
از مرگ میترسم
فقط بخاطر گریه های مادرم
وگرنه آنقدر از زندگی سیرم
که روز مرگم را جشن میگیرم
روح درگذشتگان شاد باشد. زمانی طولانی میباشد که سرور گرامی جناب اسلامی ندوشن به میهن بازگردانده شدند. روحشان در جایگاه ابدی شان در آرامش باد.🙏🏼🍀
روحش شاد
روح این استاد فرزانه شاد
روحشان شاد در دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران سالهای ۱۳۵۱تا۱۳۵۴درسی پیرامون تاریخ اجتماعی ایران ارائه می کردپاکی وصداقت وحکمت وانصاف رابارفتاروگفتارش به مانشان میداد یادش گرامی و روحش شاد باد
روحش شاد راهش پررهرو
خدا روح این عزیز دانشمند وارسته را قرین رحمت خود قرار دهد و امیدوارم ایران از بزرگ مردان و اندیشمندان هماره پر وجود باشد…
استادازافتخارات خاک گهربارایران است .یادش گرامی باد
فرزانه ای سترگ در ایران دوستی و دردآگاهی دردمند که برای ایران نوشت( ایران را از یاد نبریم) و برای ایران زیست و اینک پس از چندی دوری از وطن، دوستداران فرهنگ و ادب ایرانزمین را چنین داغ بر دل به سوگ نشانده است. روانش در سپهرِ برین شاد باد!
چرا بعد از یک سال به ایران برگشت؟ مشکلی بود برای تدفین در ایران؟ لطفا اطلاع رسانی کنید.ممنون
روحت شاد
اسوه دانش و اعتدال.
ادب درس و ادب نفس با تو به تجلی نشست.
روحش شاد و مریدانش بسیار
با استاد در همان دوران کودکی و نوجوانی آشنا شدیم وقتی زیر برخی متنهای زیبای درسهای فارسی،نوشته بود: محمد اسلامی ندوشن..به نظرم بخشهایی ازکتاب «صفیر سیمرغ» استاد و «روزها و یادها» بودند.
روحشان شاد و یادشان جاودانه باد
صفیر سیمرغ:
نویسنده:دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن
سفرنامه استاد اسلامی ندوشن به افغانستان، دانمارک، ترکیه، پاریس، نیشابور، اصفهان، لندن، ایتالیا و بلغارستان که بسیار تیز بینانه و زیبا مکان ها را توصیف کرده است و خواننده را با خود به سفری تاریخی در عین حال در دنیای معاصر می برد. این سفرنامه ای نخستین بار در سال ۱۳۴۹در مجله یغما به چاپ رسیده است.
نویسنده با قلمی شیوا و خاطره انگیز خواننده را با روح مکانی که توصیف می کند درگیر می کند.
سایر مکان ها هم بسیار عالی توصیف شده اند و اطلاعات تاریخی و ادبی و فلسفی که در لابلای سطور کتاب نهته است از آن چیزی فرای یک صرفا سفر نامه ساخته است که خواننده را در سیری تاریخی و فرهنگی به ماورای آنچه اکنون در آن سرزمین هست می برد.
تگ:سفرنامه افغانستان سفرنامه ایتالیا سفرنامه پاریس سفرنامه ترکیه سفرنامه لندن مجموعه سفرنامه
سفرنامه اصفهان:
دمدمههای اردیبهشت، اصفهان
چون شاهزاده افسون شده افسانه است که طلمسش را شکستهاند و آرام آرام از خواب بیدار میشود .شکوفههای به و بادام رؤیاهای پر پرشده اویند و بید مجنون، معشوقهای که زلفهای خود را بر او افشانده است.
✅ بهارِ جاویدان در این رنگها و نقشهای کاشیها جای دارد، بهارِ منجمد و رمز آلود؛ چنان که گویی کالبدِ بنا، مینائی است که روح را در آن حبس کردهاند.
✅ من بار دیگر در برابر این مجموعهی حیرتانگیز از خود پرسیدم به چه معنایند این نقشها و رنگها؛ ترکیبِ ریاضیوار، مجرّد، پر از کنایه و ایهام و اشاره و راز، که در آن همه چیز به نقش ترجمه شده است:هم دنیای خواب و هم دنیای بیداری، هم ضمیر آگاه و هم ناآگاه، هم گذشته و هم آینده؟چه میخواهند بگویند این بوتهها و خطها و اسلیمیها که در هم میپیچند، به هم میپیوندند و باز میشوند و میروند و باز میگردند، مانند رگهای یک بدنِ زنده و سرانجام در نقطهای گم میشوند، بیآنکه بتوان ردّ پای آنها را تا به آخر دنبال کرد؟و تنها جوابی که مییابم یک کلمه است: بهشت.