یکی از شگفتترین دژهای ایران را باید در استان اردبیل دید؛ جایی که به قلعهی آدمخورها آوازه دارد! اردبیلیها به آن دژ باستانی «بوینییوغون» میگویند. مهرازی (:معماری) آن شگفتآور است و خیالآفرین!
باستانشناسان در بوینییوغون آثاری یافتهاند که دیرینگی آنها از دوران مفرغ آغاز میشود و تا تاریخ میانی ایران به درازا میکِشد. پس ما با دژی روبهرو هستیم که نشانههایی از 4500 سال در آن یافتنی است. اما نکته اینجاست که این دژ آکنده از رمز و راز است و کسی بهدرستی نمیداند آن را برای چه ساختهاند. هر چه هست، بوینییوغون اثری برجسته برای باستانشناسان است و آنها را برمیانگیزد تا رازهای نهفته و بسیارش را کشف کنند؛ رازهایی که گشودن آنها آسان به دست نمیآید.
استان زیبای اردبیل مالامال از دژهای کهن و باستانی است. از قلعه قهقهه گرفته تا قلعههای سی، ارشق، اولتان، گیلوان و یلسویی. هر کدام از آن دژها ویژگیهای مهرازیای دارند که توجهبرانگیزند. جداییهایی هم میان شیوهی ساخت آنها دیده میشود که میتواند خود سبب پژوهشهای بسیاری باشد. اما بوینییوغون از همه شگفتتر و ویژهتر است!
باید به شهرستان نیّر در استان اردبیل سر زد تا به روستایی رسید که به آن «کورعباسلو» میگویند. دژ بسیار دیرینه بوینییوغون در نزدیکی این روستا آرمیده است. در شاهراهی که اردبیل را به میانه و تبریز پیوند میدهد، این دژ را که شاید کاربردی نظامی داشته است، ساختهاند. واژهی آذری بوینییوغون به معنای «گردنستبر» است و اشارهای است به نمای دژ که ستبرگونه و دلهرهآور است.
دژی برای باورهای خرافی
دربارهی بوینییوغون باورهای بیپایه و ساختهی ذهن رهگذران، اندک نیست. نخست آن که چنین آوازه داده بودند که بوینییوغون دژ آدمخورهاست! بومیها میگفتند که این دژ نفرینشده است و هرکس پا به درون آن بگذارد بازگشتی ندارد و سرنوشتی هولناک گریبانش را میگیرد. باز، میگفتند که آدمخوارهایی درون دژ هستند که بیگانهها (غریبهها) را میخورند! باورهای خرافی دیگر دربارهی بوینییوغون بیشتر از این گفتهها است. اما پدید آمدن چنان برداشتهای نادرستی به نما و ظاهر دژ بازمیگردد که هر ذهنی را به خیالبافی میکشاند. استواری شگفتآور دژ، پیدا شدن اسکلت مردگان در آن و نمای ترسناکش، همگی سبب شده تا بوینییوغون جایی مخوف بهگمان برسد. بهویژه آنکه بوینییوغون را بر روی سنگهای ستبری ساختهاند که نمای دژ را از آنچه هست ترسناکتر میسازد. دیوارهای دژ بلندایی نزدیک به 300 متر دارند و رفتن به درون سازه را بسیار دشوار میسازند. پس برای بازدیدکنندگانش گمکردن راه چیز چندان شگفتی نیست. چگونه میتوان سر از این دژ ستبر درآورد و راه را گم نکرد؟!
دژ نسبت داده شده به آدمخوارها را از سنگ و ساروج ساختهاند. ساختمایههای درون دژ نیز از آجر و خشت است. آنچه در نگاه نخست به چشم میآید، حوضچهی سنگی بالای دژ است. همین حوضچه هم خیال خرافهباوران را پَر و بال بیشتری داده است و آنان چنین باوراندهاند که ژرفای حوضچه ناپیدا است و کسی نمیداند پایان آن به کجا میرسد! اما بانیان دژ، حوضچه را ساختهاند تا ذخیرگاهی برای آب برف و باران باشد و دسترسی به آب آشامیدنی را برای باشندگانش آسان کند. جوها نیز آب را به سمت حوضچه میکشند و آن را مالامال میسازند.
حوضچهی بوینییوغون گواه آن است که این دژ جایی برای زندگی بوده است و کسانی در زمانهای دور در آن سکنا گزیده بودند. اما این که باشندگانش از چه گروهی بودهاند؟ پیدا نیست. شاید از سربازان و نظامیان بودهاند و شاید هم مردمان عادی. در بخش جنوبی سازه بازماندهی آسیابی سنگی دیده میشود. همین سازه نیز سبب دیگری است که دژ را سازهای بدانیم که زندگی در آن جریان داشته است.
باستانشناسان باور دارند که بیشترین کاربری دژ بوینییوغون در دوران اشکانیان بوده است. در زمانی که پارتهای جنگجو با رومیان نبردهای خونین داشتند، این دژ پناهگاهی برای سواران و پیادگان اشکانی بوده است. حتا در آن زمان (دورهی اشکانیان) شمار باشندگان (جمعیت) آن گستره، بسیار بوده و پهنای دژ و سازههای پیرامونش سر به 300 هکتار میزده است.
نشانههای زیستگاهی بوینییوغون، تا دورهی صفویه نیز ادامه مییابد و دژ را جایی مهم برای ارتش ایران ِ صفوی در جنگ با امپراتوری عثمانی نشان میدهد. این دژ با جایگاه بلند و دستیابی آسان به خوراک و آب برای باشندگانش، بهترین سازهای بوده که میتوانسته به کار جنگجویان برای دفاع از مرزهای ایران آن روزگاران بیاید. با اینهمه، بوینییوغون هنوز هم رازهای خود را بهتمامی آشکار نکرده است. تنها باید امیدوار بود که با کاوشهای بیشتر باستانشناسی، آگاهیهای ما دربارهی این دژ رازگونه، افزایش یابد.
*یارینامه: خبرگزاری مهر (فروردین 1393)؛ تارنمای ادارهی میراث فرهنگی اردبیل و تارنمای روزنامهی خراسان.
در نشانی زیر با دیگر سازههای شگفت و کهن ایران آشنا شوید: