آثار و یادمانهایی که از ساسانیان بهجا مانده است، ارزش والایی دارند و نمودار دورهای پانصدساله از تاریخ این سرزمین هستند؛ از دورانی که فرهنگ، هنر و تمدن ایرانی در اوج شکوفایی بود. برای آنکه بدانیم شهرهای ایران در روزگار ساسانیان چگونه طراحی و سازوکاری داشته است، نمونهای در دست هست که هنوز هم بخشی از شُکوه خود را از دست نداده است؛ آنجا را «شهر بیشاپور» مینامند: شهری با آوازهای جهانی!
گسترهای دویست هکتاری بیشاپور در استان فارس، 150 کیلومتری باختر شهر شیراز و 18 کیلومتری شمال شهر کازرون، نمایان است و در دل خود داستانها و سخنها از گذشتههای فخرآفرینش دارد. بیشاپور سرگذشت برههای از تاریخ ساسانیان است که آنها در فرازین بخش از تاریخ سلسله و شاهنشاهی خود بودند. شهری که در آن زمان بسیار باارزش و مهم دانسته میشد و اکنون نیز از دید تاریخی و فرهنگی و از نگاه باستانشناسی اهمیتی شایان نگرش دارد.
در بیشاپور آثار پُرشماری هست که باید نام بُرد؛ همانند: تندیس سنگی شاپور یکم ساسانی، نقشبرجستههای زیبا و چشمگیر، سنگنبشتهی کرتیر (موبدانموبد دربار ساسانی) که از نگاه تاریخی و آگاهیهایی که از آن به دست میآید، درخور ارزشهای یگانهای است، پرستشگاهی برای آناهیتا، ایزدبانوی آبها، جادهای شاهی و نمونههایی دیگر. به اینها که برشمردیم، باید طراحی مهندسی و مهرازی شهر و نیز ارزشهایی که برای بررسیهای تاریخی و شهرسازی در ایران باستان دارد را افزود.
بیشاپور را گاه بیشابور و گاه بهشاپور و در زمان خود «به از اندیو شاپور» مینامیدند. این شهر در سال 266 میلادی و به خواست و دستور شاپور یکم ساخته شد. طراح و سازندهی آن مهرازی بیگانه بود که در نوشتههای کهن از او به نام «آپاسای» یاد شده است.
گروهی از پژوهشگران معنی بیشاپور را برگرفته از نام آن در زبان پهلوی دانستهاند و آن را «بیهشاپور» (:خدایگانشاپور) گمان بُردهاند. برخی دیگر آن را برگرفته از «وهشاپور» (: شاپور نیک/ شهر زیبای شاپور) دانستهاند. کسانی نیز هستند که نام شهر را در زبان پهلوی «وهیانتیوک شاپور» (: شهر شاپور، بهتر از انطاکیه) برشمردهاند. به هر روی، بیشاپور در زمانی ساخته شد که شاپور پیروزی بزرگ خود را بر والرین، امپراتور روم، بهدست آورده بود و سرشار از غرور پادشاهیاش، فرمان داد در جادهای که تخت جمشید را به تیسفون میرساند، شهری زیبا بسازند تا هم نشانهای از توان و کارایی شاهنشاهی نوبنیاد ساسانی باشد و هم یادگاری از چیرگی او بر رومیان. برای آن که آیندگان نیز از یاد نبرند که این شهر به خواست چه کسی ساخته شده است، نام خود را بر آن گذاشت.
والایی هنر ایران ساسانی
بازماندهی بیشاپور هنوز هم پس از گذشت نزدیک به 1800 سال، تماشایی است و سبب نازش هنر ایران. در زمان آبادانی خود نیز آنگونه که از نشانهها و نوشتهها برمیآید، از شمار شهرهای کممانند ایران بوده است. هرچند شیوهی ساخت و طراحی آن برگرفته از مهرازی یونانیان است و همان طرحی را دارد که در نزد آتنیها رواج داشت؛ بدینگونه که در زمینی مستطیلیشکل، دو خیابان که یکی از شمال به جنوب راه داشت و دیگری از خاور به باختر کشیده شده بود، شهری را شکل میدادند که چهار دروازهی ورودی داشت. دروازهی اصلی بیشاپور همان بود که در باختر شهر دیده میشد. از سوی دیگر، بیشاپور دو بخشی بود و این جدایی دوگانه، آشکارا دیده میشد؛ بخشی که از آن ِ شاه و درباریان و مردان بلندپایهی ساسانی بود و در آن نیایشگاه و تالارهایی باشُکوه دیده میشد؛ و بخشی که مردم در آن زندگی میکردند و همهی اجزایی که ساختار یک شهر را شکل میداد و به کار گذران مردم میآمد، در آن ساخته شده بود.
برای شناخت شاهکارهای هنری ساسانی، باید به تنگ چوگان بیشاپور رفت که در نزدیکی شهر قرار دارد و دربردارندهی نقشبرجستههایی ششگانه است و یادآور روزی که شاپور یکم تاجگذاری کرد و زمانی که بر والرین رومی پیروز شد. نقشهایی از دیگر شهریاران ساسانی (مانند: بهرام یکم و دوم و شاپور دوم) نیز در آنجا هست. از نیایشگاه آناهیتا نیز دیگربار یاد کنیم که یکی از سازههای بسیار مهم بیشاپور است و آن را شاهکار روزگار ساسانیان نام نهادهاند.
شهر باستانی بیشاپور تا سده هفتم مهی پابرجا و استوار بود و رگهای شهر جاری از زندگی مردمانش و غوغای شهری بزرگ شناخته میشد، اما افسوس که پس از آن روبه ویرانی گذاشت و خالی از باشنده شد. اکنون آنچه از بیشاپور مانده است، جلوهی کوچکی از زیباییهای بسیار آن در گذشتههای باستانیاش است؛ این را از نوشتههای کهنی که از بیشاپور یاد کردهاند، میتوان دریافت.
*یارینامه: تارنمای منظر باستانشناسی فارس؛ گزارش خبرگزاری مهر؛ همشهریآنلاین.
در نشانی زیر با دیگر سازههای شگفت و کهن ایران آشنا شوید:
یک پاسخ
سلام و خسته مباشید
«سفیدچاه، گورستانی با نمادهای آیین مِهری»(نگار جمشیدنژاد)
این نوشته بانو جمشیدنژاد رفته پشت صفحه؛ پس نظر خود را کوتاه اینجا می نویسم.
«سفیدچاه که به روایت قبر حاج جرجیس سفیدچاهی “سفیدجا” و در روایت های دیگر “اسپ چاه، اسپ تن و روبار” نامیده شده،در دره ای میان کوه های منطقه هزارجریب از رشته کوه البرز قرار دارد.»
در زبان های ایرانی چ و ج به هم تبدیل می شود و همین گاه خواننده را به اشتباه می اندازد. همینک چوپانان کوهی ماسالی به چادر یا چادرسیاه که روی پارگا ها اندازند، جادر(به سکون دال) گویند.
اسم آن مکان سفیدجا = خاک سفید ، است. البته شکل واژه ی سفید شکلی نو است. اصل آن فراز آریایی مادی سپیَ جا = سپی جا(خلاصه) است. شاید بعضی با خواندن آن متن ویکی روستا، فکر کنند «اسپ» همان اَسپ(پهلوی) = اَسب(فارسی) است.
در آن متن ویکی روستا، اسپ، مخفف سپی یا اسپی یا ایسپی(ماسالی) = سپید، است. سفیدجا = خاک سفید. مثل محله ی خاک سفید در تهران. ایرانیان از این دست مکان های آهکی را اغلب سپید نامیده اند؛ ولی گاه خود واژه ی آهک را بکار برده اند؛ مانند آهَکَ لُون(در تالش ایران) = آهَک لُون(خلاصه) = آهک لان = لانه ی آهنک، معدن آهک، جایی که آهک دارد.
اسپ تن هم همان سپی تن(به سکون سین) است. سپی(به سکون سین) = سفید، دقیق ترین تلفظ آن واژه ی آریایی مادی است، که همینک در کردی رایج است. ولی گاه اسپی و گاه ایسپی(ماسالی) نیز تلفظ می شود.
اسپ تن یا اسپتن، واژه ای ست مانند پیلتن(لقب رستم).
پیل(تالشی ماسالی) = بزرگ.
چرا گاه «ماسالی» را ذکر می کنم؟ زیرا در مناطق مختلف تالش گاه از واژه های مختلف سود می جویند. مثلن در شهرستان تالش به پیل ماسالی، یُول، می گویند که در تالشی جنوبی یال تلفظ می شود. یال اسب نیز همان یُول = یال(تالشی)، است. یال یعنی بزرگترین م.ی اسب، بلندترین موی اسب. اَسپی یال(ماسالی) = یالِ اسب. چنانکه دیده می شود، ماسالی ها هم یول = یال، را بکار می برند؛ ولی فقط برای اسپ و اصطلاحن یال کوه بکار می برند.
کوتاه: اسپی چا = سپی جا(به سکون سین)= جای سپید.
چرا در فارسی از این دست واژگان را اغلب به کسرِ اول بکار می برند؟
زیرا ایجاد کنندگان زبان نوین ایرانی(فارسی دری) به احتمال بسیار قوی، اول ساکن نداشته اند؛ در نتیجه از این دست واژه های کهن ایرانی را اغلب به کسرِ اول بکار برده اند. و این در حالی است که مادر فارسی یعنی پهلوی فراوان اول ساکن دارد. به عنوان مثال همین سِپید یا سِفید(به کَسرِ سین) فارسی در پهلوی سپیت(spit) تلفظ می شود. تالش به سپیدگون، سپیت(ایسپیت)، گوید، که بحثی دیگر است، بمانَد.
به چرایی این نوع تلفظ در فارسی دری پیشتر مفصل پرداخته ام؛ باز در وبگاهِ خود به آن بر می گردم.
همینقدر بگویم که تلفظ اول ساکن ها خوش آهنگ تر است.
کسی که به پهلوی و زبان های سلاویان شرق و آلمانی آشنایی داشته باشد، این سخن مرا نیک دریابد. تالشی گرچه همینک اول ساکن هم دارد؛ ولی به مروز بعضی اول ساکن های زیبا آهنگ تالشی حالا کِشدار تلفظ می شود. چنانکه سپی کوتاه و خوش آهنگ همینک در ماسال ما ایسپی تلفظ می شود. تا جایی که من می دانم، فقط کرد ها این کهن واژه ی ایرانی را دقیق تلفظ می کنند.