لوگو امرداد
شروین وکیلی در جشن پیشواز یلدا، بنیاد فرهود:

ایرانیان ماندگار شدند چون همواره امیدوار بودند

کارگروه فرهنگی بنیاد فرهود با همکاری خانه‌ی اندیشمندان علوم انسانی، به پیشواز برپایی شب چله رفت و با باشندگی شمار بسیاری از دوستداران فرهنگ ایران و استادان ایران‌شناس، این جشن ملی را برگزار کرد.
در این آیین و جشن، استادان فرهنگ و تاریخ ایران درباره‌ی پیشینه‌ی شب چله و چگونگی برپایی آن در ایران، سخن گفتند.

اجرای موسیقی از سوی گروه همسرایان امید به سرپرستی مهدی قاسمی، اجرای نقالی ویستا بلندی از هموندان گروه نقالی و شاهنامه خوانی زرتشتیان ایران به استادی و سرپرستی موبدیارپریا ماوندی، اجرای آواز استاد پازوکی با تارنوازی مهدی قاسمی،  پیشواز مهمانان برنامه با آینه گلاب و نقل توسط نیایش زندیان و ستایش زندیان با پوشش سنتی زرتشتی (پیراهن، مکنا و شوال)، و اجرای آیین سپاس از سوی مهرداد پورمتد، از دیگر بخش‌های این برنامه بود.

دبیری نشست را کیوان سالمی و اجرای ان را مریم سراجیان بردش داشت.

فرهنگ ایرانی، رفتن از تاریکی به سوی روشنایی است
احمد محیط طباطبایی، فرنشین کمیته‌ی ملی موزه‌های ایران (ایکوم)، از سخنران نشست پاسداشت شب چله در خانه‌ی اندیشمندان علوم انسانی بود. او در آغاز با سپاسگزاری از پروفسور فرهود و انجمن پیش‌آهنگی برای برگزاری نشست و یادآوری جشن شب چله و اشاره به مشترک‌بودن ثبت جهانی این جشن میان ایران و افغانستان، گفت: «فرهنگ ایرانی، فرهنگی است که از تاریکی به روشنایی و از شب به روز می‌رود. برای همین است که تقویم ما شبانه‌روز است، نه روز و شب؛ یعنی باید از شب به سوی روز رفت. اگر ما جشنی را سپاس می‌گوییم و شکرانه‌ی آن را به‌جا می‌آوریم به سبب طولانی‌بودن شب نیست، برای فرارسیدن روز است که مورد احترام و ستایش مردم قرار می‌گیرد. به همین سبب، صبحی که می‌دمد تولد مِهر نامیده می‌شود و با مفهوم روشنایی، امید و به‌پایان رسیدن زمستان و تاریکی و آمدن گرما و حرارت و زندگی همراه است. در فرهنگ ایرانی، نشانه‌ی چنین شکرانه‌ای، انداختن سفره است. در این سفره آنچه را که باید سپاس گفت، نمونه‌هایش را قرار می‌دهند».
محیط‌طباطبایی در ادامه افزود: «امروزه با تغییرات اقلیمی و فن‌آوری و صنعتی، هنوز مفهوم شب چله، پایدار است؛ یعنی پایداری شُکر نعمت‌ها. محصول کشاورزی مردم ایران که گندم است، در شکل رشته و آش ومیوه‌ها (به‌ویژه انار) بر روی سفره گذاشته می‌شوند. این توجه بسیار به انار، ناشی از این است که در آغاز صبحی که یلدا به پایان رسیده است، شفقِ قرمزی را خواهیم دید؛ زمانی که هنوز نور طلایی خورشید نیامده است. آن قرمزی صبح، مِهر و نشانه‌ی به دنیا آمدن مِهر است. به همین سبب، رنگ سفره‌ی شب چله، قرمز است و بیانگر آیین میترا».
این سخنران با اشاره به این که در فرهنگ ایرانی، جشن‌ها، به شکل‌های گوناگون، در تداوم زندگی باقی مانده و از این‌رو، مِهر نیز در سراسر تاریخ ایران، پایدار بوده است، گفت: «در روز نخست دی‌ماه، ساعت طلوع و غروب آفتاب، برپایه‌ی گاهشمار، باید از دوسو افزوده شود، اما می‌دانیم که تنها از یک‌سو (روز) افزوده می‌شود و از سوی دیگر (شب) کاسته می‌شود و این کار تا چهارم دی ادامه دارد و از چهار دی، به‌طور کامل، هم شب و هم روز اضافه می‌شود. پس جشن‌ها چهار روز ادامه می‌یافت. امروز مسیحیان چهارم دی‌ماه را به نام میلاد مسیح جشن می‌گیرند که جشنی بازمانده‌ی از آیین مهر است.
در جشن‌ها، آنچه مهم است کنار هم آوردن مردم است و ایجاد کردن نزدیکی و دوستی میان آن‌ها. در این گِردآمدن، مردم نگاه به زیست‌محیط را رویکرد خود می‌کنند. از این دید، هر جشن و آیینی ارزشمند است».
او در ادامه افزود: «مِهر را نماد عهد و پیوند می‌دانند و مِهر را چون همان خورشید است، به‌شکل کروی می‌دیدند. حلقه و انگشتری مِهر و پیمان بر انگشت مِهر گذاشته می‌شود و همگان، از هر آیینی، این حلقه‌ی پیمان را بر انگشت می‌کنند».
احمد محیط‌طباطبایی در پایان سخنانش گفت: «امیدوارم امید و روشنایی و دل سپید، در این پایان شب طولانی و رسیدن به روز و روشنایی، برای همگان و مردم ما باشد».

ایرانیان ماندگار شدند چون همواره امیدوار بودند
شروین وکیلی، استاد جامعه‌شناسی و نظریه‌پرداز، از سخنران آیین شب چله‌ی خانه‌ی اندیشمندان علوم انسانی، در آغاز سخنانش با اشاره به این که می‌خواهد درباره‌ی استوره‌شناسی شب چله به نکته‌هایی کوتاه اشاره کند، گفت: «معنا و هنر بر اساس نقاطی شکل می‌گیرد که آدم‌ها به توافق می‌رسند. یعنی آن‌جایی که روایت شکل می‌گیرد و نمادها با هم چفت می‌شوند. گاهی آن روایت (قصه) چندان نیرومند و دیرینه می‌شود که زیست‌ جهان ما تکه‌ای از آن را تعریف می‌کند، و این تعریف‌کردن گاهی چندان استوار و لایه‌لایه می‌شود که ممکن است هزاران سال بپاید و رفتارِ بی‌شمار آدم را در بی‌شمار نسل، تعریف کند».
این سخنران سپس افزود: «موقعی که درباره‌ی استوره‌ها و گاه‌شمار ایرانی سخن می‌گوییم، داریم درباره‌ی نظامی از رمزپردازی حرف می‌زنیم که خیلی دیرینه است و هزاران سال قدمت دارد. طبیعی است که این رمزپردازی، مانند هر ساختار و معنای دیگری، تحول پیدا کرده و تحولات آن با گنجاندن معانی جدید و پیچیده‌ترشدن پیام، می‌انجامد».
به سخن وکیلی، یکی از رمزپردازی‌های استوره‌های ایرانی، «جفت‌های متضاد معنایی» است. جفت‌های متضاد معنایی، شالوده‌ی روایت و محتوای فرهنگی است و دوقطبی‌هایی است که با هم ضد هستند و نظام اجتماعی به سود یکی از این‌ها سوگیری می‌کند. به سخن دیگر، یکی از آن‌ها را انتخاب و دیگری را حذف می‌کند. جوامع انسانی و تمدن‌ها جفت‌هایی از متضادهای معنایی را برمی‌گیرند. بخشی‌هایی را هم که پس می‌زنند، قابل رده‌بندی هستند.
وکیلی در ادامه افزود: «یکی از این جفت‌های متضاد معنایی در حوزه‌ی تمدنی ایرانی که پیچیده‌ترین معانی را تولید کرده، نور و ظلمت است. نور در برابر ظلمت یک دوقطبی آشکار و بدیهی است و در همه‌ی جوامع، حتا جوامع ابتدایی شکارچی، این که نور و ظلمت از هم جدا هستند، جزو تجربه‌ی زیسته‌ی همه‌ی آن‌هاست، اما زمانی که نور و ظلمت بیانی نمادین می‌گیرد و از نور همچون علامتی برای حقیقت بهره می‌برید، نور برابر  با امر قدسی و حقیقت می‌شود؛ و موقعی هست که ظلمت با شرّ، با افول و تباهی پیوند برقرار می‌کند. برای چنین نشانه‌ای یک دستگاه فرهنگی نیاز هست. از سوی دیگر، حتا ممکن است که در تمدن‌های گوناگون این رمزها، معانی‌ای متضاد بیابند. برای نمونه، در فرهنگ چینی آب نشانه‌ی طلمت و تاریکی است، در حالی که در فرهنگ ایرانی آب را علامت روشنایی می‌دانند».
این سخنران در اشاره به نظام استوره‌های ایرانی، گفت: «نور و ظلمت اهمیتی که در سازماندهی به نظام‌ استوره‌ای دارد، این است که چرخه‌ای طبیعی دارد. برخی چیزها دوقطبی است ولی چرخه‌ی طبیعی ندارد. برای نمونه، زن و مرد یک دوقطبی است ولی چرخه ندارد و به هم تبدیل نمی‌شوند یا راست و چپ. اما نور و ظلمت به هم تبدیل می‌شوند و چرخه‌ی طبیعی دارند. گاهی این تبدیل‌شدن، در سه‌ چرخه است: روز به شب تبدیل می‌شود و شب به روز؛ این چرخه‌ی روزانه است. چرخه‌ی ماهانه داریم که پُر و خالی‌شدن ماه است و چرخه‌ی سالانه داریم، یعنی روزها طولانی و کوتاه می‌شوند که نوروز نشانه‌ی آن است».
شروین وکیلی با گفتن این که ایران خاستگاه کشاورزی است و کشاورزی به‌دنبال خودش ضرورت گاه‌شماری خورشیدی را می‌آورد و گاه‌شماری تعیین‌کننده‌ی این است که چگونه با چرخه‌های طولانی نور و ظلمت، کلنجار برویم، افزود: «دستگاه اساتیر ایرانی دو ویژگی جالب دارد که جای دیگر مشابه آن را نمی‌بینیم؛ یکی این که نور و ظلمت در کانون مرکزی آن است. در نظام‌های فلسفی و استعاره‌های ادبی ما، دوقطبی روشنایی و تاریکی را همه‌جا می‌بینیم. نکته‌ی دیگر آن است که این نظام، گاهشمارانه است؛ یعنی این که دقیق و تقویمی است و حساب‌وکتاب دارد».
وکیلی افزود: «استوره‌های ایرانی خورشید را که خاستگاه نور است، به امری زمینی پیوند داده است. مِهر و خورشید از یک‌سو با عشق و از سوی دیگر با پیمان همتا شمرده شده است. بدین گونه است که ما مجموعه‌ی شگفت‌انگیزی داریم به نام “مهریشت”. مهریشت سرودی در ستایش خورشید (میترا) است. معنی اصلی میترا (یا مهر) “پیمان” بوده است. ارتباط میان آدم‌ها را چه چیزی به هم برقرار می‌کند؟ پیداست که پیمان و مِهر و محبت است. نماد این مهر، خورشید است. چیزی که ما از گذشته‌ها می‌دانستیم این بود که نور خورشید، شبانه و ماهانه و سالانه کم‌وزیاد می‌شود اما نکته‌ی اصلی این است که وقتی نور خورشید کم می‌شود، دوباره زیاد می‌شود».
این استاد دانشگاه در ادامه‌ی سخنانش گفت: «خورشید هر سال، در میانه‌ی تابستان، قدرت می‌گیرد و به همین دلیل به آن برج اسد (ماه شیر) گفته می‌شود و بعد افول می‌کند و به نقطه‌ای می‌رسد که روز کوتاه‌ترین و ضعیف‌ترین نقطه‌ی مِهر است و شب طولانی‌ترین است؛ یعنی شب چله».
به سخن وکیلی، شب چله را “یلدا” می‌گفتند. یلدا کلمه‌ی سریانی است. یلدا، یا زایش، به معنای زایش امر قدسی به‌کار می‌رود. اما چرا یلدا نامیده می‌شود؟ چون فرض بر این است که در همین شبی که تاریک‌ترین است، مِهر زاییده می‌شود. از شب یلدا به بعد است که روزها طولانی و طولانی‌تر می‌شود. به سخن دیگر، چرخه‌ی طولانی مِهر با یلدا آغاز می‌شود. اما چه زمانی مِهر می‌میرد؟ در شب چله. یعنی همان زمانی که می‌میرد، دوباره زاده می‌شود.
وکیلی افزود: «ما در شب چله انار می‌خوریم؛ یعنی میوه‌ای که قرمز و پُردانه است. انار علامت آناهیتا (ایزد زایندگی و باروری) است. در تخت جمشید نیز به فراوانی انار می‌بینیم. انار علامت شب یلدا هم هست. شبی که مهر به دنیا می‌آید. پس زمانی که در شب چله انار می‌خوریم و آتش روشن می‌کنیم، داریم مِهر را می‌ستاییم».
شروین وکیلی در پایان سخنانش گفت: «چرا ایرانیان آیین شب چله را نگه داشتند و چرا ایرانیان در تاریخ ماندند؟ بخاطر این که امیدوار بودند. چرا امیدوار بودند؟ چون سالی یکبار یادشان می‌آمد که خورشید با این که می‌میرد ولی همان موقع به دنیا می‌آید».

فرهنگ، آرایش جان است
دکتر داریوش فرهود، بنیانگذار موسسه‌ی فرهنگی دکتر فرهود و پدر علم ژنتیک ایران، یکی از سخنران این نشست بود. او در آغاز با خواندن بیت: «غیر از هنر که تاج سر آفرینش است/ دوران هیچ منزلتی پایدار نیست»، در سخنانی کوتاه گفت: «فردوسی، فرهنگ را “آرایش جان” می‌داند. این فرهنگ مساله‌ی بسیار مهمی است. من بیش از چهل کشور دنیا را دیده‌ام، اما کشوری را نیافتم که مانند ایران قومیت‌های مختلف، حتا با مذاهب گوناگون را تا این اندازه کنار هم داشته باشد. اسم کوچک آن‌ قوم‌ها کُرد و لُر و آذری و نام‌های دیگر است؛ اما اسم فامیلی آن‌ها “ایرانی” است».
او سپس افزود: «من از کسانی که بر مسند اداره‌ی کشور هستند، می‌خواهم این فرهنگ را قدر بدانند. آنچه مردم را کنار هم نگه می‌دارد، فرهنگ است. یکی از اجزای فرهنگ نیز مذهب است . در درون فرهنگ، می‌توان ادبیات و موسیقی و هنر و لباس و آیین‌هایی برای جشن و تدفین یافت؛ چون فرهنگ، زبانِ سخن همه‌‌چیز است. یکی از اجزای آن هم مذهب است. پس باید از همه‌ی عوامل فرهنگی استفاده کرد».
دکتر فرهود در ادامه گفت: «کار بسیار خوبی که آقای ضرغامی، وزیر میراث فرهنگی، انجام دادند این بود که توانستند زمینه‌ی ورود مردم 32 کشور را به ایران، بدون داشتن ویزا، فراهم کنند. امیدوار شمار این کشورها بیش از این شود. ما با کسی جنگ نداریم. این قدم بسیار قشنگ و کار فرهنگی خوبی بود. ما قصد داشتیم از ایشان هم دعوت کنیم اما دیر شده بود و نشد».
او سپس با اشاره به این که: انگیزه‌ی من تنها کار فرهنگی است؛ وگرنه من پزشکی هستم که کار خودم را می‌کنم، گفت: «از دکتر قاسمی، مدیریت خانه اندیشمندان علوم انسانی، و دکتر بشیری، معاونت خانه‌ی اندیشمندان، از این که زمینه‌ی برگزاری جشن شب چله را در خانه‌ی اندیشمندان علوم انسانی فراهم کرده‌اند سپاسگزاری می‌کنم. آن‌ها انسان‌های فرهنگ‌پروری هستند. برپایی چنین جشنی برای من خاطره‌ای شد که همواره با خودم خواهم داشت».
فرهود در پخشی از سخنانش از یازده تَن از نیروهایی که در حادثه‌ی تروریستی به پاسگاه انتظامی راسک شهید شدند، یاد کرد. او سپس با یادآوری نام دکتر هرمیداس باوند، دکتر سید جواد طباطبایی، دکتر ناصر تکمیل‌همایون که دیگر در میان ما نیستند، گفت: «آن‌ها از دوستان و یاران و زیور نشست‌های ما بودند و جای‌شان بسیار خالی است». سپس افزود: «از پیش‌آهنگان که در همه‌ی کارها، بی‌ریا و بی‌صدا، همکاری و کمک می‌کنند سپاسگزاری می‌کنم. من امیدوارم بزرگداشتی از پیش‌آهنگان‌مان داشته باشیم».
داریوش فرهود در پایان گفت: «فاصله‌ی میان جشن شب چله‌ی ما و عید کریسمس، چهار روز است. من از همین‌ حالا به همه‌ی مسیحیان بسیار عزیزمان سال نو را شادباش عرض می‌کنم».

جشن شب چله از هفت‌هزار سال پیش در ایران برگزار می‌شد
اسحاق به‌منش، پژوهشگر فرهنگ ایران، در سخنانش به ریشه‌های تاریخی شب چله اشاره کرد و گفت: «یلدا، شب چله‌ی بزرگ زمستان است. واژه‌ی یلدا ریشه‌ی سُریانی دارد و به معنای تولد و میلاد است. چون شب یلدا را با میلاد مسیح تلفیق می‌کرده‌اند، بدین نام نامیده‌اند؛ و نیز منظور از تولد، ولادت خورشید، مِهر و میترا است. ابوریحان بیرونی از این جشن به نام “میلاد اکبر” نام بُرده و منظور از آن را میلاد خورشید دانسته است».
به‌منش سپس افزود: «چله و جشن‌هایی که در این شب برگزار می‌شود، یک سنت دیرین باستانی است. مردم روزگاران دور که کشاورزی بنیان زندگی‌شان بود، در طول سال، با سپری‌شدن فصل‌ها خوی گرفته بودند و بر اثر تجربه و گذشت زمان، توانستند کارهای خود را با گردش خورشید و تبدیل فصول و بلندی و کوتاهی روز و شب و جهت‌گیری ستارگان، تنظیم کنند. چون زندگی آنان به خورشید و طول روز بستگی داشت، این اعتقاد به وجود آمد که نور و روشنایی، نماد نیک بوده و با تاریکی و ظلمت شب در نبرد و کشمش هستند.اقوام آریایی دریافته بودند که آخرین روز پاییز، کوتاه‌ترین روز سال و شب اول زمستان است و بلافاصله پس از آن روزها بلندتر می‌شود و از این‌رو آن را زایش خورشید نامیدند».
به سخن به‌منش، ابوریحان بیرونی اول دی را به نام “خور” نامگذاری کرده و به نام “خورده‌روز” یا “خرّم‌روز” یاد کرده است. در این شب، مردم آتش روشن می‌کردند تا موجودات اهریمنی بگریزند. آنگاه دور هم جمع می‌شدند و به خوردن و آشامیدن  می‌پرداختند. خوانی گسترده می‌گستردند و در آن میوه‌ می‌چیدند. به این خوان “مَیز” می‌گفتند».
این سخنران افزود: «جشن یلدا به گواه تاریخ، از هفت‌هزارسال پیش در میان ایرانیان برگزار می‌شود. ایرانیان شب یلدا را در دامنه‌ی کوه البرز و تا رسیدن پگاه، به انتظار باززایش خورشید می‌نشستند و برخی در مهرابه‌ها به نیایش می‌نشستند تا پیروزی مِهر و شکست اهریمن را تجربه کنند».
پایان‌بخش سخنان او خواندن غزلی از حافظ به‌عنوان «فال شب چله» بود: «ساقی به نور باده برافروز جام ما/ مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما».

ایران در فرهنگ پیشرو بود
بانو مریام، ایران‌شناس فرانسوی که با توانایی بسیار به فارسی سخن می‌گفت، در آغاز با شادباش جشن شب چله و نخستین سال‌روز ثبت جهانی شب یلدا، به همانندی‌ جشن‌های کریسمس و شب چله اشاره کرد و گفت: « این دو، جشنی مشترک هستند. ریشه‌ی کریسمس نیز از یلدا است. از یک‌سو زایش میترا و از سوی دیگر زایش مسیح را داریم. سال 46 پیش از میلاد، آخرین سال اغتشاش تقویمی است. از آن پس یکی از سزارها می‌خواهد تقویم جدیدی برقرار کند. کنستانتین اول، امپراتور روم، در کنفرانس جهانی مسیحیت این مساله را مطرح می‌کند که میان این دو تقویم چهار روز اختلاف داریم و روز 25 دسامبر زایش میترا، همزمان است با کریسمس. پس تصویب می‌شود که روز کریسمس 25 دسامبر باشد، یا چهارم دی و روز تولد میترا را روز 21 دسامبر می‌گیرند».
مریام سپس افزود: «تولد میترا نخستین شب زمستان است. در این شب، طولانی‌ترین ظلمت شکسته می‌شود و نبرد خیر و شرّ تبدیل می‌شود به پیروزی روشنایی و نور. این خیلی مهم است و اهمیت بسیار دارد».
به سخن او، یک نقطه مشترک دیگر میان شب چله و جشن کریسمس، امید به زندگی پس از مرگ، در چرخه‌ی زندگی است. یلدا مرگی است که بی‌درنگ زایشی در پی دارد. این از دید، استوره‌های ایرانی با سوگ سیاوش پیوند دارند. سیاوش وقتی که به دستور افراسیاب کشته می‌شود، از خون او گیاه پُرِ سیاووشان می‌روید. داستان مرگ سیاوش، یک امید جدید برای زندگی نو است.
مریام گفت: «نقطه مشترکی میان کاج کریسمس و درخت سرو ایران باستان هست. پیروان میترا در روز سالگرد تولد میترا نخ‌هایی طلایی و نقره‌ای را بر روی درخت سرو آویزان می‌کردند و این شباهتی با درخت کریسمس دارد».
مریام در پایان سخنانش گفت: «خیلی از مشخصات جشن کریسمس برگرفته از میتراییسم است. خیلی خوشحالم به عنوان یک اروپایی وقتی می‌بینیم که برخلاف آنچه اروپایی‌ها می‌گویند که در همه چیز اول هستند، سرزمین ایران ثابت کرده در خیلی چیزها نخستین است».
سخنران دیگر جشن شب چله‌ی بنیاد فرهود، حسین نورشرق بود. او با اشاره به ارزش والای هنر در نزد ایرانیان، گفت: «آنچه ما می‌اندیشیم و خلق می‌کنیم اگر مبتنی بر ایده‌های مشترک همه‌ی انسان‌ها در تمام تاریخ نباشد مخاطبی پیدا نخواهد کرد. یعنی هنرِ خوب یا بد وجود ندارد. هنر یا توانسته است برپایه‌ی هنرهای مشترک انسانی حرفی بزند یا این توانمندی را ندارد. پس هنر یا بیان دارد یا ندارد».
او سپس در پایان افزود: «آنچه ماندگار است، رفتار ما بر اساس اندیشه‌ی ما و زحمت و رنج همه‌ی انسان‌هاست. همه چیز فناست و بقا از آن ِ خداوند و زندگی است».
یادآور می‌شود که 2‌افجشن شب چله در تالار فردوسی خانه‌ی اندیشمندان علوم انسانی و در پسین سه‌شنبه 28 آذرماه، با باشندگی شماری از دوستداران فرهنگ ایران، برپا شد.

 

0 11 1 34 2 32 3 32 4 32 5 30 6 30 07 9 26 10 25 11 25

44 3 14 21 16 18 18 15 22 13 23 14 24 11 25 10 26 9 27 9 29 8 30 9 31 5 32 4 34 3 35 4 36 2 38 1 44 1 48

41 3فرتور از ازاده سنبلی است.
6744

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

یک پاسخ

  1. و دستمریزاد به ویستا بلندی هنرمند نوجوان با ارایه نقالی
    مناسب بود نوجوانان زرتشتی که در این جشن دست اندرکار بودند را نیز معرفی میکردید همانگونه که در عکس دیده میشه از آنان تقدیر شده است

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1403-09-15