نگارههای ساسانی خِشتی و گِلی کوه خواجهی زابل با مرگ دست و پنجه نرم میکنند و واپسین روزهای زندگی خود را پشت سر میگذارند. این در حالی است که تنها نگارههای گِلی و خشتی باستانی ایران در این محوطهی تاریخی جای گرفته است.
به گزارش اَمرداد، کوه «اوشیدا» و کوه رستم، نامهایی است که بر روی کوه خواجهی شهرستان زابل در استان سیستان و بلوچستان نهادهاند. کوهی وَرجاوند و اُستورهای در تاریخ هزارههای دور ایران. کوهی که در میان دریاچهی هامون جای گرفته و درکنار این دریاچه بر پایهی برخی از استورهها، زادگاه زرتشت بوده است (هر چند پژوهشگران بیشتر شهر باستانی رِی و یا خوارزم را زادگاه زرتشت میدانند). کوه خواجه، تنها رُخداد(:عارضه) طبیعی دشت سیستان است که در 30 کیلومتری جنوب باختری(:غربی) شهرستان زابل جای دارد. این کوه ذوزنقهای شکل از سنگهای بازالت مشکی رنگ تشکیل شده و با بلندای(:ارتفاع) 609 متری از پهنهی دریای آزاد، همانند آبخوستی(:جزیرهای) در میان دریاچهی هامون جای دارد. نگارههای خِشتی و گلی نامدار به (اسوا – استیکا) یا همان اَسپ سوار و شیر از جمله ارزندهترین و برجستهترین نگارههای دیوارههای سازهی کوه خواجه زابل است. اما این روزها تنها نگارههای گِلی ساسانی ایران با مرگ دست و پنجه نرم میکند و در بدترین شرایط نگهداری و حفاظتی به سر میبرند. در واقع این یادمان بیهمتای باستانی، واپسین روزهای زیست خود را سپری میکنند و چشم به راه اَندک بودجهای برای پاسداری و نگاهبانی است که آن را هم از او دریغ کردهایم. سایبان و پوششی که میتواند زندگی را به این یادگار ارزشمند و بیمانند (:منحصر به فرد) ملی باز گرداند.
در همین زمینه علی اسدی، باستان شناس که به تازگی از کوه خواجه بازدید کرده است به اَمرداد گفت: «کوه خواجه در واقع یک دژ (:قلعه) شهر است که ارزش فراوانی از دیدگاه آیینی دارد. این کوه در اُستورههای ایرانی از ارزش ویژهای برخوردار است. باید دانست که دریاچهی هامون جایگاه ویژهای در فرهنگ ایرانی و به ویژه آیین مَزدایی (زرتشتی) دارد و کوه خواجه در میان این دریاچه جای گرفته است. با نگرش به این که روزگاری دریاچه ی هامون پر از آب بوده، کوه خواجه که به گونه ی یگانه (:منفرد) با شکلی کمابیش بسامان(:منظم) در میان دریاچه جای دارد، از ارزش فراوانی برخوردار است. این کوه در میانهی یک دشت پهناوری جای داشته و با نگرش به نزدیکی به دریاچهی هامون، جنبهی نمادینی در آیین مَزدایی به خود گرفته است. همچنین در افسانهها و نوشتههای اوستایی از سیستان به عنوان یازدهمین سرزمینی یاد میشود که اهورامزدا آفریده است. سپستر نیز در نوشتهها از دریاچهی هامون به عنوان جایی که نطفهی زرتشت و دیگر رهاییدهندگان(:منجیان) آیین مَزدایی در زیر این دریاچه نگهداری میشده است، نام میبرند. مجموعهی کوه خواجه یا شهر باستانی خواجه به نظر میرسد یک مجموعهی سراسر آیینی در پیوند با آیینهای مزدایی دریاچهی هامون بوده است. در واقع این مجموعه یک مکان پایشی بوده است، یعنی این دژ ساخته میشود که از نطفههای زرتشتی در دریاچهی هامون نگاه بانی و نگهداری کند».
دکتر اسدی در پاسخ به پیشینهی تاریخی کوه خواجه به اَمرداد گفت: « کوه خواجه بر پایهی پژوهشهای نوین وابسته (:مربوط) به دورهی ساسانیان است. هر چند شواهدی از دوره ی اَشکانی در آن نمایان است، ولی نما و آن چه در رویهی ساختمانها برجای مانده است، گویای دورهی ساسانی است. شاید در واقع در این دوره ساخت آن به پایان رسیده باشد (تکمیل شدن) ».
این باستانشناس با گرایش ساسانی در پاسخ به این پرسش که آیا شواهدی از دورهی اسلامی یا سازههای اسلامی که گفته میشود در این مجموعه وجود دارد دیده میشود، گفت: «این مجموعه و دژ وابسته به دورهی ساسانیان و پیش از آن بوده است. در دورهی اسلامی به گونهای اَندک مورد بهره بوده و شاید در آن زندگی میکردهاند. اما در کل بنیاد مجموعه وابسته به دورهی ساسانی است. زیرا این مجموعه درون دریاچهی هامون جای داشته است و بیشتر کاربری آیینی داشته تا جایی برای زندگی کردن. از سویی، نقاشیهایی که بر روی دیوارههای سازه وجود داشته و تا مدتها گمان میرفت وابسته به دورهی اَشکانی است، همگی وابسته به دورهی ساسانی بوده و در این باره هیچ دودلی (:شک) وجود ندارد».
این استاد دانشگاه در دنباله ی سخنانش افزود : « ارزشمندترین و برجسته ترین طرح و چیزی که در کواه خواجه وجود دارد، طرح هنر نگارههای گِلی و خشتی بر روی دیوارههای دژ نامدار به «کاخا» است که به نظر میرسد با برجستگیهایی که به وسیلهی خِشت روی سطح دیوارهای گِلی پدیدار شده و سپس به گمان فراوان با ملات گِل و گچ گرفته شده بوده، پدیدار گشته است. اما از دید ریخت و الگو سراسر همانند نگارکَندهای (:نقش برجسته) سنگی ساسانی هستند، ولی در این جا با خشت و گِل آفریده شده اند. با این همه این نگارههای گِلی و خشتی ساسانی که تنهاترین نگاره های گِلی ایران است، واپسین روزهای حیات خود را سپری می کنند و در حال پاک شدن از چهرهی تاریخ و صفحهی روزگار هستند. هر چند از این نگارهها جزییات بسیار کمی برجای مانده است، ولی نگهداری و پاسداری از آن اَمری بایسته(:ضروری) به شمار می آید. در این نگارهها ما با گروه اَسپ سواران رو به رو هستیم که می توان آن را همانند نگارههای سنگی ساسانی در نقش رستم و دیگر جاهای ایران دانست. هم اینک تنها بخش هایی از بدنه و سر اَسپها بیشتر برجای نمانده است. در این نقش ها به نظر میرسد که در یکی سواری نیزه به دست گرفته و در نقشی دیگر، دو اَسپ رو به روی هم جای گرفته اند که شاید بتوان آن ها را صحنه ی تاجستانی همانند سنگ نگاره های ساسانی به شمار آورد. و این نگارههای گِلی مدارک سد درسدی(:قطعی) ما دربارهی گاهنگاری دورهی ساسانی است. هر چند شواهد مِهرازی دوره ی ساسانی هم در این جا آشکار است. به هر روی از دید هنری و شیوهی طراحی و آفرینش آن، یگانه و بی همتا است و ما نمونهای دیگر از آن را تا کنون در ایران نداشتهایم و از ارزش فراوانی نزد پژوهشگران و مطالعات باستانشناسی برخوردار است».
دکتر اسدی با نگرش به از میان رفتن این نگاره های گِلی و ارزش فراوان آن، راه چاره را در پدیداری سایبانی گذرا(:موقت) و پوششی بر روی مجموعه میداند و در همین زمینه به اَمرداد گفت: «این نگاره های گِلی با کوچکترین بارندگی شُسته شده و برای همیشه از میان خواهد رفت. ما می توانیم با بهای اَندکی و با پدیداری پوشش و سایبانی از آنها پاسداری کنیم و نگذاریم که نابود شوند. و باید دست کم با حفاظتی اضطراری آنها را نگه داریم. بهای پدیداری سایبان و سقف بر روی این مجموعه، 3 تا 4 میلیون تومان بیشتر نیست و نباید در این زمینه کوتاهی کرد. پس از پدیداری سقف و سایبان نیز، میتوان مطالعات باستان شناختی را از سر گرفت و با بررسی و کشف داده های نوین، مجموعه را زنده(:احیا) و بازسازی کرد. مایه ی شوربختی است که نه مدیران و سرپرستان (:مسوولان) میراث فرهنگی سیستان و بلوچستان و نه مدیران کشوری هیچکدام رویکردی به این مجموعهی بی همتا ندارند و آن را به حال خود رها کردهاند. و در واقع بخشی از میراث ملی ما که بیمانند و یگانه هم است در حال نابودی و رَخت بستن از چهرهی تاریخ است. در این جا باید ازکدبان (:آقای) خسروی، سرپرست پیشین میراث فرهنگی زابل نام ببرم که بسیار اندوهگین بود و کوششهای وی در همهی این سالها برای پاسداری و نگهداری از این مجموعه، رَه به جایی نبرده است. با وجود این که وی بازنشسته شده بود، ولی همچنان نگران این مجموعه است. هر چند دیگر توانایی و قدرتی برای انجام کاری را ندارد. همچنین می توان با رسیدگی به این یادمان ملی، آن را به دیگر هم میهنان و گردشگران شناسایی (:معرفی) کرد تا مورد بازدید جای گرفته و پرآوازه شود. زیرا شایستگی و توانایی آن را دارد. من در همین جا از سرپرستان و مدیران میراث فرهنگی استان و شهرستان زابل میخواهم که هر چه زودتر با پدیداری سایبانی برای پاسداری و حفاظت این مجموعه دست به کار شوند و به آن توجه بیشتری داشته باشند تا برای آیندگان برجای بماند».
به گزارش اَمرداد، مجموعهی کوه خواجه برای نخستین بار در سال 1916 میلادی از سوی «اورل اِشتین» باستانشناس انگلیسی شناسایی و کشف شد. پس از آن نیز، پروفسور «هِرتسفِلد» آلمانی در سال های 1925 تا 1929 به جست و جو در آثار کوه خواجه پرداخت و با نگرش به ارزش فراوان آن، نام تخت جمشید گِلی را برای آن برگزید. در این مجموعه با دیگر آثاری همانند آتشکده، راهرو، کاخ، دژ و … رو به رو هستیم.
مجموعهی کوه خواجه در استان سیستان و بلوچستان و شهرستان زابل در سال 1345 از سوی وزارت فرهنگ و هنر با شمارهی 540 به ثبت ملی رسیده است.
مجموعه ای که از آن با نام تخت جمشید گلی یاد می شود و رو به نابودی است
ساختارهای معماری مجموعه تاریخی کوه خواجه
نگاره تنه و سر اَسپ که در حال پاک شدن از صفحه تاریخ است
نگارههای گلی و خشتی بر روی دیوارههای کاخ را هنوز میتوان دید
محوطهای که در آن نگارههای گِلی و خشتی پدیدار شده است
فرتور از علی اسدی است.
6744
2 پاسخ
درود و سپاس از همه زحمات برای تهیه اینچنین گزارشهایی با سختی های خاص خودشان.
ای کاش این سایبان برای این بنای ارزشمند زده شود
امیدوارم به زودی روزی برسد که مسئولان این کشور و این ملت را دوست بدارند .روزی که سرمایه های ملی مردم در عراق و لبنان خرج نشود .روزی که به فرهنگ و تاریخ این ملت بزرگ احترام گذاشته شود .پاینده ایران ما