خاطرات داستانهایی ناگفته و تجربههایی ناب را در خود جای دادهاند. با خاطرات رسیده به فراخوان امرداد همراه شوید تا با هر خط دلنوشته و با هر یک عکس، در مسیری گام بگذاریم که دوستانمان در سپندینه زیارتگاه پیر سبز چکچک سپری کردهاند. این خاطرات از میراثی گرانمایه یاد کرده است.
به ما بپیوندید در این سفر خاطرهانگیز و با ارسال خاطرات خود، پلی بسازید بین گذشته، حال و آینده. ما مشتاق شنیدن داستانهای شما هستیم. میتوانید داستانها و خاطرات خود را در قالب فیلم، نوشته با عکس یا بدون عکس به واتساَپ یا تلگرام امرداد به شمارهی 09198040593 بفرستید تا با نام فرستنده منتشر شود و یا در بخش دیدگاه بنویسید. چشمبهراه یادنوشتههای شما هستیم.
به دنبال فراخوان امرداد برای به اشتراکگذاری خاطرهها از پیرسبز چکچک، در ادامه عکسها با دلنوشتهای در زیر آن و نام فرستنده را میبینید. گرامی میداریم همراهی دوستانمان را.
این پُست با خاطرات شما به روز میشود.
ميترا ريحانى – تهران
البته در سفر به یزد فقط هدفم دیدار از اماکن مقدس و زیارتی زرتشتیان بود که موفق به دیدار و زیارت شدم. درود بر حضرت زرتشت و زرتشتیان عزیز و دوس داشتنی
غلامحسین سلیمانپور .شیراز
عکسها نهتنها تداعی یک لحظهی کوتاه در گذشته بلکه یادآور یک حس هستند. حسی که همیشه در یاد و قلبمون باقی میمونه و گاهی همون حسی هست که باعث میشه با هر بار دیدن عکس خوشحال بشیم که جزئی از اون خاطره و اون لحظه بودیم.
درگذشت موبد نیکنام بزرگمرد و شریف همه را آزرده خاطر کرد. این عکس به یادماندنی خاطرهای است که همیشه باقی میماند. نام و یاد این موبد بزرگ همیشه جاودان باد. نام نیکو گر بماند زآدمی به کز او ماند سرای زرنگار
مهربد وخشوری
درود بر شما، اهورا گیلوری از گرمسار
فقط باید رفت و دید با هیچ واژهای نمیشود ستودش فقط باید حسش کنید.
اسفندیار میری ساکن شهرقدس تهران
رامین غفاری- محل سکونت اصفهان
″به نام یگانه هستی بخش″
در دی ماه سال ۱۳۹۴ خورشیدی بود که پس از شرکت در همایشی علمی در مسیر بازگشت از یزد به اصفهان بودم، حدودا در فاصله دو سه کیلومتری اردکان بودم که دو گردشگر خارجی به من اشاره کردند چک چکو… چک چکو
البته از قدو بالا و استایل آنها متوجه شدم که گردشگرانی خارجی هستند
از مقابل آنها گذشتم و اهمیتی ندادم، پیش خودم گفتم؛ آخه من که راننده خودروی عمومی یا مسافرکش نیستم، ضمن اینکه دقیقا همان روزهایی بود که داعش با بهرهگیری از نیروهای غربی و شرقی در عراق و سوریه دست به جنایت میزد.
ناگفته نماند که تیپ و فیزیک اون دو گردشگر خارجی هم با دستانی خالکوبی شده و اندامی درشت و تنومند تا حدودی غلط انداز بود.
راستش نخست در بیم و تردید برای سوار کردن و به مقصد رساندن و همراهی با آنها و یا بیخیال شدن و به مسیر خود ادامه دادن بودم.
که با خود گفتم؛ من که طی چندین مرتبه مسافرت خانوادگی به یزد همیشه آرزوی رفتن و زیارت پیر سبز چکچک را داشتهام و هر بار یا تنبلی کردم و یا به دلیل عدم استقبال و همراهی خانواده توفیق رفتن به پیر سبز چک چک را از دست دادهام،
از طرفی با وجودی که تا کنون حتی یکبار هم به این زیارتگاه مهم آیینی و نیاکانی نرفتهام، چگونه میتوانم ادعای عشق به تاریخ، فرهنگ و تمدن ایران را داشته باشم؟! در حالی که این گردشگران خارجی که از آن سوی دنیا آمده اند شور و شوق دیدار از این مکان پاک و اهورایی را دارند…
در این افکار با خودم درگیر بودم که دو سه کیلومتری از آنها دور شده بودم. تصمیم گرفتم به سوی آن دو گردشگر برگردم. برگشتم و سوارشان کردم. بسیار تشکر کردند؛
با توجه به اینکه مدتها بود به زبان انگلیسی صحبت نکرده بودم در آغاز قدری برقراری ارتباط برای من دشوار بود.
منتها با خود گفتم که این فرصتی برای یادآوری آموختههای پیشین و نیز نشان دادن روحیه میهماننوازی ایرانیان نیز هست. خودم را بهشون معرفی کردم و گفتم که در حال بازگشت به اصفهان بودم که شما را دیدم و برای من هم فرصتی شد تا به اتفاق به زیارت پیر سبز چکچک برویم. آن دو گردشگر لهستانی بودند، عکاس و کوهنورد.
گفتند که پیشتر از تهران و شیراز دیدن کردهاند و شب را پس از دیدار چک چک در اردکان خواهد ماند و فردا رهسپار اصفهان خواهند شد.
در ماشین مقداری پسته و میوه داشتم از آنها پذیرایی کردم تا به مقصد رسیدیم.
برای من جالب بود که با سرعت بسیار و تقریبا به مانند دوندگانی حرفهای پلههای پر شمار واقع در مسیر زیارتگاه را میپیمودند.
در حالی که من هر ده بیست پله باید اندکی میایستادم و نفس تازه میکردم. آن دو نیز به احترام من اندکی از شتاب خود می کاستند تا من نیز به آنها برسم.
هنگامی که به ورودی زیارتگاه رسیدیم قصد خرید بلیت داشتند که باز روحیه میهماننواری من گل کرد و بلیت آن دو را نیز که به دلار به فروش میرسید تهیه کردم و به اتفاق وارد فضای داخلی زیارتگاه شدیم.
مشکل من هنگاهی بیشتر شد که تابلو یا راهنمای مناسبی برای تشریح و توضیح نمادهای موجود در آن مکان مقدس مانند تابلوی فروهر، تصویر اشو زرتشت پیامبر و یا برای معرفی وجه تسمیه و تاریخچه زیارتگاه وجود نداشت.
بنابراین تصمیم گرفتم که با توجه به مطالعات پیشینم به هر نحوی شده برای آن دو توضیحاتی در ارتباط با نماد فروهر و تاریخ زیارتگاه و…. بدهم . هرچند که به خاطر عدم تسلط کامل بر زبان انگلیسی، اندکی برایم دشوار بود اما خوب وظیفه ملی و میهنی خودم میدیدم.
هنگامی که در حال ارائه توضیحاتی برای آن دو گردشگر خارجی بودم خانمی که خوشبختانه به زبان انگلیسی هم تسلط کامل داشت و ظاهراً راهنمای تور بود و به اتفاق تعدادی گردشگر داخلی در محل بود، متوجه توضیحات و اطلاعات تاریخی و آیینی من از سویی و دشواری در انتقال مطالب به انگلیسی از سوی دیگر شد. به همین خاطر پیشنهاد داد تا من مطالب را به فارسی برای گردشگران ایرانی حاضر در تور او توضیح دهم و او نیز برای آن دو گردشگر لهستانی به انگلیسی ترجمه کند. از این پیشنهاد بسیار خوشحال شدم، انگار بار سنگینی از دوش من برداشته بود.بدین سان هرآنچه از آن مکان مقدس میدانستم برای حاضرین توضیح دادم.
پس از بیرون رفتن از فضای داخلی زیارتگاه به عزیزان و متولیان زرتشتی حاضر در محل پیشنهاد دادم که تابلوها یا بروشور یا کتابهایی برای راهنمایی و روشنگری و هدایت گردشگران خارجی در محل گذاشته شود تا گردشگران خارجی به نحوی شایسته و بایسته با جزئیات و پیشینه و فلسفه وجودی این مکان گران سنگ تاریخی و مذهبی آشنا شوند. در ادامه پس از اتمام دیدار و زیارت از چک چک به همراه آن دو گردشگر لهستانی به سوی اردکان بازگشتیم.
آن دو را در اردکان پیاده کردم و در مسیر خود به سوی اصفهان رهسپار شدم.البته هنوز هم با وجود گذشت بیش از نه سال از آن روز به یاد ماندنی گه گاه برای شادباش مناسبتهای ملی مانند جشن نوروز برای من ایمیلی میفرستند و یا در اینستاگرام پیگیر مطالبم در پیج تخصصی هستند.
آن روز و آن دیدار خاطره انگیز موجب شد تا بر اهمیت و ضرورت فراگیری زبان انگلیسی مصممتر شوم و پس از آن با جدیت بیشتر پیگیر این مهم شدم. چرا که بیگمان کسی که دو زبان بداند دو شخصیت است و دامنه ارتباطاتش با مردمان جهان گسترده تر می گردد.
با سپاس و فروتنی
سید رامین غفاری
زیارتگاه چک چک اردکان یزد زمستان 1400
مریم کبیرینیا. اهواز
درود و احترام
نیمههای زمستان سال ۱۴۰۲ فرصتی پیش آمد همراه خانواده به شهر یزد سفر کردیم، پیشتر مستندی بنام (پیر چکچکو) به کارگردانی مرحوم (منوچهر عسگری نسب) دیده بودم، انگیزهای در من ایجاد شده بود که هرگاه بدان دیار رفتم (چک چک) را در لیست مکانهای انتخاب شده جهت بازدید قراردهم، بسیار جای آرام و دوستداشتنی بود.
مشهود بهجت
تهران
زیارت پیرسبز و گهنبار پیرسبز از اون دسته مراسمهایی هستن که آدم دلش میخواد تا همیشه ادامه داشته باشه. یه حال و هوای خوشایندی داره که روح و قلبت رو لمس میکنه و اون قدر این حس عمیقه که حتی با دیدن یه عکس یادگاری، این حال خوش دوباره در وجودت زنده میشه و بدون شک لبخند روی لبت میاره.
مهسا وخشوری
فرتورها رسیده است.
4090
3 پاسخ
درود نازنین های اهورایی و هم کیشان زرتشتی و پارسیایی
دیدگاه من نظرنگاری و خجسته بودن شما خوبان زحمت کش هست وبه حضورتان می بالم
سال ۱۳۵۹ با تور اقایی که در میدان سنایی مغازه بقالی داشت و نامش را بخاطر نمیاورم من که چهارده سال داشتم همراه مادر و مرحوم خاله ام و دختر خاله زیبایم که نوزده ساله بود عازم زیارت پیر سبز شدیم. در همان سفر شوهر اینده دختر خاله ام که انزمان کمابیش با من دوستی داشت بلاخره قاپ دختر خاله ام را ربود و چند سال بعد در سال ۱۳۶۳ که من دیپلم میگرفتم در خرداد ماه در سالن خسروی ازدواج کردند. چقدر سالها زود میگذرد. پیر سبز انزمان بسیار خوش گذشت. واقعا از حد خارج بود. یادش بخیر.
بادرود.امید آن داریم که متولی گری ، کلیه مکانهای مقدس و آتشکده ها چه باستانی به خاموشی گرائیده و چه آنانکه به روشنی و روشنایی هستند و صنعت گردشگری و ترمیم و بازسازی و موزه داری آنان بر عهده کارشناسان و کاردانان دین بهی قرار گیرد.این با توجه به شناخت و خرددانی در آنان به پیشروی و پاسداشت آن کوشاتر و مهین تر می نمایند.با سپاس فراوان.آرش خواجه شهنی .اهواز .خوزستان.) از این جمله کهن ترین آتشکده ها ، آتشکده سرمسجد مسجدسلیمان نیز می تواند باشد.یا به روزرسانی آتشگاه کیانپارس اهواز)