از همون اولینبار که شعر یار دبستانی را شنیدم یک احساس دوگانه داشتم، از یک طرف ملودی قوی و شورانگیز و از طرف دیگر واژگانی تحقیرآمیز. واژگانی که دشت بیفرهنگی و علفهای هرزهاش را به ما نسبت میداد و ملت ایران را آدمهای دلمردهای تلقی میکرد. انگارنهانگار که این فرهنگ وامدار زرتشت و حافظ و مولانا است، انگار که عبید و ایرج و …. در دیاری دیگر میزیستهاند و به فرهنگ دیگری تعلق داشتهاند. خلاصه معلوم نیست که شاعر از کدام دشت بیفرهنگی و کدام علفهای هرز سخن میگوید و اصرار دارد این احساس حقارت را به خورد ما ملت کهنسال ریشهدار بدهد.
برای اون دسته از آدمهایی که خودشون را انترناسیونالیست معرفی میکنند حتما اهمیت ندارد که چرک و عفونت از این کلمات ترشح شده و باعث تحقیر فرهنگ ایران و ملت ایران شود. برای اونها حتی اهمیت نداره که این شعر توسط هر یک از جریانهای سیاسی به سرقت رفته وحتا نماد هرکدام از جریانهای سیاسی گردد. اما برای من ایرانی زرتشتی کرمانی، صادره از تهران که بیش از نیم قرن با ترک و کرد و لر و لک و بلوچ و مازنی و … کلیمی و مسیحی و شیعه و سنی و …. زندگی کردم و بزرگ شدم و شعر آنان را دریافتم و رقصهای محلی اقوام ایرانی را مشاهده کردم بسیار گران است کسی مردمانم را دلمرده خطاب کند من که هر از گاهی فردوسی و حافظ و مولانا و خیام و سهروردی و …. را به منزلم دعوت میکنم و به زانوی ادب پند آنان را و درس آنان را میشنوم بسیار گران است بشنوم کسی از دشت بیفرهنگی و هرزه علفهای ایرانشهر ما سخن بگوید.
به نظر من این ترانه که به واسطه شورانگیز بودن معمولا در جمعهای متحد بازخوانی میشود، در باطن جز نفاق ارمغانی ندارد. پس چرا ما باید این زهر را چون شهدی شیرین دریابیم؟
وقت آن رسیده که ملودی یار دبستانی را (که انصافا احساس شور را در دل را برنگیخته میکند) به عاریت گرفته و بر شعری معنادار بنشانیم. حیف از ماست که در مهد سخنسرایان دنبالهرَوی الکن زبانان باشیم.
از این روی چندی پیش دگرگونگیهایی در متن اصلی شعر ایجاد کردم و بر آن نشاندم و برای برخی دوستان فرستادم، آنگاه رفیقی مشفق از من درخواست کرد تا آن را درسایت وزین امرداد نیز به اشتراک بگذارم، از این روی اندکی بازنگری در متنی که قبلا منتشر کرده بودم رواداشتم، نتیجه را به دوستداران فرهنگ ایران زمین پیشکش مینمایم امیدوارم که پسند افتد.
(شعر را حتما با ملودی آهنگ یار دبستانی بخوانید)
یار دبستانی من، با من و همراه منی
عشق الف در دل ما، روح من و جان منی
حک شده اسم من و تو، بر در این مهد سخن
دیوک بیداد و ستم، گشته اسیر دل ما
دشت فرهنگی ما، سبز تمام ورقاش
ترک اگه کرد، لر اگه فارس، زندهدلای آدماش
دست من و تو میتونه، زنجیرارو پاره کنه
کی میتونه جز من و تو، درد ما رو چاره کنه
یار دبستانی من، با من و همراه منی
جان ادب در دل ما، یاور و همراه منی
حک شده اسم من و تو، بر در این شهر کهن
کاوه از آن شهر ستم، فخر جهان بیرق ما
یار دبستانی من، با من و همراه منی
شعر و ادب در دل ما، حافظ و زرتشت منی
بر شده عشق من و تو، در ره این شهر سخن
ترکهی بیداد و ستم، بشکسته از بینش ما
دشت فرهنگی ما، سبز تمام ورقاش
ترک اگه کرد، لر اگه فارس، زندهدلای آدماش
دست من و تو میتونه، زنجیرها رو پاره کنه
کی میتونه جز من و تو، درد ما رو چاره کنه
یار دبستانی من، با من و همراه منی
عشق الف در دل ما، روح من و جان منی
حک شده اسم من و تو، بر در این مهد سخن
دیوک بیداد و ستم، شد اسیر دل ما
بابک شهریاری امرداد ماه 1403
6 پاسخ
با درود به بابک عزیز و تلاش شما برای دوباره و شیرین نویسی اشعار انقلابی.
شاید سن خیلی قد ندهد. ولی این شعر منصور تهرانی سال ۱۳۵۹ در اوج انقلاب با صدای فریدون فروغی در فیلم از فریاد تا ترور گویای احساسی وقایع تلخ زمان است که بخشی از خاطرات دانشجویی است.
دلمان برای نوشتارهای خوب شما تنگ شده بود. لطفا ادامه بدهید و یک روز تمام شعارهای تلخ آن روزگاران را دوباره نویسی کنید.
اروزخوش. نسانها دو دسته و چند دسته هستند یکی از انها فمنیست و دیگری بقول شما انترناسیونالیست. اما وقتی اینهمه قوم در ایران میباشد همه فمینیست میشوند. و درجمع باید همه به چیزی برسند که ملت اون جریان و ایده و تفکر را قبول کند. متاسفانه منظور شما رو از داستانتان متوجه نشدم. اما هر شعر یا داستانی در همان زمان شاید برای خود قابل احترام باشدولی ما در کل باید بعد از چند دهه چندبار انرا بخوانیم تا منظور شاعر را متوجه شویم. به هرجهت. زندگی راه خود را در جریانهای اجتماعی و سیاسی میگذراند و ما فقط میتوانیم صبور باشیم و ایمان داشته باشیم. مثل تفاوت سر و بدن است. پس برای ایمان به هرچیزی باید صبر و شکیبایی داشت تا انسانها راه درست را در جریان زندگی انتخاب نمایند. ابتدا برای خودم و سپس برای شما و خوانندگان داستانتان صبر شکیبایی ارزومندم. شاد باشید.😀
به نام خدا
هر آن که برای سربلندی ایران و ایرانی بکوشد، بر دیده ایرانیان گرامی است.
درود بر کدبان بابک شهریاری عزیز
براستی که دست مریزاد
حرف دل ایران و ایرانی را بیان نمودی
زنده باشی و پر توان تر
بنظر من این متن قشنگ تر از ورژن اولی بود.
درود و دست مریزاد به کدبان بابکگرامی،
بسیار زیبا،دلنشین و ملیگرایانه این شعر را بازنویسی کردید.
پیروز و مانا باشید.