آتشکده ی سنگی داراب که به نام آتشکدهی«آذرَخش» نامدار است، روزگار ناخوشایندی را سپری می کند. بِهسازیهایی که به عنوان مرمت بر روی پایه ستونهای این آتشکده انجام گرفته است به باور کارشناسان، نازیبنده و کارشناسی نشده بوده و به ساختار آن آسیب رسانیده است.
به گزارش اَمرداد، تنهاترین آتشکدهی سنگی ساسانی ایران در شهرستان دارابِ پارس (:فارس) در گوشهای به حال خود رها شده و شرایط حفاظتی خوبی ندارد. یادگاری نویسیها در جای جای این سازهی باستانی چهره ی زشت و زننده ای را به جا گذاشته است. پایه ستون های سنگی آن با گذشت زمان و بر اثر عوامل طبیعی و رسیدگی نکردن، بیدوام و سُست شده است و اگر هر چه زودتر بِهسازی نشود، فرو خواهد ریخت. بیشتر بخش های سنگی این سازه به انگیزههای گوناگون پوسیده و خورده شده است. مانده های گچی که درگذشته برای مرمت سازه از آن بهره برده شده است در گوشه ای بر روی زمین ریخته و به حال خود رها شده است. اما شاید بدترین چیزی که با ورود به این آتشکده، نگاه هر بیننده ای را به سوی خود می کشاند و چشمگیر است، بازآراییهای نازیبنده (:مرمتهای نامناسب) و کارشناسی نشده ای باشد که درگذشته بر روی پایه ستون ها انجام گرفته است. بازآرایی هایی که بهتر است نام بازسازی را بر روی آن نهاد تا بازآرایی. زیرا بازآرایی یا همان مرمت برای خود چارچوب و قانون و تعریفی دارد و نمی توان هرکاری که بر روی سازه ای انجام می شود، به نام بازآرایی شناسایی (:معرفی) کرد. این بازسازیها به اندازه ای نادرست و نازیبنده انجام گرفته، که به پایه ستونها آسیب رسانیده است و در همان نگاه نخست میتوان این موضوع را فهمید. همچنین در بخش دهانهی ورودی آتشکده، دری آهنی و ناهمگون نصب کرده اند که چشم انداز زشت و زننده ای را برجای گذاشته است.
در همین زمینه، سیامک علی زاده مرمتگر آثار، بناها و اشیاء به اَمرداد گفت: « از آن جا که آتشکده جزو آثاری به شمار میآید که ویژگی باستانی و کهن نما یا «آرکاییک» دارد، روش اقدام ها و رفتارهای حفاظتی ما را نیز، زیر تاثیر جای میدهد. از همین روی هرگونه مداخله در این گونه آثار، افزون برتقدم اصل حفاظت بر مرمت، نمونهی بازسازیها (:ترمیم ها) هم باید پیرو (:تابع) این متغیر باشند. مطالعه از دید فُرم و مصالح به کار رفته و ضعف های ساختاری درونی اثر و بررسی عوامل آسیبرسان به ویژه عوامل طبیعی و شیوه ی کاهش (:تقلیل) یا پیشگیری از تاثیر آنها در این زمینه از اهمیت بی اندازهای (:فوق العاده) برخوردار است. برای نمونه بهره بردن از یک درِ فلزی ناهمگون و اِلحاقی تاثیر منفی از دید بُنیاد یا همان کلیت اثر و چشم انداز (:منظر) آن ارایه می دهد. طراحی و نصب در ورودی باید با پژوهش های بیشتری انجام می گرفت. همچنین در بازسازیهایی (:ترمیم) که بر روی پایه ستونها دیده می شود، از نوعی سنگ به رنگ سپید بهره برده شده که روشن نیست آیا از همان مصالح همانند (:مشابه) و همخوان است یا نه».
دکتر علی زاده در دنباله ی سخنانش افزود : « نوع ملات های به کار رفته نیز چه بسا (:احتمالا) دارای اشکال هستند. باید با نمونه برداری، مطالعه های آزمایشگاهی انجام میگرفت و نوع مصالح واکاوی (:آنالیز) و تشخیص داده می شد. و درصورت امکان از همان مصالح یا همانند آن دوباره بهره برده، تا اصل یکپارچگی و حفظ همبستگی (:وحدت) و بُنیاد سازه خدشه دار نشود. بهرهگیری از مصالح و ملاتهای ناهمگون، نه تنها چهرهی اثر را خدشه دار و نازیبا نشان می دهد، بلکه آرام آرام و با گذشت زمان خود تبدیل به یک دشواریِ ویرانگر (:معضل مخرب) و مزاحم خواهد شد».
با این همه نگارنده برای پیگیری بیشتر و پاسخ گویی مدیران و سرپرستان (:مسوولان) سازمان میراث فرهنگی با رفت و آمد به این سازمان و نشان دادن نگارهها (:تصاویر)، این چالش را آگاهی رسانی کرده است. اما کارشناسان سازمان میراث فرهنگی که خود در جریان رَوند بازسازیها بوده اند، دیدگاه دیگری داشته و از رَوند بازسازی ها دفاع کردند! آنان میگویند، دیدگاههای گوناگونی برای مرمت و بِهسازی سازههای تاریخی وجود دارد و برخی با نگرش به وضعیت امروز، این رَوند را درست می دانند. هر چند برخی هم با این روش مخالفند و دیدگاه دیگری دارند. به هر روی از دید سازمان میراث فرهنگی این بازسازی و بِهسازی ها خوب است!
در همین زمینه، کارشناس فنی سازمان میراث فرهنگی به اَمرداد گفت : « هرچند بازسازی ها را از نزدیک ندیده ام و درجریان جزییات کار نیستم، ولی مداخلهای که به عنوان بازآرایی یا همان مرمت در اثر انجام میشود، بی گمان باید قابل شناسایی باشد. و به دو روش انجام میگیرد : یکی این که برای توده ی مردم قابل شناسایی باشد و هر کس که اثر را میبیند، بتواند بازسازی تازه را تشخیص دهد. دوم این که برخی از کارشناسان رویکرد علمی و تخصصی در این زمینه دارند. همانند کاری که پروفسور «تیلیا» و گروه ایتالیایی در گذشته و در پارسه (تخت جمشید) انجام داده است. پس در بازآرایی یا همان مرمت در بخشی که شما با آرایش (:تزیینات) اثر رو به رو هستید و خود را به عنوان نما نشان میدهد، بهتر است بخش مرمت شده تا آن جا که شدنی است برای بیننده قابل دیدن باشد و بتواند مداخله را ببیند».
سیامک بصیری در دنبالهی سخنانش افزود : « مداخله در مرمت ها باید تاریخ دار و مستند باشد و کسانی که در آینده این بازسازی ها را میبینند و می خواهند کار پژوهشی بر روی آن انجام دهند، بدانند در فلان تاریخ و از فلان جایگاه مصالح اِلحاقی آورده شده است و مداخله های دورههای گوناگون را بشناسند».
این کارشناس فنی در پاسخ به این پرسش که آیا مرمت ها را تایید می کنید یا نه، به اَمرداد گفت : « من چون از نزدیک بازسازی ها را ندیده ام، درباره ی کیفیت کار نمی توانم نظری بدهم، ولی از دید دو رنگ بودن پایه ستون ها، ایرادی ندارد. همچنین جنس سنگ های سپید تازه که در پایه ستونها از آن بهره برده شده، از جنس «اَتابک» است».
نگارنده با نگرش به اهمیت موضوع و ارزش فراوان این گونه سازه های باستانی بی همتا، دوباره با دکتر علی زاده، کارشناس مرمت آثار، بناها و اشیاء گفت و گو کرده و پاسخ کارشناسان میراث را برای وی بازگو کرد. این استاد دانشگاه چمران تهران در پاسخ گفت: «پرسش این است که آیا جنس سنگ پایه ستون ها از جنس «اَتابک» بوده است. پاسخ روشن است، نه. پس مرمتگران باید واکاوی و بررسی می کردند و از همان نمونه سنگ و ملاتی که در اثر به کار رفته است، بهره می بردند. این کار نیاز به مطالعه ی علمی و تاریخی و تجزیه و تحلیل دارد. چنین کارهایی سند است و ثبت علمی می شود. این سنگ ها بافت و ساختار و رنگ بسیار متفاوتی دارد و ناهمخوان است. پیشنهاد من این است که برای دیگر بخش سازه و پایه ستون ها، با واکاوی و بررسی و پژوهش های فراوان با رویکرد علمی وارد کار شده و متناسب با نوع ملات و سنگ هایی که در سازه به کار رفته است، از آن بهره ببرند. همانند کاری که پروفسور «تیلیا» در پارسه انجام داد و رفت به سراغ کانی (:معدن) سنگی که هخامنشیان در دامان کوه مهر (رحمت) از آن بهره برده بودند و همان سنگ ها را بیرون کشید و در مرمت های پارسه از آن ها بهره برد».
دکتر علی زاده در پایان افزود : « پس از 40 سال از تجربه و کاری که گروه ایتالیایی در پارسه انجام داده است، باید می آموختیم و پند میگرفتیم و جای شگفتی دارد که این آموزه ها را به کار نمی بندیم. به هر روی این روش کار از بُنیاد نادرست است و به سازه آسیب رسانده است و جای هیچ گونه دفاعی ندارد. تازه اگر هم نمیتوانند از همان مصالح باستانی بهره ببرند یا در دسترس نیست، باید از نزدیک ترین ملات و سنگی که همخوانی با اصل سازه داشته باشد، بهره برد. کشیدن گچ و سیمان سپید بر روی سقف سازه، جای دفاعی برجای نمی گذارد و به سازه آسیب رسانیده است و چهره ی زننده ای را به نمایش گذاشته است. سازه های باستانی و «آرکاییک» را تا آن جا که بتوانیم، باید تنها حفظ کنیم و از مداخله در آن خودداری کنیم. اگر هم بنا باشد کاری انجام دهیم، باید علمی و اصولی باشد. همانند کاری که در پارسه انجام شده است».
آتشکدهی سنگی آذرَخش در 7 کیلومتری شهرستان داراب و در خاور (:مشرق) کوه پهنا ساخته شده است. از ویژگیهای این آتشکده آن است که همه ی دیوارها، ستون، سقف ها و اتاق ها به گونه ی یکپارچه از کوه تراشیده شده است. در سال 652 مَهی (:قمری) نیز این سازه به مسجد دگرگون شده و با نام مسجد سنگی آوازه پیدا میکند. این آتشکده با شماره ی 229 در 15 آذرماه 1314 به ثبت ملی رسیده است.
در زیر نگارههایی را که هفته ی پیش گرفته شده است، ببینید :
نابخردانی که به تابلو هم رحم نکردند چه رسد به آثار تاریخی؟
اتاق کنار آتشکده که منسوب به اتاق نگهبانی است
زباله و بخشی از گچی که برای بهسازی استفاده کرده اند و در گوشه ای رها شده است
کتیبه ای به خط کوفی مربوط به دوره اسلامی در ورودی بناکه در حال پاک شدن از چهره تاریخ است
آتشكده تمام سنگی منسوب به آذرخش داراب
بهسازی های که در سقف انجام شده و خود آسیب رسان است و چهره زشتی برجای گذاشته است
پایه ستون های سنگی که در حال ریزش است
مرمت های غیراصولی
در آهنی و ناهمگونی که در ورودی اثر نصب کرده اند و ایراد دارد
با دیدن این نگاره و نوع مرمت دیگر نیاز به هیچ توضیحی نیست و بینندگان خود داوری خواهند کرد
روی این پایه ستون از سنگ ناهمخوان برای مرمت بهره برده اند که به باور کارشناسان اشتباه است
وضعیت اندوه بار و بسیار بد یادمان باستانی و نیاکانی
فرتور از سیاوش آریا است.
6744