لوگو امرداد
کنشگر هازمان زرتشتی در نوشتاری پیرامون پیشامد پلاسکو:

پلاسکو؛ تلنگری برای هوشیاری مسوولان جامعه

14785163061بابک شهریاری از کنشگران هازمان زرتشتی پیرامون پیشامد پلاسکو متن زیر را نوشته است که در ادامه می‌خوانید:

 

خبر فروریزش ساختمان پلاسکو همچون یک سونامی در شبکه‌های اجنماعی و کلیه رسانه‌ها اعم از رادیو تلویزیون و روزنامه‌ها گسترش یافت و البته چه بسیار تلخ، در کام جامعه نشست.

این پیشامد همچون همه‌ی رویدادها (چه تلخ و چه شیرین) درس‌هایی را برای ما به همراه دارد، در صورتی که درس آن را نیاموزیم نه تنها مجبور به تحمل تلخی آن هستیم بلکه باید چشم به راه پیشامدهای مشابه بعدی نیز باشیم و مطمئنا این اتفاق بارها و بارها تکرار خواهد شد، این سلسله اتفاقات آن‌قدر تکرار می‌شود تا ما درس آن را بیاموزیم.

به راستی این ضربه، همچون تلنگری بر آحاد جامعه اعم از مدیران و یا افراد عادی است. همه ما وظیفه داریم در این مورد تعمق کنیم و باور کنیم که عدم مسوولیت ما در حفظ مقررات ایمنی در درجه اول به خود ما خسارت وارد می‌کند و در شرایطی مانند آن‌چه در پلاسکو رخ داد جامعه‌ای را عزادار می‌کند .

من و تو به عنوان یک شهروند وظیفه داریم حداقل شرایط ایمنی را برای محل زندگی خود تامین کنیم. در صورتی که زلزله هرچند خفیف رخ دهد آیا کتابخانه اتاق من به شکل اصولی مهار شده تا از سقوط آن جلوگیری شود؟ آیا کمربند ایمنی را در هنگام رانندگی می‌بندم؟ آیا باید برای انجام دادن این کارها حتما از جانب مجری قانون باید اعمال قانون شود؟

 وجود یک کپسول اطفاء حریق در اتومبیل هر شهروندی و در منزل هر کدام از ما ضروری است. اما از آن مهم‌تر آیا در مکان‌های عمومی وجود لوازم اطفاء حریق ضروری نیست؟ شاید تا به حال نسبت به آن بی‌توجهی کرده‌ایم اما به نظر می‌رسد حادثه پلاسکو تلنگری باشد برای هشیاری ما. مخصوصا کسانی که مدیریت جامعه را بر دوش دارند، به طور اخص باید نسبت به موضوع حساس‌تر باشند (که به باور من هستند)، اما وظیفه انسانی من ایجاب می‌کند تا آنچ‌ه را که به نظرم می‌رسد بازگو کنم تا همه ما به کمک هم جامعه امن‌تری را تجربه کنیم.

علت قلم‌فرسایی من نگرانی‌هایی است که به ویژه نسبت به مکان‌های متعلق به جامعه زرتشتی دارم، چرا که بخشی از این ساختمان‌ها و اماکن به صورت عمومی مورد استفاده قرار می‌گیرند و صد البته وقوع یک حادثه می‌تواند خسارات انسانی جبران‌ناپذیری را به پیکره جامعه زرتشتی وارد کند و من در بسیاری از این اماکن هیچگونه وسایل اطفاء حریق را ندیده‌ام شاید من ندیدم شاید هم وجود ندارد که من ندیدم که در هر دو صورت ایرادی وجود دارد. به عبارت روشن‌تر چرا کپسول آتش‌نشانی در جایی قرارگرفته که قابل مشاهده نیست؟ مگر نه اینکه در زمان آتش‌سوزی ثانیه‌ها اهمیت دارد. اگر هم که لوازم اطفاء حریق وجود ندارد که قطعا در انتظار بحران انسانی باشیم.

تجربه پلاسکو به ما می‌گوید لوازم اطفاء حریق باید متناسب با مجموعه باشد و مرتبا مورد بازدید قرار گیرد در ضمن آحاد جامعه نیز باید تحت آموزش قرارگیرند. من به عنوان یک مرد تقریبا پنجاه ساله تا به امروز حتی یکبار تجربه استفاده از کپسول ضد حریق را نداشته ام. مقصر کیست، آموزش‌وپرورش، شهرداری تهران، وزارت کشور، شرایطی که در آن جوانی من شکل گرفت، انجمن زرتشتیان تهران، من نمی‌دانم و مهم هم نیست اصلا دنبال مقصر نیستم اما امروز من یک خواسته دارم، به من آموزش دهید. نه به خاطر خودم بلکه به خاطر جان انسان‌هایی که یک لحظه سرعت عمل من می‌تواند آن‌ها را نجات دهد.

نه تنها من و امثال من بلکه به طریق اولی تمام کسانی که به علت شغل و ماهیت کارشان و در محل کارشان با جمعیت‌های انسانی سروکار دارند باید آموزش‌های مناسب برای برخورد با شرایط بحرانی را دیده باشند.

لذا در مورد اخص جامعه زرتشتی یک  سوال جدی‌تر مطرح می‌شود:  واقعا مسوولین و کارکنان سالن خسروی یا مارکار چقدر آموزش دیده‌اند؟ آیا ایشان نیز چون من بی‌تجربه هستند؟در صورت وقوع یک حادثه غیر مترقبه چه فکری برای تخلیه جمعیت از داخل سالن شده؟ و آیا کارکنان سالن آمادگی هدایت جمعیت وحشت‌زده را دارند؟ البته این مورد شامل کارکنان تمام سالن‌های اجتماعات در سطح کشور می‌شود و من نمی‌دانم آیا در این مورد مقررات ویژه‌ای وجود دارد یا خیر؟ به باور من گذراندن دوره این‌گونه آموزش‌ها در اندازه‌ی دریافت کارت بهداشت و حتا بیشتر از آن اهمیت دارد چرا که در صورت عدم رعایت بهداشت سلامت مردم تهدید می‌شود اما در صورت عدم توانمندی در مدیریت کردن بحران در سالن‌های اجتماعات جان مردم بطور جدی به مخاطره خواهد افتاد .

در مواردی ممکن است حریق خسارت جانی به بار نیاورد اما خسارات مالی آن بسیار سنگین باشد و در مورد جامعه زرتشتی به طور خاص ممکن است خسارت فرهنگی غیر قابل جبرانی بر اثر آتش‌سوزی ایجاد شود که حتا جامعه جهانی در سوگ آن بنشیند .

پس باید به این موضوع حساس شد که محل نگه‌داری اسناد و مدارک انجمن زرتشتیان تهران تا چه اندازه در برابر آتش‌سوزی ایمن است و البته همین‌طور انجمن زرتشتیان یزد یا کرمان .

ارزش فرهنگی این اسناد بی‌اندازه است  و حتا ارزش مالی برخی از آن‌ها با جواهرات سلطنتی قابل قیاس است و من نگران هستم یک روز بر خاکستر آن‌ها افسوس بخوریم. قطعا کلیه کارمندان دبیرخانه انجمن زرتشتیان تهران (و کلیه انجمن‌ها) باید آموزش‌های لازم برای اطفاء حریق را ببینند، اگر چه سازمان آتش‌نشانی نشان داده که دلسوزانه و با همت و پر توان وارد عمل می‌شود اما در صورت ایجاد حریق، بی‌عملی مجموعه کارکنان انجمن می‌تواند منجر به از دست رفتن زمانی شود که هیچ‌گاه قابل جبران نباشد.

آری حادثه پلاسکو بسیار تلخ بود، حال که مجبور به تحمل تلخی آن هستیم حداقل بیاییم درس آن را نیز بیاموزیم .

در نهایت درود میفرستم بر روان پاک آنان که جان دیگری را بر جان خود مقدم دانسته و همچون سیاوش بی‌هیچ واهمه‌ای پای در شعله‌های آتش نهادند.

 

 

 

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

2 پاسخ

  1. با سپاس از این که این مسئله خاطرنشان شد. همانطورکه در متن هم گفته شده است موضوع مختص به یک سالن و محل نیست. هر بار که در پرسه سال نو یا برخی از گهنبارها به خانه نرگس می رفتم موضوع درها یا راه پله های خروجی اضطراری و میزان استاندارد ظرفیت سالن پرسش هایی بودند که برایم بی پاسخ بود و نگران کننده. بسیار بجاست که انجمن ها در گردهم ایی انجمن ها در این مورد به گفتگو بپردازند و با تعیین حداقل استانداردها، هر کدام در مورد محل زندگی خود از سالن های گردهم ایی تا کتابخانه ها را از نظر ایمنی مورد بازنگری قرار دهند.

  2. چقدر این حرف مهم است. امیدوارم مدیران انجمنها در اسرع وقت اقدام کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1403-02-06