لوگو امرداد

نگاهی درون‌متنی به علت نگهبانی سیمرغ از زال، برپایه‌ی متن سام‌نامه

15 8 1داستان زال و سیمرغ در شاهنامه یکی از داستان‌های مستقل و مجزا است که نیاز به پیگیری داستان از پیش از واقع سام تا پایین آمدن زال از کوه ندارد، اما دامنه‌ی داستانی خود را تا قصه‌ی اسفندیار می‌کشاند.
«سام‌نامه» اثری است مربوط به سده‌ی دهم؛ هرچند بسیاری آن را مربوط به سده‌های ششم و هفتم قمری می‌دانند. برپایه‌ی واپسین پژوهش‌ها، نویسنده‌ی سام‌نامه ناشناس و مربوط به سده‌ی دهم است.
جدای از سَبک و قوت و ضعف اشعار این منظومه، رابطه‌ی علت‌ومعلولی آن با داستان زال و سیمرغ شاهنامه قابل توجه است.
سیمرغ در دوره‌ای بلندمدت صاحب فرزند می‌شود، اما هنوز جوجه‌ی او پَر نگرفته است که به دست «ارقم‌دیو» هلاک شده و از بین می‌رود. پس دست به دامان پهلوان‌سام می‌شود تا او را از این دشمن درامان بدارد:
ثنا گفت بر سام ِ فرخنده‌نام
که: شاد آمدی ای سپهدار، شاد

مرا نام سیمرغ کرده خدای
همان شاه ِ مرغانم، ای پاک‌رای

بدین چنگ و منقار و این پَر و بال
که گویی ندارم به گیتی همال

ولیکن مرا دشمنی هست سخت
که لرزانم از بیم ِ او چون درخت

اگر دشمنم را درآری ز پای
به فرمان دادار و فرمانروای

که نیکی نمایم به پیوند تو
بُوَم بنده در پیش ِ فرزند تو

ارقم دیو کرداری به مانند اکوان دیو دارد:
گهی بر زمین است و گه بر زمان
گهی همچو تیر است و گاهی کمان

برآید به هر رنگ و هر صورتی
به هر دَم نماید به ما هیاتی

در ادامه سیمرغ می‌گوید:
سه نوبت مرا بچه خورده‌ست پیش
نتابم بدان جادوی تیره‌کیش

سام به مبارزه با ارقم‌دیو کمر رزم می‌بندد. ارقم‌دیو به سیمرغ می‌گوید: فرزندانت را خورده‌ام و حالا نوبت توست:
ایا پیر سیمرغ ِ جادوگهر
همین دَم بدرم تو را بال و پر

سام آماده‌ی نبرد شده است:
میان تنگ بسته کیامورثی
یکی تیغ بسته ز تهمورثی

توصیف ارقم‌دیو بسیار یادآور متن‌های «عجایب‌نامه‌»ها است:
سری پُر تنش چون سرِ اژدها
کزو اژدها هم نیابد رها

دو چشمش دو مشعل، فروزان شده
ازو مشعل مِهر سوزان شده

دو شاخش به سَر چون دو شاخ درخت
بپیچیده بر یکدگر لَخت‌لَخت

ز مو تارک دیو چون بیشه‌ها
فروبرده بر تارکش ریشه‌ها

دهن همچو دوزخ پُر از دود و دَم
دل دوزخ از بوی او شد دُژم

و سام در مواجهه با ارقم‌دیو کرداری چون کردار رستم در مقابل دیو سپید دارد که پیش از نبرد نیایش می‌کند و اقرار می‌کند که:
اگر کشتم این را در آوردگاه
مرا نام برشد سوی مهر و ماه

بگفت و بمالید رُخ بر زمین
میان تنگ بربست بر رزم و کین

نهایت آن‌گاه که سام بر او چیره می‌شود:
بزد دست بر دیو جنگی ز کین
برآورد او را و زد بر زمین

نشست از برِ سینه‌اش بی‌درنگ
ز جادوگری پیکرش گشت سنگ

سنگ شدن ارقم‌دیو یادآور نبرد رستم با افراسیاب هم است.
به هر روی، سیمرغ با سام پیمان می‌بندد که فرزند و فرزندانش را پشتیبان باشد که این‌چنین جان خود را برای حمایت او با ارقم‌دیو به خطر انداخته است.

*پریسا سیمین‌مهر، شاهنامه‌شناس، کارشناس زبان‌وادبیات فارسی، ارشد تاریخ و از بانوان پیشگام شاهنامه‌خوانی (نقالی)

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

یک پاسخ

  1. درود بی‌کران بسیار راهگشا و کاربردی بود سپاسگزارم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1403-11-02