شعرش بوی شور و حماسه میدهد، امید مَردی به تنگ آمده از نومیدی، در جویبار جاری لحظههایی از تهی سرشار، مردی در وطن خویش غریب، چشم براه قاصدکی با خبری خوش در باغ نومیدان، بس دلتنگ، بس دلتنگ …
مهدی اخوان ثالث (م. امید) سرایندهی نامدار ایرانی متولد ۱۰ اسفندماه سال ۱۳۰۷ در مشهد است. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همین شهر گذراند. پس از به پایان رساندن رشتهی آهنگری در هنرستان، در سال ۱۳۲۶ خورشیدی، در مشهد آغاز به کار کرد و سپس به تهران آمد و آموزگار شد.
وی که در سرودن شعر کلاسیک توانمندی بسیار داشت با حفظ ارزشهای کلاسیک شعر فارسی، به شعر نو نیز گرایش داشت. صلابت و شکوه آمیخته به نوگرایی در شعر اخوانثالث که با نوازندگی تار و مقامهای موسیقی هم آشنا بود، سبکی ویژه را در شعر او پدید آورد.
سرودههای اخوان در دهههای ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ خورشیدی روزنه هنری دگرگونیهای فکری و اجتماعی زمان خود بود و بسیاری از جوانان روشنفکر و هنرمند آن روزگار با شعرهای او به نگرش تازهای از زندگی رسیدند. بیگمان مهدی اخوان ثالث بر شاعران معاصر ایرانی تاثیری ژرف داشته است.
اخوان ثالث چهارم شهریورماه 1369 خورشیدی، چشم از جهان فروبست و در توس در کنار آرامگاه فردوسی بزرگ آرمید.
شعر زمستان که یکی از پرآوازهترین سرودههای اخوان ثالث است در دنباله آمده است:
سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید، نتواند
که ره تاریک و لغزان است
وگر دست محبت سوی کسی یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است
نفس، کز گرمگاه سینه میآید برون، ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاین است، پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیک؟
مسیحای جوانمرد من! ای ترسای پیر پیرهن چرکین
هوا بس ناجوانمردانه سرد است … آی …
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای
منم من، میهمان هر شبت، لولیوش مغموم
منم من، سنگ تیپاخوردهی رنجور
منم، دشنام پست آفرینش، نغمهی ناجور
نه از رومم، نه از زنگم، همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در، بگشای، دلتنگم
حریفا! میزبانا! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج میلرزد
تگرگی نیست، مرگی نیست
صدایی گر شنیدی، صحبت سرما و دندان است
من امشب آمدستم وام بگذارم
حسابت را کنار جام بگذارم
چه میگویی که بیگه شد، سحر شد، بامداد آمد؟
فریبت میدهد، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست
حریفا! گوش سرما بردهاست این، یادگار سیلی سرد زمستان است
و قندیل سپهر تنگ میدان، مرده یا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نُه توی مرگ اندود، پنهان است
حریفا! رو چراغ باده را بفروز، شب با روز یکسان است
سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت
هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان
نفسها ابر، دلها خسته و غمگین
درختان اسکلتهای بلور آجین
زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه
غبار آلوده مهر و ماه
زمستان است
به بهانهی زادروز م. امید
اخوان ثالث؛ شاعر شور و حماسه
- سپینود جم
- 1398-12-10
- 18:09
به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter
تازهترین ها
1403-06-26
1403-06-26