چرا پنهان کنیم؟ غم سنگینی بر دلمان نشسته است. سفرهی هفتسینمان را نگاه میکنیم؛ هفتسین هر سال نیست. چشمانمان به در دوخته شده است. کسی برای دید و بازدید نمیآید. ما هم به دیدوبازدید کسی نمیرویم. در خانه ماندهایم و میهراسیم گام بیرون بگذاریم. انگار بیرون از دیوارهایی که پناهمان دادهاند، کسی به کمین نشسته است؛ میخواهد گلویمان را بفشارد؛ بیماری است، همه جا سایه گسترده است.
میخواهیم درها را ببندیم؛ خندهمان را فروخوریم و به یاد نیاوریم که بیماری چه بر سرمان آورده است. اما نوروز است؛ پیک شادی است؛ نوید نو شدن سال میدهد. مگر میشود نخندید؟ شاد نبود؟ زیر پای نوروز فرش نگسترد و با او نرقصید؟
فریبی در کار نیست. نوروزِ زندگیبخش است که به ما می گوید: شاد باش، شاد! نوروز چیزی جز این نمیخواهد. این که سختیها را تاب بیاوریم؛ از پا نیفتیم و استوار و پابرجا به پیشواز روزهای شادمانهای برویم که خواهد آمد؛ زود و شتابان خواهد آمد. صدای نوروز را بشنویم؛ مژدهمان میدهد: «چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند!»
در اندوه آنهایی که از دست رفتند، میمانیم. آنهایی را که در بستر بیماری ماندهاند، از یاد نمیبریم. اما زندگی جاری است. از ما نیرو و توانی افزونتر میخواهد که به یاریاش بشتابیم. پیش برویم و روزهای سهمگین اکنون را با امید به آینده، بردبارانه پشت سر بگذاریم. پاداش پایداری ما، بازگشت روزهای شاد است. آیندهی روشن بهرهی آنهایی است که در برابر رنجها پایدار میمانند، آنهایی که نشان میدهند شایستهی زندگی بهتر، پُربارتر و رها از اندوه و رنجاند.
بیماری؟ از پساش برمیآییم. آدمی اگر خود را باور کند، شاد بودن را خویشکاری خود بداند، از دشواری نهراسد، توان هر کاری را دارد. نیاکانمان در برابر سختیها، رنجهای جانکاه، چنین پایدار ماندند: با نیرویی زندگی خواه و شادی طلب. پس آمدن نوروز را گرامی میداریم و یک صدا میگوییم:
«نوروز پیروز، هم میهنم!»
چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند
نوروز همیشه پیروز است
- نگار جمشیدنژاد
- 1398-12-29
- 19:51
به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter
تازهترین ها
1403-07-12
1403-07-12
1403-07-12