لوگو امرداد
پروفسور آلموت هینتسه، استاد دانشگاه سواس لندن:

زرتشتیان همواره در تعامل با دیگران زیسته‌اند

پروفسور آلموت هینتسه، استاد دانشگاه سواس لندن در نشستی که به کوشش گروه پژوهشی یادگار باستان، آدینه ششم اسفندماه ۱۳۹۵ خورشیدی در پردیس علم و فناوری تهران برگزار شد مقاله‌ای پیرامون واژه‌ی «دئنا» و مفهوم آن نزد زرتشتیان آسیای مرکزی بر پایه‌ی شواهد به دست‌آمده ارایه داد.

پروفسور هینتسه در آغاز با اشاره به واژه‌ی «زرتشتیان» و ریشه‌ی انگلیسی این واژه گفت: واژه‌ی Zoroastrianism که به دین غالب پیش از اسلام در ایران گفته می‌شود، واژه‌ای بسیار جدید است که ساخته شده‌ی یک سده‌ی گذشته است. بنابر واژه‌نامه‌ی آکسفورد، این واژه در سال ۱۲۵۳ خورشیدی در کتاب «مقدمات ساختارشناسی مقابله‌ای» توسط آشورشناس دانشگاه آکسفورد، «هنری ساس» که درباره‌ی دین ایرانیان بود، این واژه به کار برده شد. این واژه برگرفته از واژه‌ی یونانی Zoroaster که نام بنیان‌گذار دین زرتشتی است، گرفته شده است.

وی افزود: در متون زرتشتی واژه‌ی Zoroastrianism به کار برده نشده است و به جای آن از واژه‌ی «دئنا» استفاده کرده‌اند. که فارسی نو آن دین است و به چَم(:معنی) بینش، بینش جهانی، تفکر و باور است.

استاد دانشگاه سواس سپس به توضیح واژه‌ی دئنا پرداخت: در اوستا ما دو نوع دئنا داریم. دئنای خوب و دینای بد، که اوستا دئنای خوب را سفارش می‌کند. کسی که دارای دئنای خوب است با عنوان دئنا مزدیسنا که از سوی اهورامزدا به زرتشت شناسانده شد، از او یاد می‌شود. دئنای خوب برای کسی است که پیرو زرتشت و اهورامزدا است. پیروان دئنای بد کسانی هستند که پیرو اهورامزدا نیستند و پیرو دیو هستند.

وی سپس درباره‌ی واژه‌ی دیو گفت: دیو در فارسی نو دارای معنی بدی است که همیشه این معنی را نداشته است. ریشه‌ی واژه‌ی «دَئِوَ» از هند و ایرانی و نهایتا هند و اروپایی گرفته شده است که در این زمآن‌ها به معنی خدا بوده است. همان‌گونه که در زبان سنسکریت، دَئِوَ به معنای خدا است. واژه‌ی Divine انگلیسی که به معنی بهشت است باز هم ریشه در واژه‌ای به معنی خدا دارد. واژه‌ی دئو سپس‌ها در زبآن‌های ایرانی دچار دگرگونی معنایی شده و به گونه‌ی دیو آمده است.

هینتسه افزود: کسانی که دیوپرست هستند، در اوستا ستوده‌شده نیستند و دئنای آن‌ها دئنای بد است. کسانی هم که دیوپرست هستند، افراد بد هستند. آن‌ها با واژه‌ی «دُژدئنا» شناخته شده‌اند و این دئنای بد به انگره‌مینو اطلاق شده و افراد دروغگو این دئنا را دارند.

وی در ادامه‌ی سخنان خود گفت: اوستا دو گروه مردم را یاد می‌کند؛ نخست مزدیسنان که مردم خوب و زرتشتیان هستند و دیگری دیویسنان، مردم بد و دُروَند. همچنین از دو گروه یاد می‌شود؛ یکی اهورامزدا که خود ایزد است و شایسته‌ی ستایش. گروه دیگر دیوها هستند که سردسته‌ی آن‌ها انگره‌مینو است و سزاوار ستایش نیستند.

آلموت هینتسه سپس در تفسیر واژه‌ی دئنا در گاتها گفت: «دئنا مزدیسنی» دو بخش دارد که یک سیستم اعتقادی و یک سیستم آیینی است، مَنِشن و کُنِشن. کنشن نیز دو بخش دارد؛ یکی خواندن صحیح اوستا و دیگری بستن درست کمربند کُشتی. چه مرد و چه زن اگر از این دو سیستم پیروی کنند در درازای زندگی، دئنای خود را می‌سازند. ما در گاتها می‌بینیم کسی که اندیشه‌ی خود را بهتر یا بدتر می‌کند، دئنای خود را با کردار و کلام خود می‌سازد و دئنای شخص، پیرو علاقه‌مندی‌ها و گزینش‌های او است. او در ادامه این بند از گاتها را از ترجمه‌ی ابراهیم پورداوود خواند: «کسی که اندیشه‌ی خود را گاهی بهتر و گاهی بدتر کند ای مزدا، و همچنین دین خود را با کردار و گفتار خود به کام و خواهش و کیش خویش پیروی کند، او در پایان به خواست خود جدا خواهد شد.»

وی سپس به بررسی واژه‌ی دئنا در یکی از متون اوستایی برجای‌مانده پرداخت و گفت: دئنا در طول زندگی با چشم سر دیده نمی‌شود و تنها در کردار هست که می‌توان آن را دید. زمانی که کسی می‌میرد، روان پس از مرگ دئنا را با چشم می‌بیند که در متن اوستایی با نام «هادُخت نسک» درباره‌ی این مساله سخن می‌گوید. در این کتاب سرنوشت روان نیکوکار و روان بدکار را به گونه‌ی موازی با هم یاد می‌کند.

او افزود: بنابر این متن، پس از مرگ انسان درستکار، دئنای او نزدیک به سرش می‌نشیند و اشتودگات را برایش می‌سراید و لذت بسیار زیادی را تجربه می‌کند. از سوی دیگر، روان فرد بدکار بسیار ناخشنود و بسیار ناراحت است، زیرا احساس می‌کند که قرار است اتفاق بسیار بدی روی دهد و دور بدن این شخص بدکار می‌چرخد و بسیار می‌کوشد تا گاتها را به یاد آورد. او در طول زندگی گاتها را نخوانده و به درستی آن را ازبر نکرده است. او می‌کوشد که گاتها را بخواند و آن را به گونه‌ای نادرست می‌خواند که ما در هادخت‌نسک یک بند گاتها را می‌بینیم که شخص بدکار آن را بسیار نادرست می‌خواند. در این بخش از هادخت نسک، روان بدکار از سر ناامیدی در واپسین لحظه، نام اهورامزدا را به زبان می‌آورد اما بسیار دیر شده است و با گفتن اهورامزدا، وزن این بند گاتها به هم می‌خورد و برای او دیگر فایده‌ای ندارد.

هینتسه سخنان خود را این‌گونه ادامه داد: سپس در بامداد روز چهارم پس از مرگ، نسیمی به سوی روان می‌آید و برای روان درست‌کار این نسیم، نسیم جنوبی است. نسیمی که بسیار لذت‌بخش است و در آن یک دوشیزه‌ی جوان ۱۵ ساله دیده می‌شود که بسیار زیباست، زیباتر از هر زنی که شخص در زندگی‌اش دیده است و در هادخت نسک به عنوان زیباترین زن روی زمین از او یاد می‌شود.

وی سپس افزود: پس از آن در میان روان و آن دوشیزه گفت‌وگویی در می‌گیرد. روان می‌پرسد شما چه کسی هستید که این اندازه زیبا هستید؟ دوشیزه پاسخ می‌دهد من یک زن نیستم، من نفس تو هستم. و روان می‌پرسد که شما چطور این همه زیبا هستید؟ چه کسی شما را این اندازه دوست داشت که تا این اندازه زیبا شدید؟ و روان می‌گوید تو مرا خیلی دوست داشتی و به همین دلیل من تا این اندازه زیبا شدم. و دئنا می‌گوید هر آینه که شما کسی را دیدید که دیوپرست بود، به مزداپرستی روی آوردید و گاتها را سرودید، آب‌های نیک را ستایش کردید و آتش مزدا داده را ستایش کردید و مرد نیکو را سپاس‌داری کردید.

هینتسه با گفتن این‌که هادخت نسک به ما می‌گوید که چگونه می‌توانیم دئنای نیک داشته باشیم، افزود: باید گاتها بخوانیم، آب نیک را ستایش کنیم (اوستای آبزور بخوانیم)، آتش مزدا داده را ستایش کنیم و مرد نیکو را سپاس‌داری کنیم. در هادخت نسک یسنای ۲۸ تا ۵۴، اوستای آبزور، یسنای ۶۳ تا ۶۹،‌ آتش‌نیایش (یسنای ۶۲) و اوستای دهمان‌آفریتی یاد می‌شوند که به دئنا می‌پردازند.

وی در ادامه گفت: با انجام کردارهای یادشده، دئنا زیباتر می‌شود و حتا بر روی یک تخت می‌نشیند و آن اندازه مقامش بالا می‌رود که به گونه‌ی بسیار زیبایی درمی‌آید. دئنا بر روی یک جایگاه برجسته‌ای نشسته‌ای بود که با یاری اندیشه‌ی نیک، گفتار نیک و کردار نیک باز به جایگاه برجسته‌تری می‌رسد.

هینتسه درباره‌ی دئنای بد در هادخت نسک گفت: دئنای بد مزدا را نمی‌پرستد بلکه دیو و انگره‌مینو را می‌پرستد. روان بدکار هم دئنای خود را می‌بیند و با او گفت‌وگو می‌کند. متن اوستایی که دئنای بد را توصیف می‌کند باید به گونه‌ی موازی با دئنای خوب وجود داشته باشد، ولی آنچه امروز به دست ما رسیده توصیف دئنای بد در آن نیست. زیرا موبدهایی که این متن‌ها را در طول تاریخ به گونه‌ی دست‌نویس می‌نوشتند، نمی‌خواستند آن را بنویسند و این بخش را خیلی کوتاه می‌نوشتند. ولی در متن‌های پهلوی ما توصیف دئنای بد را داریم. در متون پهلوی دئنای بد، به گونه‌ی دوشیزه‌ای زشت و بدبو، دوشیزه‌ای آلوده و حتا خرفستر از او یاد شده است. حتا از دئنای بد به عنوان «دروج‌نسو» یا «دیو مرداب» یاد شده است.

وی سپس با نمایش یکی از یافته‌های باستان‌شناسی در آسیای مرکزی به توصیف ریخت و ظاهر این دئنای نیک و دئنای بد پرداخت: در سده‌ی هشتم میلادی در شهر دون‌هوانگ چین، در آسیای مرکزی کشفیاتی انجام شده است. در آن زمان یک جامعه‌ی بزرگ مهاجر زرتشتی در آنجا زندگی می‌کردند. این گروه سغدی بودند و در جاده‌ی ابریشم شمالی و جنوبی زندگی و بازرگانی می‌کردند. شهر دونگ‌هوان نقطه‌ی پیوند جاده‌ی ابریشم شمالی و جنوبی بود. بنابر منابع چینی، در این شهر یک آتشکده‌ی زرتشتی هم وجود داشته است و از ۷۰۰ بازرگان سغدی یاد شده است و چون متن از آتشکده یاد می‌کند باید یکی جامعه‌ی زرتشتی هم در آنجا زندگی می‌کردند.

8

این پروفسور آلمانی درباره‌ی یافته‌های باستان‌شناسان از این گروه زرتشتی گفت: تاریخ‌دانان چینی درباره‌ی این جامعه‌ی زرتشتی و آتشکده‌ی سغدی مطالبی را نوشته‌اند اما شوربختانه نتوانستیم این آتشکده را پیدا کنیم. اما منابع چینی از کالاهایی سخن می‌گویند که به این آتشکده فرستاده می‌شدند و از جمله‌ی آن کالاها، ۳۰ بسته‌ی کاغذ بوده است که یکی از آن‌ها به دست ما رسیده است. این اثر، ورق بسیار کوچکی است که در کتاب‌خانه‌ی ملی فرانسه نگه‌داری می‌شود و به دست باستان‌شناس فرانسوی به نام pelliot یافت شده است که به نام کلکسیون پلیو شناخته می‌شود.

وی درباره‌ی این اثر یافت‌شده گفت: این یافته، طرحی است که با جوهر کشیده شده و هیچ متنی ندارد. زمان طراحی این اثر به سده‌ی ۹ و ۱۰ میلادی بازمی‌گردد و در غار دون‌هوانگ یافت شده که در آنجا دست‌نوشته‌های بسیار دیگری نیز بود. یک رشته در بالای این ورق هست و برداشت ما این است که برگه در جایی به دیوار آویزان بوده است. این برگه دو بانو را نشان می‌دهد که صورت آن‌ها حالت چینی دارد. این دو زن روبه‌روی هم نشسته‌اند و هر دو هاله‌ای دور سر خود دارند و بسیار شبیه به هم هستند.

پروفسور هینتسه سپس به بررسی همانندی‌ها و تفاوت‌های این دو زن در تصویر پرداخت: تصویر چپ، چهار دست دارد و تصویر سمت راست دو دست. هر دو سربند دارند. هر دو در موهای خود گل دارند. ولی جامه‌ی آن‌ها متفاوت است، جامه‌ی سمت راستی گشاد و راحت ولی جامه‌ی شخص سمت چپ، چسبان است و با گره بسته شده است. سمت راستی روی یک گرگ نشسته و یک مار را در دست چپ خود نگه داشته و یک حشره‌ی وحشتناک روی انگشتش است و تماس مستقیم با این موجودات دارد. در دیگر دستانش دو جسم کروی است که در یکی سیمرغ و در دیگری درخت است. ولی تصویر سمت چپ روی یک تخت نشسته است. در یک دستش یک بشقاب وجود دارد که درون آن یک سگ است و در دست دیگرش یک کاسه است.

به گفته‌ی وی، فرانتس گرنه (باستان‌شناس فرانسوی) این دو تصویر را دئنای خوب و دئنای بد می‌داند و پروفسور هینتسه نیز با او هم‌نظر است.

چهره‌شناسی

پروفسور هینتسه در ادامه‌ی این نشست به اثبات این نظریه پرداخت که تصویر یافت‌شده، تجسم دئنای خوب و بد است. وی در این راستا گفت: شخصیت سمت راست با چهار دست ما را یاد هند و شیبا که چهار دست دارد، می‌اندازد. این تصویر هم از آسیای مرکزی می‌آید و در آنجا تمدن‌های گوناگونی بودند، در طول جاده‌ی ابریشم نژاد‌ها و فرهنگ‌های بسیاری زندگی می‌کردند؛ زرتشتیان، مانوی‌ها، بودایی‌ها، هندوها، مسیحی‌ها، یهودیان و اندکی هم مسلمانان. در این اقلیم، سنت‌های هنری نیز تلفیقی بود و این طراحی را می‌توان به گروه‌های نژادی گوناگونی مرتبط دانست.

وی سپس گفت شخصیت دست راست بر روی یک جانور نشسته است که احتمالا از بین‌النهرین می‌آید و این در سغد بسیار معمول بوده است و با نشان دادن تصویری از الهه‌ی نانا افزود: ما در اینجا یک تصویر از الهه‌ی نانا داریم. نانا یک الهه‌ی اصلی شهر سمرقند، پایتخت سغد بوده است. او در بر روی شیر می‌نشیند و برخی کارشناسان، شخصیت دست راست در برگه‌ی یافت‌شده در غار دون‌هوانگ را همانند الهه‌ی نانا می‌دانند.

هینتسه سپس با نشان دادن چندین نگاره‌ی باستانی از الهه‌ی نانا، همانندی‌های این الهه‌ی سغدی با تصویر دست راست نگاره‌ی به دست‌آمده در غار دون‌هوانگ را نشان داد.

وی سپس در ارزیابی شخصیت سمت راست گفت: این شخصیت بسیار ایرانی است. از دیدگاه زرتشتی می‌توان ویژگی‌های بسیار را در آن تشخیص داد. سگ در دین زرتشتی بسیار مهم است به ویژه در آیین درگذشتگان. ما در وندیداد داریم که روان درگذشته با دو سگ همراهی می‌شود. همچنین در این تصویر کمربند کُشتی را می‌بینیم. در نگاره‌های به دست‌آمده، می‌بینیم که زرتشتیان آسیای میانه نیز کشتی می‌بسته‌اند. همانگونه که در هادخت نسک آمده، دئنای خوب بر روی یک تخت می‌نشیند که در این تصویر نیز دیده می‌شود زن بر روی یک تخت نشسته است. همچنین وقتی روان گروثمان‌نشین می‌شود یک ظرف از کره‌ی بهاری می‌گیرد که می‌تواند همین کاسه‌ی در دست بانوی سمت چپ باشد.

او افزود: در تصویر راست چشم‌ها بادامی و چینی است و در سمت چپ چشم‌ها باز هستند که این تفاوت ما را به بندی از گاتها راهنمایی می‌کند که می‌گوید: «با گوش خود آنچه بهترین است را بشنوید و با اندیشه‌ی روشن بنگرید و سپس هر مرد و زن بهترین تصمیم را بگیرید.» که این دو چشم می‌تواند نشانی از دو گزینه برای انتخاب، یعنی سپنتامینو و انگره‌مینو باشد.

پروفسور آلموت هینتسه در پایان این‌گونه نتیجه‌گیری کرد: زرتشتیان آسیای میانه در جایی زندگی می‌کرده‌اند که نژاد‌های بسیار با اندیشه‌های گوناگون می‌زیسته‌اند. ممکن است آن‌ها تصویر سمت را اهریمنی نمی‌دانسته‌اند، اما تاکید بر این بوده است که این تصویر شخصیتی است که نباید ستایش شود. بی‌گمان تصویر سمت چپ یک تصویر زرتشتی و نشان‌دهنده‌ی دئنای نیک است و تردید تنها درباره‌ی تصویر سمت راست است.

این پروفسور آلمانی، در پایان درباره‌ی زرتشتیان گفت: زرتشتیان همواره در هر کجا که بوده‌اند، در درازای تاریخ با تعامل با دیگران زندگی کرده‌اند.

1

موبد رستم وحیدی در آغاز برنامه با خوش‌آمدگویی به مهمانان، پروفسور آلموت هینتسه را به باشندگان معرفی کرد

2

3

4

9

اسفندیار اختیاری، نماینده‌ی زرتشتیان در مجلس

10

از چپ: پروفسور آلموت هینتسه و ماندانا معاونت که خویش‌کاری(:وظیفه) ترجمه‌ی سخنان او را بر دوش داشت

5

6

7

4585

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

3 پاسخ

  1. خیلی جالب بود ، ای کاش در سرزمین ما هم ، پژوهش های گسترده درمورد نیاکانمان صورت بگیرد ، چرا فقط خارجی ها ،،،،،،
    سپاس فراوان
    درود بر زرتشتیان گرامی

  2. این از گذشتگان ما.آیا زرتشتیان کنونی هم همچنان به مانند اجدادمان میزیم که قدرت در دستشان بود یا با مصلحت و ترس و کوتاه آمدن؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1403-02-04