پدرش ناخدایی بود زادهی بوشهر. در بصره بود که کشوری به نام عراق شکل گرفت. به او پیشنهاد تابعیت دادند. نپذیرفت. گفت: «ما ایرانی هستیم و ایرانی میمانیم».
به ایران بازگشت و به آبادان کوچید. همسری برگزید و از آن پیوند «نجف» به دنیا آمد (1308 خورشیدی). نجف دریابندری در 8 سالگی پدرش را از دست داد. درس خواند و سپس کارمند شرکت نفت شد. دست به قلم بُرد و نوشتههای پراکندهای از او چاپ شد. با خواندن کتاب «خیمه شب بازی» صادق چوبک، نگاهش به ادبیات و شیوهی نوشتن دگرگون شد. خودش میگفت: «برای من یک هشدار خیلی جدی بود. گفتم پس ادبیات چیز دیگری است، آنهایی نیست که ما میخوانیم».
آشناییاش با آثار صادق هدایت و ابراهیم گلستان، نگاه او را به ادبیات ژرفتر کرد و با جدیت بسیار کتاب خواند و ادبیات جهان را شناخت. اما در کارمندی سر به هوا بود. دل به کار نمیداد: «کارمند خوبی نبودم. حواسم دنبال چیزهای دیگر بود».
در آبادان زمینه برای یاد گرفتن زبان انگلیسی فراهم بود. انگلیسیها در آن شهرِ نوگرا، فراوان بودند و رفتوآمدشان همیشگی بود. نجف انگلیسی را به خوبی یاد گرفت. به ادارهی انتشارات شرکت نفت رفت. چون با کتاب و نوشتن سر و کار پیدا کرد، منظم و پیگیر شد. به ویژه آنکه همکاران دانشمندی چون محمدعلی موحد و ابراهیم گلستان داشت. در همان زمان بود که یکی از شاهکارهای ترجمهایاش را منتشر کرد: برگردان رُمان «وداع با اسلحه» ارنست همینگوی.
به کار سیاست هم کموبیش میپرداخت و گرفتاری کوچکی برای او پیش آمد. دریابندری 10 روز در زندان بود، به گناه گرایش به حزب توده. پس از کودتای 28 امرداد 1332، دوباره به زندان افتاد، این بار طولانیتر. این تناقض را دشوار بتوان فهیمد که چگونه دریابندری، مترجم اثری از همینگوی، هواخواه حزب توده هم بود!
چهار سال به زندان افتاد. در زندان کتاب «تاریخ فلسفهی غرب» ویل دورانت را ترجمه کرد. استادی او در برگردان این کتاب به زبان فارسی، به روشنی پیداست. از زندان که بیرون آمد از شرکت نفت اخراجش کردند. ناچار در موسسهی «گلستان فیلم»، همکار ابراهیم گلستان شد. گویا از این زمان به بعد بود که دست از هواخواهی حزب توده برداشت. چندان هم آلودهی سیاستورزی نشده بود. خودش نوشته است: «تفکر تودهای برای من خیلی سطحی بود».
چندی پس از آن به موسسهی انتشاراتی فرانکلین پیوست. تا سال 1354 خورشیدی، با این موسسه کار کرد. از آن پس ترجمههای ناب او یکی پس از دیگری چاپ شد:
«معنای هنر»، رید هربرت (1351)؛ سوفوکلس، آنتیگونه (1355)؛ «چه روزهای خوشی»، ساموئل بکت (1356)؛ «در انتظار گودو»، ساموئل بکت (1356)؛ «متفکران روس»، آیزابا برلین (1361)؛ «رگتایم، دکتروف (1361)؛ «قدرت»، برتراند راسل (1361)؛ «افسانه دولت»، کاسیرر (1362)؛ «پیرمرد و دریا»، همینگوی (1363)؛ «سرگذشت هکلبری فین»، مارک تواین (1366)، «گور به گور»، ویلیام فاکنر (1371)؛ «بازمانده ی روز»، ایشی گورو (1375)؛ «بیلی باگت»، دکتروف (1377) و شمار دیگری از ترجمههایی که هر کدام شاهکاری در برگردان به فارسی است.
یکی از کتابهای نجف دریابندری که چاپ آن شگفتی بسیاری به همراه داشت، «کتاب مستطاب آشپزی؛ از سیر تا پیاز» (1379) بود. این کتاب را با کمک همسرش فهیمه راستکار منتشر کرد و نشان داد که نه تنها در ترجمه و نوشتن، بلکه در زمینهی آشپزی هم چنان چیرهدست است که رشک و حسرت هر آشپزی را برمیانگیزد!
دریابندری برای چاپ کتاب آشپزیاش، دست به پژوهش و کاوش دامنهداری زده بود. میگویند نثر او در این کتاب «نمونهای عالی» است و زبانی که برای توصیف خوراکیها برگزیده است، رسا و خوش آهنگ است؛ افزونبر اینکه ساده و روشن و همهفهم نیز هست.
گفتهاند دریابندری بسیار «خوش مشرب» بود. قهقهههای انفجاری سر میداد و شوخوشنگی از سر و رویش میبارید. استاد احمد سمیعی، از دوستان نجف دریابندری، دربارهی خندهی او نوشته است: «همه چیز دریابندری حسابشده و متعادل است؛ الا قهقهی او که آنهم هر چند زیاده قوی و پُرطنین است، گوشآزار نیست»!
دریابندری مهربان بود و خونگرم. اهل تکلف نبود و دانستهها و تجربههایش را با دستودلبازی به دیگران منتقل میکرد. اما به همان اندازه هم اهل طنز و دستانداختن بیمایگان و مدعیان هم بود.
آنچه نجف دریابندری ترجمه و منتشر کرد، همگی آگاهیبخش بود و در رشد و بالندگی همنسالان و نسل جوانتر از او نقش ماندگاری داشت. در نوشتن به زبان فارسی و شناخت زیروبمهای آن، استاد و چیرهدست بود و این هنر را داشت که اندیشههایش را شفاف و روشن بنویسد و به دیگران منتقل کند.
بیگمان آن چه نجف دریابندری انجام داد و به فرهنگ ایران و کتابخوانان پیشکش کرد، کارنامهای بلند و سرافرازانه است.
یادش گرامی و روان او در آرامش ابدی
*آنچه در این نوشتار از زبان زندهیاد نجف دریابندری، آورده شد، برگرفته از مجلهی «نگاه نو» (شماره 69- اردیبهشت 1385) است.
2 پاسخ
یادش گرامی باد
روانشان شاد و یادشان جاویدان. اثرهای ایشان برای آیندگان تا ابد باقی خواهد ماند.