اگر امسال بانو فرانک دَوانلو در میان ما میبود، همزمان با روز بزرگداشت فردوسی تازه 49 ساله میشد. هرچند که، زندگی این بانوی شاهنامهپژوه بسیار کوتاه بود، ولی پژوهشهای اَرزندهی او، برای همیشه در تاریخ کشور ماندگار و چراغ راهی برای فرزندان و شیفتگان شاهنامه و فرهنگ ایرانی به شمار میآید.
بانو فرانک دوانلو، شاهنامه پژوه
به گزارش اَمرداد، اَردیبهشتماه امسال و همزمان با بیست و پنجمین روز آن، که روز بزرگداشت فردوسی است، زادروز زنی است که بهراستی فرزند پاک نهاد فردوسی بود و به گفتهی خویش، این شانس و بخت با او یار بوده که نامش را «فرانک» یکی از برجستهترین زنان شاهنامه، نهادهاند. و همین نامگذاری شاید از خُردی و نوجوانی بر او تاثیر بهسزا و مستقیمی داشته تا بتواند راه بزرگ و دشوار پدر فرهنگی خویش و ایرانیان را دنبال کرده و از آغاز نوجوانی به دنبال پژوهش در زمینهی شاهنامه و تاریخ و فرهنگ ایرانی رفته و با پشتکاری فراوان و شبانهروزی در جوانی بتواند گامی اَرزنده در راه شاهنامهپژوهی بردارد.
25 اَردیبهشتماه، زادروز بانو فرانک دَوانلو است که امسال درست چهار سال و نیم است که تَن و پیکرهی او دیگر در میان ما نیست. شامگاه دهم آبان ماه 1394 خورشیدی، بود که خبر ناگوار درگذشت او به وسیلهی پیام کوتاه از سوی یکی از نویسندگان و پژوهشگران ایرانشناسی سَرور آریاچهر (احمد نوری) دوست دیرین و نزدیک شادروان بانو دوانلو به وسیلهی تلفن همراه به دستم رسید. همان زمان که پیام کوتاه را خواندم، اِنگار که ناخودآگاه آب سردی بر رویم ریخته شده و با پُتک بر سرم کوبیدهاند. از خانه دیوانهوار و بدون آرمان بیرون زدم و در خیابان راه میرفتم و میگریستم.
باورش برایم سخت و دشوار بود و هنوز هم پس از نزدیک پنج سال مرگش را باور نکرده و نخواهم کرد. زیرا یاد و خاطرههای شیرینش همیشه با من است و آوای گرم و گیرا و دوستداشتنیاَش در گوشم همواره ماندگار است. آن خندههای زیبا و دلچسب، آن شبها و روزهای به یادماندنی و آموزنده، مگر از یادها خواهد رفت؟ هرگز و هرگز دَمی از یادش فرو نیفتادهام و پیوسته با یادش زندگی کردهاَم.
کاخ نیاوران، نخستین دیدار با بانوی شاهنامهپژوه
نگارنده از سال 1383 خورشیدی، به وسیلهی سرور آریاچهر، نویسنده و ایرانشناس با زندهیاد بانو دوانلو آشنا شدم و تا سه سالی دوستی ما تلفنی بود. هرچند که، هر هفته با یک دیگر گفتوگو داشتیم و از رهنمونها و آموزههایش بهرهمند میشدم. او به اَنگیزهی کاری، پِیاپی در سفر بود و در نمایشگاههای گوناگون کتاب و فرهنگی در شهرهای دیگر شرکت میکرد. از سویی، شادروان مادر اَرجمندشان ساکن شهرستان مشهد بود و کوشش میکرد در برگشت سفرها به سراغ مادر برود. زمان گذشت تا یکبار که زمستان سال 1386 خورشیدی، به تهران آمده بودم، او را به همراه بانو ویدا دهقانیان، مدیر انتشارات آرتمیس کنونی برای نخستینبار در کاخ نیاوران به اَنگیزهی یک برنامه هَمنوازی خُنیای (:کنسرت موسیقی) کلاسیک ایرانی دیدم. آن روز پسین و پس از برنامهی خنیا تا پاسی از شب با هم بودیم و دربارهی تاریخ و فرهنگ ایرانی و تجربههای کاری او، گفتوگو میکردیم. هنوز هم نخستین دیدار را کامل به یاد دارم. آن نگاه پاک و لبهای همواره خندان و سخنان آموزنده و بزرگوارانهاَش …
پس از دیدار نخست و آشنایی نزدیک، سالی دو سه بار با هم دیدار داشتیم. یا من به تهران میآمدم و یا ایشان مهمان ما و دوستان شیرازی بود. در همهی این سالها، نکتههای بسیاری از او فراگرفتم، چه در روش پژوهشهای تاریخی و چه در منش و رفتار و کردار که خود سرآمد همهی دوستان و آشنایان بود و همگی به نیکی از او یاد میکردند.
دیدار فَرجامین ما در شیراز و اَفسوسی که همیشه بر جای ماند
اما واپسین دیدار من با شادروان بانو دوانلو به گونهای دیگر بود و بسیار زود پایانی ناخجسته را رقم زد. اواخر شهریورماه 1394 او با فرزندش فریدون به شیراز آمد و مهمان دوستان شیرازی و ما شد. یک هفتهای را در شیراز بود و چندین مکان تاریخی و فرهنگی از جمله آرامگاه سعدی و حافظ، باغ جهاننما را با یکدیگر همراه شدیم. کوتاه سخن آنکه، کمتر از یک ماهونیم از دیدار ما و زمانی که به تهران و شهریار خانهی خود برگشته بود و در حالی که یک روز پیش از مرگ با وی گفتوگوی تلفنی داشتم و هیچ مشکل ویژهای هم نداشت، آن پسین و شامگاه غماَنگیز آبانماه و پاییزی و باور نکردنی فرا رسید و فرجامِ یکی از کوشاترین بانوان شاهنامه پژوه و شیفتهی فردوسی و تاریخ و فرهنگ ایرانی، رقم خورد تا برای همیشه اَفسوس و دریغی بزرگ و جانگداز بر تَن و روان ما و دوستدارانش برجای گذارد. هرچند که، مرگ پایان کبوتر نیست و تنها صداست که میماند. و هرگز و تا پایان زندگانی، یادش برای دَمی از دل و قلب ما بیرون نخواهد رفت …
آثار پژوهشی و دفترهای چاپ شدهی بانو دوانلو
زندهیاد بانو فرانک دوانلو در زندگی کوتاه خود، دفترهای ارزشمند و آثار گرانبهایی را به جای گذاشت. از جمله، فرهنگ نامهای ایرانی بر بنیاد شاهنامه فردوسی، رویدادهای تاریخدار شاهنامه فردوسی، پارسی نگاشته شاهنامه فردوسی، راهنمای نمودار شاهنامه فردوسی هم دورهای کسان در دورهی پیشدادیان و کیانیان، گاتهای زرتشت، آن روزها رفتند (رمان) و همکاری و پژوهش در چند دفتر ارزشمند تاریخی دربارهی دودمان هخامنشیان از جمله ، نقش رستم و تختجمشید و دهها جُستار (:مقاله) دربارهی جشنهای ایرانی، بخشی از آثار و دفترهای چاپ شدهی این بانوی شاهنامهپژوه و نویسنده به شمار میآید. واپسین پژوهش او که شوربختانه با مرگ نابهنگام او نیمه تمام رها شد، زنان شاهنامه (شهنواز و اَرنواز) بوده که امید است به وسیلهی دوستان نویسنده و همراهان همیشگی او، این دفتر ارزشمند نیز، هرچه زودتر به سرانجام رسد.
اما از میان دفترها و آثار شادروان بانو دوانلو، دو دفتر بسیار برجستهتر از دیگر دفترهای او بوده و برای پژوهشگران و نویسندگان و شیفتگان فرهنگ ایرانی بسیار سودمند و پُربار است. یکی از آنها که نیاز بایستهی جامعهی علمی و پژوهشی کشور بود، گاتهای زرتشت (متن تطبیقی بر اساس هشت ترجمه پارسی) است که راه را برای پژوهشگران در زمینهی گاتهای زرتشت آسان و هموار کرده و بسیار سودمند به شمار میآید و جای آن در دفترهای پژوهشی کشور خالی بود.
دو دیگر، راهنمای نمودار شاهنامه فردوسی (هم دورهای کسان در دوره پیشدادیان و کیانیان) است که به همراه یک پوستر بزرگ با طرح جدول به زیور چاپ در آمده است و برای نویسندگان و پژوهشگران و همچنین شیفتگان شاهنامه فردوسی سودمند و گرانسنگ است. همچنین از دفتر پارسی نگاشتهی شاهنامه فردوسیِ او نیز، نباید غافل شد.
منش و رفتار نیکوی بانوی شاهنامهپژوه
یکی از نکتهها و پُرسمانهای مهم در افراد فرهنگی و بزرگان، رفتار و کردار آنان است که میتواند بر جامعه و نسل جوان و دانشجویان و شیفتگان تاریخ و فرهنگ ایرانی تاثیر به سزا و مستقیمی داشته باشد. زندهیاد بانو دوانلو، از این دید نمونهای کامل از یک شیر زن ایرانی با فروزههایی (:صفات) که میشناسیم و به یاد داریم، بود. هر کسی کوچکترین آشنایی یا برخوردی با او داشت، منش و رفتار و کردار نیکوی او را میستود. شاید بتوان به نوعی در زندگانی و جهان امروز، او را با فرانک در شاهنامه فردوسی از این دید، سنجید. هر دو فرزند پسری داشته به نام فریدون. و با سختیها و دشواری گوناگون دست و پنجه نرم کردهاند. کوتاه سخن اینکه، شادروان بانو دوانلو، نمونهای (:الگو) از یک بانوی نیکونهاد و خجستهپِی و پاک سرشت بود …
فرانک زنی بود شَهنامهدان
پژوهندهای بخرد و پرتوان
…
چو شهنامه بودش بهین رهنما
نشد یکدم از مهر میهن جدا
…
به نیکی بزاد و به شادی غُنود
جفا دید و بر مهرورزی فزود …
(بخشی از سرودهی بانو هما اَرژنگی در سوگ شادروان فرانک دوانلو)
* سیاوُش آریا، پژوهشگر تاریخ و میراث فرهنگی
گات های زرتشت
راهنمای نمودار شاهنامه فردوسی
پارسی نگاشته شاهنامه فردوسی
فرتورها از سیاوش آریا است
1842
2 پاسخ
درود بر روان پاک مردان و زنان نيک سرشت . و پر رهرو باد راه زنانی همانند بانو فرانک
با سپاس از معرفی این ایران یار گرامی، به عنوان یک ایرانی از وجود چنین پژوهندگان پر کار و ایران دوستی بر خود می بالم و امیدوارم راه آنها با کوشندگان بیشتری ادامه یابد.