نمیخواهم داستانهای تکراری از داگر بزرگ، نییپس دانشمند، شاهزاده ملکقاسم میرزا و ناصرالدینشاهِ عکاس بگویم؛ همه ما با آنها آشناییم. اما میگویم داستان عکاسی نه به دویست سال و نه به صد و اندی سال پیش، بلکه به نهصد سال پیش با ابداعات دانشمند زمان، حسن ابن هیثم و بعدها مکاشفاتی که در باب نور توسط فلاسفه و حکمای ایرانی مطرح شده است بازمیگردد.
بد نیست بدانید واژهی «عکس» سدهها پیش در سرودههای بزرگان شعر کلاسیک ایران نیز بهکار رفته است؛ صدهاسال پس از آن، در دوران قاجار، اما «عکس» به حقیقت پیوست؛ در زمانیکه فلاسفه و فرزانگان(:حکمای) اسلامی مانند ملاهادی سبزواری باور نمیداشتند که چنین چیزی امکانپذیر است، در سفری که ناصرالدینشاه به همراه آقارضا عکاسباشی به سبزوار داشته و نزد ملاهادی رسیدند ، از او درخواست کردند، ژستی ساده بگیرد تا عکسش به یادگار بماند؛ ملاهادی سبزواری درآغاز مخالفت کرده و سپس با دیدن عکس خود آنچه گفته بود را پس گرفت.
دوران قاجار، دورانی بسیار متنوع در زمینهی ابداعات ادبیات عکاسانه است؛ «عکاس» هنوز وجود نداشت؛ او، «عاکس» بود؛ «لنز» وجود نداشت بلکه «آتشخانهی ابژکتیف» نامیده میشد. امروز اما که به باور من از بدیهیات است که به زبان کهن خود بازگردیم و به جای واژهی «عکس» که از زبان عربی وارد زبان پارسی شده، واژهی «فرتور» جایگزین شود و توضیح این نکته بایسته(:ضروری) مینماید.
اکنون اما، نزدیک به یکصدوهشتاد سال از آن روزگار سپری شده است؛ ما چه کردیم ؟ ما کجاییم ؟
امروز به ما پیام شادباش میفرستند با مضمون «روزتان مبارک شکارچیان» ! نمیدانیم تعریف و تمجیدی است بر تیزبینی و هوشیاری یا متلکی است بر فضولی کردن و تجسس در امور دیگران ! اما با یک واکاوی ساده، تفاوت میان عکاسان و شکارچیان را روشن میکنم؛ شکارچی میکُشد اما ما زنده نگهمیداریم؛ شکارچی پس از کشتن نیز ممکن است در حق سوژهاش لطفی کند و او را تاکسیدرمی و بزک کرده، «زنده نما» نشان دهد! عکاس هنری نور و سایه را همیشه در خاطرهها زنده نگهمیدارد و فتوژورنالیستها نیز همیشه سوژهها را در حافظهی دایمی تاریخ ثبت میکنند.
به قول سوزان سونتاگ، منتقد بزرگ عکاسی، «عکس، مومیایی زمان است» و ما با تعهد به ابزار، مخاطب، نگاه و کشورمان اینگونه همه چیز را ثبت دایمی حافظهی تاریخ کرده و زنده نگهمیداریم.
شوربختانه، امروزه با رشد شگفتانگیز فناوری در زمینهی ثبت تصویر، همه خود را عکاس میدانند! اما «عکاس»، «عکاسی» و «عکس» یا «فرتور» تعریف خاص و حرمت خود را دارد! باشد که در آیندهی نه چندان دور، شاهد رشد و پیشرفت در «دیدن»، «درک» و «خوانش عکس» باشیم؛ حتا بیش از عکسگرفتنهای فراوان …
و صد البته که آنچه حضور عکاسان را ارزشمند میکند، حضور به موقع در بزنگاههای حساس است که شاید برای برخی مصداقی باشد از زبانزد (:مثل) معروف «موی دماغ شدن» !
در سالیان گذشته، تمام کوشش من و همکارانم به ویژه پیشکسوتان ارتقای سطح کیفی و البته کمی انجمن عکاسان خراسان رضوی و حتا پوشش شهرستانهای نزدیک بوده است؛ در این راستا بهترین گواه ما، میزان هنرجویان فارغ التحصیل شده از این مرکز است و نیز دیگر فعالیتهای فرهنگی و هنری مانند برگزاری نمایشگاههای پایان دورهی آموزشی، نمایشگاههای فصلی از اردوها و چاپ کتاب، اخذ دبیری و داوری چندین مسابقهی استانی و ملی از افتخارات انجمن است. یکی دیگر از افتخارات امروز در زمینه عکاسی حضور بانوان است که چه پرشور به این عرصه گام نهادهاند.
بیگمان، همهی اینها وامدار کنشهای بزرگان عکاسی استان بوده که جا دارد در برنامههای ویژه از خدمات تکتک این گرانمایگان قدردانی گردد و نیز جا دارد یاد یکی از پیشکسوتان و بنیانگذاران ازدسترفتهی انجمن عکاسان خراسان بزرگ، شادروان احمدخادمالحسینی را همچنان پرفروغ نگه داریم.
این روز را به تمامی کسانیکه کنشهای تصویری بر دوش دارند، شادباش میگویم.
* شرمین نصیری، هموند (:عضو) هیات مدیرهی انجمن عکاسان خراسان رضوی و مدیرگروه رشتهی عکاسی دانشگاه جامع علمی کاربردی (مرکز آموزش فرهنگ و هنر1)
پس از یک روزِ سختِ کاری
کودک کار در گورستان
به وقت ناهار
فرتورها از شرمین نصیری است
1842